محذوف يعنى «سحاب هام» و به معنى ابر ريزان؛ المزن: ابر بارانزا؛ مِدرار (اسم مبالغه از «درّ»): سيل آسا.
ترجمه: اى شبهاى كوتاه غوير و حاجز! با ابرى ريزان از ابرهاى بارانزا، بارانى فراوان بريز.
۴ـ و يا جيرةً بالمأذمْين خيامُهُمعَليكُم سلامُ اللّهِ مِنْ نازِحِ الدّار
شرح مفردات: جيره (جمع جار) همسايه؛ المأذمان: تنگهاى بين جمع و عرفه و ديگرى بين مكّه و صفا است؛ نازِحِ الدّار: دور شونده.
ترجمه: اى همسايگانى كه خانههايشان در مأذمين است! سلام خدا بر شما باد، از جانب كسى كه از شما دور است.
۵ـ خَليليَّ مالي و الزّمان كَأنّمايُطالِبُني في كُلِّ وقتٍ بَأوْتارِ
شرح مفردات: خليل: دوست مخلص؛ اوتار (جمع وتر): انتقام و خونخواهى.
ترجمه: اى دو دوست مخلص من، زمانه با من چه كرد؟ گويى كه در هر زمان خونخواهىها و انتقامها را از من طلب مىكند.
شيخ در اشعار فارسى خود آورده است: ۱
اى چرخ كه با مردم نادان يارىپيوسته بر اهل فضل غم مىبارى
هر دم به دلم از تو بود بار غمىگويا كه ز اهل دانشم پندارى
۶ـ فابْعَدَ أحبابي وَ أخلي مَرابعيوَ أبْدَلَني مِنْ كُلِّ صفوٍ بأكدارِ
شرح مفردات: مرابع (جمع مربع): منزل قوم در بهار؛ صفو: از تيرگى خالص و صاف كرد؛ اكدار (جمع كدر): تيره و ضد «صفا» و خلوص است.
1.كليات و آثار شيخ بهايى / ۱۴۲.