مبانى فقه‏ الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (4) - صفحه 15

از نظر مرحوم آية الله اصفهانى (ره)، علماى اخبارى و اصولى هر دو، مسير حق و صراط مستقيم را مى‏پيمايند و نمى‏توان چهره‏هاى شاخص اين دو گروه را به نادانى و بى‏اطلاعى و بطلان متهم ساخت. هر دو گروه برحقّ‏اند و فهم درستى از دين دارند، ولى البته فهم اصوليان، كامل‏تر و درك آنها از دين بهتر است. يكى از دلايل برترى آنان، اين است كه بيشتر در روايات معصومان تدبّر مى‏كنند، قصد فهم كامل روايات را دارند و به آماده‏سازى قواعد و قوانينى مى‏انديشند كه آنان و ديگران را براى فهم عميق‏تر و دقيق‏ترى از دين مدد رساند.
اين قواعد، همان «قواعد علم اصول» و «قواعد علم فقه» هستند كه تمامى دانشمندان دو علم اصول و فقه به دانستن اين قواعد نياز دارند، كه در جاى خود به پاره‏اى از آنها اشاره شده است. (فصلنامه سفينه، سال اول، شماره 2، بهار 1383). دانستن اين قواعد، مقدمه اساسى اجتهاد است و كسى بدون اين قواعد، مجتهد و فقيه نخواهد شد. اين اجتهاد، يعنى: بهره‏گيرى از فكر و انديشه در احكام شرعى براى شناخت آنها، تا آنكه به قدرت استنباط قواعد دست يابد و بتواند فروع فقهى را از آنها به دست آورد و تفريع كند.
البته اين تعريف، مورد تأييد مرحوم آية الله اصفهانى (ره) نيست و ايشان اين تعريف را طبق مصطلح قوم بيان داشته‏اند. تعريف اجتهاد از نظر ايشان در بندهاى بعدى گفته خواهد شد. از نظر ايشان، دست‏يابى به اين گونه اجتهاد، امرى محال و لااقل بسيار سخت و دشوار خواهد بود.
9 ـ چگونه مى‏توان به اين قدرت استنباط دست يافت؟ مرحوم آية الله اصفهانى (ره) همان بحث معروف اصوليان را مطرح مى‏سازد كه اين قدرت استنباط و ملكه، بايد امرى بالفعل باشد يا بالقوه؟ به دنبال آن بحث اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزى مطرح مى‏شود، كه در جاى خود بدان اشارتى رفت. (سفينه، شماره 2). درواقع ايشان مى‏خواهد اين دو مسأله يعنى «بالقوه و بالفعل بودن اجتهاد» و «اجتهاد مطلق و تجزّى در آن» را جزو اشكالات تعريف معروف اصوليان قلمداد كند. به عقيده ايشان، اولاً: اجماع و اتفاق آراء تمامى اصوليان درباره قبول اين دو قول وجود ندارد. ثانيا: هريك از اين دو قول نيز داراى اشكالات و ايراداتى است كه التزام به هريك، موجب محال بودن و يا سختى فوق‏العاده

صفحه از 24