ترجمه و شرح قصيده‏ى « وسيلة الفوز و الأمان فى مدح مولانا صاحب الزّمان » - صفحه 164

شرح مفردات: اجلتُ: چرخيدم؛ جياد (جمع جواد): اسب نجيب؛ حَلبات (جمع حلبة): اسب‏هايى كه براى مسابقه در محلى جمع شوند؛ وجّهت: به يك جهت روى آوردم؛ تِلقاء: در برابر، روبرو؛ صوائب (جمع صائب): بدون لغزش و خطاء؛ أنظار (جمع نظر): رأى و عقيده؛ ثقفتُ: پرورش دادم؛ قسور: شير يا غلام جوان و قوى؛ سوّار: كسى كه مستى شراب در او اثر كرده است.
ترجمه: من اسب‏هاى نجيبِ فكر را در دايره‏ى مشكلات به گردش درآورده، با عقيده‏اى بدون تزلزل و خطاناپذير به سوى آن روى آوردم و هر مشكلِ پيچيده و پنهان را آشكار ساختم و هر غلام زنگى مست را پرورش دادم.




۲۷ـ أَ أََْضرع لِلْبَلوى وَ أُغْضي علي القَذَىوَ أرْضي بما يَرْضي بِهِ كُلُّ مخوار

شرح مفردات: أضْرَع: خود را پَست كنم؛ البلوى: بلاء؛ أغضى: بردبارى كنم؛ القذى: ذرّه‏ى گرد و غبار؛ مِخوار (اسم مبالغه از خور): بى‏روح و افسرده و ناتوان.
ترجمه: آيا در مقابل بلا خود را خوار و پست كنم و بر اين گرد و غبار بى‏ارزش چشم فرو بندم و راضى شوم به آن‏چه كه هر ناتوانى راضى مى‏شود؟




۲۸ـ وَ أَفْرَحُ مِنْ دَهْري بِلَذَّةِ ساعَةٍوَ اَقنَعُ مِنْ عَيشي بِقُرصٍ وَ اَطْهارِ

شرح مفردات: لذة: خوشى و ضد «اَلَم»؛ قرص: گرده‏ى نان؛ اطمار (جمع طمر): لباس كهنه.
ترجمه: آيا در روزگارم به ساعتى لذت بردن شاد شوم و در زندگى‏ام به گرده‏ى نانى و لباسى كهنه قانع شوم؟




۲۹ـ إذَنْ لاوَرى زَندي وَ لا عِزّ جانبيوَ لا بَزَغَتْ في قمّةِ المجْدِ اَقماري


۳۰ـ وَ لا بُلَّ كَفّي بالسّما‏حِ وَ لا سر‏َتْبِطَيبِ أحاديثي الركابُ وَ أَخباري

صفحه از 179