خود داراى دو فصل است ـ نخست كليّاتى درباره موضوع بيان شده و سپس در فصل اوّل، بحثى در خصوصيّات و ويژگيهاى موضوع و تبيين واژهها و اهمّيّت و علّت انتخاب موضوع مطرح شده است.
نگارنده در فصل دوم، روش خود را در نحوه بررسى و ارائه موضوع بازگو كرده و در اين بخش، به ذكر منبع و روش بررسى موضوع پرداخته و آنها را از جهت حجّيّت اخبار و حجّيّت ظهور تحليل كرده است. بخش دوم درباره ميثاق و مطالعه تاريخى آن در دو فصل است كه در فصل اوّل معناى لغوى و اصطلاحى ميثاق و در فصل دوم مطالعه تاريخى و سير تحوّل اين موضوع بررسى شده است. نگارنده در بخش سوم ـ كه ميثاق در روايات است ـ با گشودن سه فصل، در فصل اوّل منابع و مآخذ بحث و صحّت و سقم احاديث وارده در اين باب را مورد نقض و ابرام قرار داده و به تناسب، وارد ميدان تجزيه و تحليل سند حديث و علم حديثشناسى و رجال حديث و عدالت راويان شده و روش خود را در مواجهه با روايات بيان كرده است.
وى بخش چهارم را نيز در سه فصل آورده است: در فصل اوّل، ميثاق در نهجالبلاغه مورد بررسى قرار گرفته، فصل دوم جستارى در كتاب كافى دارد و موضوع را در كافى و شروح آن تفحّص مىكند كه در اين ميان، گفتارهايى از ملّاصدرا و فيض كاشانى و ملّا صالح مازندرانى نيز نقل شده است. در فصل سوم، ميثاق از نظر دانشمندان و انديشمندان شيعه مطرح است. از جمله بزرگانى كه در اين بخش از رساله ياد شدهاند، شيخ مفيد، سيّد مرتضى، شيخ صدوق و علّامه مجلسى است.
فصل پنجم در مورد حقيقت ميثاق است كه در دو فصل، بازگو شده است: فصل اوّل كليّات بحث است و در فصل دوم بيان شبهات و تأويلات مطرح شده در باب ميثاق است كه نگارنده در روش تحقيقش، بر ارائه نظريّات مختلف در اين باره تأكيد مىورزد و پس از اثبات اصالت ميثاق و وقوع آن، طرفهاى ميثاق را انسان و ملائكه مى داند و به تناسب، كيفيّت وجودى بنى آدم در ميثاق و اختلاف اخبار و روايات