ترجمه و شرح قصيده‏ى « وسيلة الفوز و الأمان فى مدح مولانا صاحب الزّمان » - صفحه 158

ترجمه: روزگار، دوستانم را دور كرد و شكارگاه‏هايم را خالى نمود و تمام صفا و صميميت را به كدورت و تيرگى تبديل كرد. (شايد بهار در اين‏جا اشاره به اوّل عمر دارد يعنى اين كه شادابى و جوانى شاعر به خاطر گذشت زمان و از دست زمانه، از بين رفته است.)




۷ـ و عادَلَ لي مَنْ كانَ اقصي مَرامِهِمِنَ المجدِ أن يَسْمُو الي عُشر معشاري

شرح مفردات: مرام: غايت و آرزو؛ يسمو: بالا مى‏رود؛ عُشر: يك دهم ؛ مِعشار: يك دهم؛ عُشر معشار: يك صدم.
ترجمه: روزگار، حق مرا ضايع كرد و مرا با كسى كه خواسته و آرزويش كه درصد فضل و مجد من است، برابر مى‏كند.
شيخ بهايى در اين باره به فارسى مى‏گويد: ۱

بنده را با كسان كرده‏اى شها! نسبتكه از تصوّر ايشان مرا بود صد عار


۸ـ أَلم يَدْرِ انّي لا أذَلُّ لِخَطبِهِوَ إن سامني خسفا وَ أرخَصَ اسعارى

شرح مفردات: خَطب: پيشامد ناگوار؛ سامنى خسفا: مرا خوار و ذليل كرد؛ ارخص: ارزان كرد؛ اسعار (جمع سعر): ارزش، بها و قيمت.
ترجمه: آيا هرگز زمانه ندانسته كه من در رويارويى با دشوارى‏هايش خوار نمى‏شوم، اگرچه مرا خوار و ذليل كند و يا حتّى ارزش مرا پايين آورد.
هم‏چنين شيخ بهايى دارد كه: ۲

تو قدر من نشناسى، مرا به كم مفروشبهائيم من و باشد بهاى من بسيار


۹ـ مَقامي بفرقِ الفرقديْنِ فما الَّذييُؤثِرُهُ مَسعاهُ في خفضِ مقدارى

1.همان / ۱۲۴.

2.كليات و آثار شيخ بهايى / ۱۲۴.

صفحه از 179