مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 41

2 ـ 14 ـ حديث چهاردهم

از امام صادق عليه ‏السلام پرسيدند كه چرا دعاهاى ما مستجاب نمى‏شود؟ حضرت فرمود:
لأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ.۱زيرا شما كسى را مى‏خوانيد كه نمى‏شناسيد.
پس كسى كه مى‏خواهد به او راه يابد و او را با معرفت بخواند، بايد از آنچه مانع معرفت اوست، خود را دور سازد. انسانى كه مى‏خواهد خدا را با مفاهيم و تصوّرات بشناسد و از اين طريق او را بخواند، در حقيقت متصورات و مفاهيم را مورد خطاب قرار مى‏دهد نه خداى حقيقى خود را. به اين دليل، از معرفت خدا دور گشته و غير او را مى‏خواند، و به همين جهت دعاها مستجاب نمى‏شود. البته عدم استجابت دعا، علل و حكمت‏هاى ديگرى نيز دارد كه در اين روايت، تنها يكى از حكمت‏هاى آن بيان شده است.
اگر معرفت خود خدا ـ يعنى خداى واقعى و حقيقى ـ محال باشد ـ چنان كه برخى به آن معتقدند ـ و انسان نتواند او را بشناسد، چگونه اين روايت معنا پيدا مى‏كند؟! مى‏بينيم كه امام صادق عليه ‏السلام معرفت خود خدا را ـ نه معرفت عناوين و مفاهيم عامه را و نه تجليّات و ظهورات اسماى الهى را ـ ممكن مى‏داند و به همين جهت عدم استجابت دعاها را به دليل عدم معرفت خداوند مى‏داند.
اين روايت نكته مهمى را هم مى‏رساند، كه با توجه به روايات آينده معلوم مى‏شود. نكته، اين است كه حقّ مردم از معرفت، تسليم و اقرار و اذعان و تصديق است، در حالى كه معرفت، فعل خداست. در اينجا امام، معرفت خدا را از آنان كه دعاهايشان مستجاب نمى‏شود، نفى مى‏كند. يعنى اين كه آنان در مقابل تعريف ـ موهبتى الهى است ـ تصديق و اذعان به او نمى‏كنند و تسليم نمى‏شوند. عدم تسليم و ايمان، دو وجه دارد: وجه اول، آن كه انسان در مقابل تعريف او، به تصوّر و توهّم و تعقّل او روى آورد و در نتيجه، از معرفتى كه خدا به انسان عنايت كرده دور مى‏شود. وجه دوم، آن است كه انسان، اعمال

1.ـ توحيد صدوق / ۲۸۸.

صفحه از 61