و آنچه در كتب الاهى آمده بپردازد و به آنها ايمان آورد. بنابراين، نه تنها هيچگونه تعارضى بين عقل و ايمان وجود ندارد، بلكه با هماهنگى و سازگارى و در كنار يكديگر بودن (عقل و ايمان) عقل صاحبان خود را به سر منزل مقصود، يعنى شناخت خداوند و پيامبران و كتب الاهى و روز رستاخير مىرساند؛ چون اين عقل «ماعُبدَ به الرحمن و اكتُسبَ به الجنان» الهام و نورى است الاهى كه نه تنها مخاطب وحى است و وحى را مىفهمد و لوازم آن را استنباط مىكند، بلكه با تمام توان و قدرت، به دفاع از وحى و ايمان مىپردازد و معقوليّت آن را نشان مىدهد. در نتيجه، هماهنگى ميان اين عقل و ايمان باعث مىشود تا انسان را اوّلاً به غيب الاهى، همراه با معرفت، برساند و ثانياً انسان را بر دست يافتن به حقايقى كه تاكنون بدان دست نيافته، يارى و قادر سازد. پس اين عقل نه تنها تعارضى با ايمان ندارد، بلكه عين ايمان است. امّا عقلى كه با ايمان تعارض دارد، قوّه بشرى يا عقل انسانى است كه به دنبال كشف و كسب حقايق از طريق استدلال، برهان و قياس است. اين عقل اوّلاً ناتوان و قلمرواش محدود است و ثانياً احتمال خطا در آن راه دارد. تلاش و كوشش پژوهشگر در اين رساله، براى رسيدن به دو هدف: 1. بيان عقل و اقسام آن 2. رابطه عقل و ايمان و نتايج حاصل از هماهنگى اين دو بر اساس شرح اصول كافى ملّاصدرا بوده است.
محلّ نگهدارى و شماره بازيابى: كتابخانه پژوهشگاه اطّلاعات و مدارك علمى ايران؛ 36871.
11. روششناسى شرح مولى صالح مازندرانى بر اصول و روضه كافى (فارسى)؛ زهرا صرفى؛ كارشناسى ارشد علوم قرآن و حديث؛ دانشگاه تربيت مدرّس، دانشكده علوم انسانى، 1385.
در نيمه دوم سده يازدهم، در پى رويكرد گسترده به حديث، شروح متعدّدى بر كتاب كافى نگاشته شد. بررسى جايگاه علمى اين كتاب حديثى و نيز تبيين