گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 181

تا چه حدّ صحّت دارد. رواياتى كه ايشان به آنها استناد كرده به شرح زير است:
المحاسن، أحمدبن محمّدبن خالد البرقى، ج 1، ص 173: (كه در ص 34 بدان استناد شده است):
عن عبدالحميد الواسطيّ، قال: قلت لأبيجعفر عليه ‏السلام : أصلحك اللّه‏ و اللّه‏ لقد تركنا أسواقنا انتظاراً لهذا الأمر حتّى أوشك الرجل منّا يسأل في يديه؛ فقال: يا عبدالحميد، أترى من حبس نفسه على اللّه‏ لا يجعل اللّه‏ له مخرجا؟ بلى، واللّه‏ ليجعلنّ اللّه‏ له مخرجاً؛ رحم اللّه‏ عبداً حبس نفسه علينا؛ رحم اللّه‏ عبداً أحيا أمرنا. قال: فقلت: فإن متّ قبل أن أدرك القائم؟ فقال: القائل منكم: «إن أدركت القائم من آل محمّد نصرته» كالمقارع معه بسيفه، و الشهيد معه له شهادتان.
در اين روايت، به اهمّيّت و ثواب انتظار فرج اشاره شده؛ امّا اشاره‏اى به قائم بودن امام صادق عليه ‏السلام در اذهان، نشده است. از صدر و ذيل اين روايت چگونه حيرت استخراج مى‏گردد؟ بايد دانست كه اين‏گونه نبوده است كه اصحاب ائمّه يكجا تمامى مطالب عقيدتى را از يك كتاب عقيدتى فراگرفته باشند يا اينكه تعداد و اسامى ائمّه از قبل براى آنان مشخّص باشد. بنابراين، چنين پرسشها درباره زمان قيام قائم و مشخّصات او كاملاً طبيعى است. مسئله اصلى هر شيعه‏اى، شناسايى امام زمان خودش بوده است. لازم نبوده كه ائمّه به همه اعلام كنند كه تعداد ائمّه چند نفر است و اسامى ائمّه بعدى چه خواهد بود. لذا اينكه عدّه‏اى نمى‏دانسته‏اند كه امام باقر و امام صادق قائم نيستند، مسئله‏اى غيرعادى نيست. ضمن اينكه افراد پس از شنيدن توضيحات ائمّه قانع مى‏شدند؛ يعنى اين‏گونه نبوده كه به آنان اعتراض كنند و به علت عدم قيام آنها به فرقه‏هاى ديگر بپيوندند. بنابراين تعبير سرگشتگى و حيرت تعبير غلطى است.
اكنون روايت ديگرى را بررسى مى‏كنيم:

صفحه از 170