حُزوى: اسم مكانى در دَهناء و جزئى از سرزمين تميم؛ عُذيب: اسم چشمه يا چاه آبى است؛ ذىقار: مكانى بين كوفه و واسط، نام روستايى در رى، نام خطبهى 219 نهجالبلاغه و همينطور نامى از ايّام العرب و آن اوّلين روزى است كه عرب بر عجم پيروز شد. ۱
ترجمه: صاعقهاى از نجد درخشيدن گرفت و خاطرات دوستانم را در حُزوى، عُذيب و ذىقار به يادم آورد.
* * *
بخش دومـ تغزّل
۲ـ وَ هَيَّجَ مِنْ اشواقِنا كلَّ كامنٍوَ أَجَّجَ في أحشائِنا لاعِجَ النّار
شرح مفردات: اشواق (جمع شوق): عشق شديد؛ كامن: پنهان و پوشيده؛ أجَّجَ: شعلهور كرد؛ لاعج: باران مؤثر در رويش گياه ۲
ترجمه: برق نجدى درخشيد و شوقهاى نهفتهى ما را برانگيخت و آتش برفروختهى عشق را برافروختهتر ساخت.
اين مضمون در اشعار فارسى شيخ نيز وجود دارد: ۳
آتش به جانم افكند شوق لقاى دلداراز دست رفت صبرم، اى ناقه! پاى بردار
۳ـ ألا يا لُييلاتِ الغُوَير و حاجزٍسُقيتِ بهامٍ مِنْ بَني المزنِ مِدرارِ
شرح مفردات: لُييلات (جمع لُيَيلَة و مُصغّر ليلة): شبهاى كوتاه؛ الغُوَير (مصغّر غار): اسم چشمهى آبى از قبيلهى بنىكلب ؛ الحاجز: زمين مرتفع و يكى از منازل حاجيان در باديه است؛ هام: اسم فاعل «هَمى» است و صفت براى موصوف
1.ايّام العرب، محمّد جاد المولى / ۴۱۵ـ ۴۱۶.
2.مجمعالبحرين، طريحى، مادهى لعج.
3.كليات آثار و اشعار شيخ بهايى، نفيسى/ ۱۲۳.