شرح مفردات: فرق: وسط سر؛ فرقدين: دو ستارهاى معروف هستند كه فرقد يكى از آن دو است كه اين ضربالمثل براى اجتماع بين دو شىء و عدم تفرقه و جدايى بين دو شىء آورده مىشود؛ مَسعى: سعى و تلاش؛ خفض: پايين آوردن.
ترجمه: تلاش زمانه براى پايين آوردن شأن تأثير ندارد، زيرا كه جايگاه و مقام من بر رأس فرقدين مىباشد.
۱۰ـ و انّي امرءٌ لايُدرِكُ الدّهرُ غايتيو لا تَصِلُ الأيدي إلي سرِِّّ اغوارِ
شرح مفردات: اغوار (جمع غور): كُنه چيزى.
ترجمه: مسلما من كسى هستم كه مردم روزگار كمال وجودى مرا درنمىيابند و به كنه آن نمىرسند.
در اشعار فارسى شاعر آمده است: ۱
من آن يگانهى دهرم كه وصف فضل مرانوشته منشى قدرت به هر در و ديوار
۱۱ـ أُخالِطُ ابناءَ الزّمانِ بمقْتَضيعُقُولهمْ كَىْ لايفوهوا بِانكاري
شرح مفردات: أُخالط: اختلاط مىكنم؛ عقول (جمع عقل): قوهى درك؛ لايفوهوا: تا اين كه سخن نگويند.
ترجمه: بامردم زمانه در خور فهمشان معاشرت مىكنم، تا زبان به انكار من نگشايند.
۱۲ـ أظْهِرُ أنّي مِثْلُهُم تَسْتَفِزّنيصُروفُ الليالي باحتلاء وَ إمْرارِ
شرح مفردات: تستفزّنى: مرا به وحشت مىاندازد؛ صروف الليالى (جمع صرف): گذشت شبها و پيشامدهاى ناگوار؛ احتلاء: شيرين شدن؛ امرار: تلخى و بدى و سختى زندگانى.