بداندو بتواند آنها را از روىدلائل قطعى و حجج شرعى و معتبر مورد اطمينان به دستآورد.
چنين شخصى قطعا فقيه و مجتهد است، اعم از اين كه بتواند استخراج احكام و تفريع فروع كند يا خير. به هرحال، كتابهاى فقهى موجود ما از اين جهت اِطناب دارند كه اغلب حاوى تفريعات و تطبيقات فقهى هستند، درحالى كه خود احكام بساطت و سادگى دارند كه از سادگى و بساطت دين مبين اسلام نشأت مىگيرد. اسلام، دينى است كه براى مردم تشريع شده و بايد قابل فهم و درك همگى مردم باشد، مخصوصا در حوزه عمل كه از افراد مىخواهد طبق دستور شرع گام بردارند. اين كه اعمال و تكاليف آنها، از مقوله عبادات يا معاملات يا سياسات و حدود باشد، از اين جهت فرقى وجود ندارد. اساسا يكى از ويژگىهاى دين اسلام در تمامى حوزهها، سادگى و بساطت آن است، كه از فطرى بودن آن ناشى مىشود.
16 ـ نكته مهم ديگرى كه در آثار آية الله اصفهانى (ره) به چشم مىخورد، اين است كه بايد:
اولاً : واژههاى جديدى را كه در قرآن و سنت، كاربرد و استعمال صحيحى ندارند، نبايد بكار گرفت. اين كار، از اساس غلط است و ما را از تبعيّت كتاب و سنّت بازمىدارد. همچنين موجب كژفهمىها و تشويش هايى مىشود و ما را از هدايت قرآنى و سنت نَبَوى و وَلَوى بازمىدارد. به جاى واژه فقه و فقاهت و فقيه، از واژههاى جعلى و مِنْعندى اجتهاد و مجتهد استفاده كردن، ذهن اشخاص را به سراغ مطالبى از قبيل «ملكه ذهنى»، «قوه»، «استنباط»، «استخراج» مىبرد. همين سان است وقتى به جاى واژه زيباى قرآنى «آيه» يا «بيّنه» و «سلطان»، سراغ كلمه «معجزه» برويم كه از همان آغاز، ذهن ما را مشوّش مىسازد كه بايد افراد ديگر را به عجز بياورد يا فرق معجزه با سحر و شعبده و جادو چيست، و دهها بحث بىحاصل و بىفايده ديگر، كه ما را از رسيدن به مقصد و مقصود اصلى بازمىدارد.
ثانيا : اغلب واژههاى دينى را بايد در معناى صحيح و فصيح لغوى آن به كار برد، چون قرآن و روايات براساس لغت عربى فصيح الهى اسماعيلى نازل شدهاند. پس بايد به