مانند دانههاى شفّاف مرواريد بر سينهى دوشيزگان است و اگر ابنهانى مشابه آن را بسرايد، شاد مىشود و ابوتمام و از او بشّار به خاطر بلاغت قصيده فروتنى مىكنند.
شاعر مىخواهد بگويد كه تمام تلاش خود را به كار گرفته تا قصيدهاى بسرايد كه در خور ستايش شخصى بزرگ همچون امام زمان عليه السلام باشد و خودش را با شاعرانى مانند ابنهانى، ابوتمام و بشّار مقايسه مىكند كه هر كدام در دورههاى طلايى ادب و صاحب نوآورى خاصّ خود هستند.
* * *
بخش ششمـ تخلّص (به سبك فارسى)
۶۱ـ اليكَ البهائى الحقيرُ يَزُفُّهاكَغانيةٍ مَيّاسَةِ القدِّ مِعْطارِ
شرح مفردات: يزفّ: تقديم مىكند؛ غانية: زنى كه به خاطر زيبايىاش بىنياز از زينت باشد؛ ميّاسة القد: بلند بالا؛ معطار: بسيار معطّر.
ترجمه: بهائى حقير اين قصيده راـ كه مانند عروس زيبا و بلندبالا و بسيار خوشبوستـ به تو تقديم مىكند.
۶۲ـ تُغارُ اذا قيسَتْ لِطافةُ نَظْمهابِنَفْحَةِ أزهارٍ وَ نَسْمَةِ اَسحارِ
شرح مفردات: تُغارُ: غيرتى مىشود؛ قيستْ: مقايسه شود؛ نفحة: بوى خوش؛ نسمة: نفس باد؛ اسحار (جمع سحر): قبل از سپيدهدم.
ترجمه: اگر لطافت شعر او (شاعر) با رايحهى گلها و نسيم سحرها مقايسه شود، غيرت او اجازه نمىدهد كه اين قياس صورت بگيرد.
۶۳ـ اذا رُدّدَتْ زادتْ قَبُولاً كأنّهاأحاديثُ نجدٍ لاتُمَلُّ بتكرار
شرح مفردات: رددت: تكرار مىشود؛ زادتْ: زياد شد؛ احاديث (جمع احدوثة): موضوع بحث؛ تُمَلُّ: ملول و خسته مىشود.