مبانى فقه‏ الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (4) - صفحه 17

استنباط احكام شرعى فرعى واقع مى‏شوند.
بنابراين اجتهاد از نظر ايشان، عبارت است از قدرت و استنباط احكام و قواعد كلى از ادلّه شرعى. اين قدرت، خود ناشى از فهم و عرفان شخص فقيه است.
نكته دوم آن كه انطباقِ احكام جزئى بر احكام كلى (كه از آن به عنوان تفريع ياد مى‏كنند) و تطبيق صغراها (احكام فعلى و جزئى)بر كبراها (احكام كلّى)، غير از امر اجتهاد است. به نظر مرحوم ميرزا، كار فوق دخلى به اجتهاد ندارد. اغلب اصوليان همين تطبيقات و تفريعات را اجتهاد مى‏دانند. ولى ايشان اين مقوله را از امر اجتهاد، متمايز مى‏داند كه حتى شخص عامى و بى‏سواد ـ به شرط آن كه حكم كلى را بداند ـ مى‏تواند كار تفريع و تطبيق را انجام بدهد.
البته اگر فقيهى بتواند اين كار را انجام دهد، براى او كمال و مزيتى محسوب مى‏شود و فقاهت بيشتر او را نشان مى‏دهد. به علاوه بسيار كم اتفاق مى‏افتد كه فقيهِ آگاه به احكام، نتواند عمل تفريع و تطبيق را انجام دهد، بلكه اين قدرت را معمولاً واجد است.
بايد توجّه داشت كه مناصب و مقاماتى را كه در زمان غيبت امام عصر (عج) به عهده فقهاى جامع الشرائط گذاشته‏اند، به افراد آگاه و مطلع از احكام شرعى محوّل شده است، نه افرادى كه تفريع و تطبيق مى‏كنند. انسان مى‏تواند به احكام شرعى آگاه نباشد، ولى قدرت تفريع داشته باشد. ولى اگر كسى عرفان و شناخت به احكام الهى يافت، معمولاً مى‏تواند تفريع را انجام دهد. به بيان مختصر، رابطه بين «عرفان احكام و تفريع احكام» به لحاظ منطقى، رابطه عموم و خصوص مطلق است (اعم، عرفان احكام و اخص، تفريع احكام است). يعنى اگر كسى عرفان داشته باشد، قدرت بر تفريع دارد. ولى كسى كه بتواند تفريع احكام كند، الزاما نمى‏تواند عارف و شناساى احكام الهى باشد. رابطه اين دو، از يك طرف است نه از دو طرف.
11 ـ شناخت و عرفان احكام الهى چه ويژگى هايى بايد داشته باشد؟ از ديدگاه مرحوم اصفهانى(ره)، فقيه بايد علم كامل و روشنى نسبت به تمامى احكام الهى ـ از ابتدا تا انتهاى آن، يعنى از بحث طهارت تا ديات ـ داشته باشد، به گونه‏اى كه دانش او كاملاً واضح، روشن، بدون ابهام و پيچيدگى و كامل و تمام باشد، هم موضوع مسأله و هم

صفحه از 24