ـ بازشناسى چهرهى غلات و منع شيعيان از مجالست و شنيدن سخنان آنها؛
ـ دروغشمردن و تكذيب عقايد و باورهاى آنان؛
ـ تكفير و تفسيق غلات؛
ـ ترساندن و وعدهى آتش و عذاب به غلوكنندگان؛
ـ فرمان كشتن و آسيبرسانى به برخى از ايشان.
البتّه شيوهى اتّخاذى امامان عليهم السلام ، پيش از تمام اين مراحل، شيوهاى كاملاً مسالمتآميز، هدايتى و ارشادى بوده است. به عبارت ديگر، در اين شيوه سعى بر آن بوده است كه غاليان تا حدّ امكان از عملكرد و كردهى خويش پشيمان شوند و راه صلاح و رستگارى را در پيش گيرند. اهل بيت عصمت و طهارت اين وظيفهى ارشادى را از طريق مناظره و گفتوگو با غلات و طرح نظرات اصلاحى به انجام رساندهاند. براى نمونه، پاسخ امام رضا عليه السلام به مدّعيان الوهيّت اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدنى است:
أ وَ لَيس كانَ عَليٌّ آكِلاً فِي الآكلينَ وَ شاربا فِي الشّاربينَ وَ ناكحا فِي النّاكحينَ؟ وَ كانَ مَعَ ذلِكَ مُصَلِّيا خاضِعا بينَ يَديِ اللّهِ ذَليلاً وَ إلَيهِ أوّاها مُنيبا. أَفَمَنْ كانَت هذِهِ صفتُهُ يَكونُ إلها؟ 1 آيا على عليه السلام مانند ساير مردم نمىخورد و نمىنوشيد و نكاح نمىكرد؟ با اين وجود در پيشگاه خداوند، نمازگزار، خاضع و فروتن بود و به درگاه بارىتعالى ناله و انابه مىكرد. آيا كسى كه اينچنين صفاتى دارد مىتواند خدا باشد؟
همچنين مىتوان به گفتوگوى سدير صيرفى با حضرت صادق عليه السلام اشاره كرد. حضرتش براى ابهامزدايى و بازشناسى چهرهى واقعى امام و پرهيز از غلو و مبالغهگويى، در معرّفى خود چنين مىگويد:
نَحنُ خُزّانُ عِلمِ اللّهِ، نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِاللّهِ، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ. أمَرَ اللّهُ تباركَ وَ تَعالى بِطاعَتِنا وَ نَهى عَن مَعصِيَتِنا. نَحنُ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلى مَنْ دونَ السّماءِ