شرح مفردات: الورى: آفريدهشدگان، كائنات؛ غرفة: فضايى خالى كه در اثر جمع كردن دست به وجود مىآيد، مشت؛ غمسة: غوطهور شدن.
ترجمه: علوم همهى آفريدگان، در برابر اقيانوس بيكران دانش او، همچون مشتى آب در برابر دريا، و يا قطرهاى در منقار پرندهاى است.
۳۷ـ فَلَوْ زارَ افلاطُونُ اعتابَ قُدْسِهِوَ لَمْ يَشِعْهُ عَنها سواطِعُ أنْوارِ
۳۸ـ رأى حكمةً قدسيّةً لا يَشوبُهاشوائبُ اَنظارِ وَ أدْناسِ أفكار
شرح مفردات: اعتاب (جمع عتبه): درگاه، پيشگاه؛ لم يَشِعْهُ: به كسى اطلاق مىشود كه يا دچار ضعف ديد در روز و شب است و يا شبكور باشد؛ سواطع: (جمع ساطع) تابان، درخشان؛ لايشوبها: مخلوط و آميخته نمىشود؛ شوائب (جمع شائبة): عيب، نقص؛ أدناس (جمع دنس): آلودگى.
ترجمه: اگر افلاطون به آستان مقدس او راه مىيافت و فروغهاى فروزان ابديّت تاب ديدن از چشمان او نمىربود، آنجا حكمتى پاك و آسمانى مىيافت كه دستخوش تاريكىهاى خيالات و آلودگىهاى افكار بشرى نباشد.
۳۹ـ باشراقِها كُلُّ العوالِمِ اَشْرَقَتْلِما لاحَ في الكونَيْنِ مِنْ نُورِها الساري
شرح مفردات: لاح: درخشيد؛ كونين: دو هستى و هرچه كه به عالم دنيا و آخرت اشاره داشته باشد و امورى مادى و معنوى؛ السارى (اسم فاعل «سرى»): حركت كننده در شب.
ترجمه: حكمتى كه از اشراق آن، همهى هستىها و عالمها روشن است؛ زيرا فروغ اين حكمت است كه در همهى پهنههاى وجود مادى و مجرد تابيده است.
۴۰ـ اِمامُ الورى طَوْدُ النُهى منبع الهُدىوَ صاحِبُ سِرِّ اللّهِ في هذِهِ الدّار
شرح مفردات: طود: كوه؛ النهى: عقل؛ الدار: در اينجا مراد «دار دنيا» است.