مبانى فقه‏ الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (4) - صفحه 14

مقاله‏اى جداگانه به طور مستوفى به اين مقوله پرداخته شود و آنگاه، توجيه و جواب مرحوم ميرزا (ره) بيان گردد. قطعا جاى طرح و بحث در اين باره وجود دارد، زيرا با توجيه مشهور نسبت به مسأله طينت، اشكالات فراوانى به هم مى‏رسد كه نه تنها ابهامات موجود را برطرف نمى‏كند، بلكه اشكالات زيادترى را متوجه خود مى‏سازد. فقط بايد خاطرنشان كرد كه چون اين بحث ريشه قرآنى و حديثى دارد، بايد به شكل اساسى و كاملى بدان پرداخته شود، كه ميرزاى اصفهانى، در آثار خود، بدان پرداخته و به شيوه‏اى نو، آن را تبيين كرده است.
8 ـ چون مراتب علمى و ايمانى اصحاب پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم و ياران امامان عليهم ‏السلام و بزرگان اصولى و اخبارى شيعه با يكديگر تفاوت دارد، بنابراين طبيعى است كه اختلافاتى در فهم مطالب آنان پيدا شود، خصوصا آن كه به علت جوّ ناسالمى كه در تمامى زمان‏ها براى نابودى شيعه اماميه وجود داشت و به شكل‏هاى گوناگون در هدم آثار علمى و حتى شخصيت‏هاى آنان مى‏كوشيدند، اين مآثر علمى ـ كه عمدتا احاديث معصومان عليهم ‏السلام بودند ـ در طول زمان از بين رفت. مثلاً احاديث مُسندى كه با واسطه افرادى بسيار موجه و موثق وجود داشت، تبديل به احاديث مُرسلى گشت. تعداد اين گونه روايات در احاديث امامان بزرگوار عليهم ‏السلام فراوان است. از اين رو علماى حديثى شيعه، مراسيل اصحاب اجماع را همچون مسانيد ديگر اصحاب اماميّه مى‏دانند.
به هرحال، هم در زمان حضور امامان بزرگوار عليهم ‏السلام و هم در زمان‏هاى بعد از ايشان، اختلاف فهم در كلمات آن حجّت‏هاى الهى وجود داشته و دارد. اين امر طبيعى است، فقط اين نكته قابل توجه و اعتناست كه اين مراتب فهم و درك، بى‏انتها و نسبى نيست. يعنى نمى‏توان گفت كه هر فهم و درك از دين درست و صحيح است و همه درست مى‏گويند! بالاخره مرزى بين حق و باطل وجود دارد، از نقطه‏اى حقيقت شروع مى‏شود و تا نقطه‏اى ادامه دارد كه پس از آن باطل آغاز مى‏گردد. البته باطل نيز بدون آميختگى با حق نمى‏تواند به حيات خود ادامه دهد. به تعبير حضرت على عليه ‏السلام در نهج‏البلاغه، شُبهه را بدان جهت شبهه ناميده‏اند كه همواره به حق شبيه است، «حق نما»ست ولى حق نيست. (نهج‏البلاغه، خطبه 38، ص 90)

صفحه از 24