ترجمه: به آنان چنان نشان مىدهم كه مانند خود آنها هستم و گردش روزگار با تلخى و شيرينى خود، مرا به وحشت مىاندازد.
در مخمس مشهور شيخ آمده است. ۱
در ميكده رهبانم و در صومعه عابدگه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد
يعنى كه تو را مىطلبم خانه به خانه
۱۳ـ و انّي ضارِى القَلْبِ مُستوفِزُ النهىاُسرُّّ بِيُسرٍ أو أُمَلُّ بِاعْسار
شرح مفردات: ضارى القلب: دل نازك ؛ مستوفِز: مضطرب، پريشان؛ النهى: عقل؛ أسَرُّ: شاد شوم؛ يُسر: آسانى؛ أملّ: ملول شوم؛ اعسار: دشوارى.
ترجمه: من به مردم پيرامون خودم اينطور وانمود مىكنم كه دل نازك هستم و تحمّل سختىها و مشقتها را ندارم، از آسايش و راحتى خشنود و از دشوارى ناراحت و غمگين مىشوم.
۱۴ـ وَ يَضْجُرُني الخطبُ المهُولُ لقاؤُهُوَ يَطْرُبني الشادي بعودٍ وَ مَزمارى
شرح مفردات: المهول (در اين عبارت به معنى اسم فاعل «هائل» است): ترسناك، بيمآور؛ يطربنى: مرا به وجد مىآورد؛ الشادى: آوازهخوان؛ مزمار: نى.
ترجمه: من به مردم زمانه اينگونه وانمود مىكنم كه حوادث ناگوار و وحشتناك مرا مضطرب و نگران مىسازد و صداى آوازهخوان و آهنگ آلات موسيقى مرا سرمست مىكند.
۱۵ـ وَ يُصْمي فُؤادي ناهِدُ الثَدى كاعِبٌبأسمرَ خَطّارٍ وَ اَحْوَرَ سَحّارِ
شرح مفردات: يصمى (صمى الصيد): آن را شكار كرد و در جا كُشت؛ فؤاد:
1.كليات و آثار شيخ بهايى / ۷۹۸.