1389 نگاشتم. و از خداى سبحانه مىخواهم كه وى و مرا بدانچه محبوب و پسنديده حضرت اوست، موفّق گرداند؛ چرا كه توفيق و كاميابى، جز به دست او نيست و پشتگرمى تنها بدو سزاست. و من كوچكترين، عبدالحسين امينى، صاحب «الغدير»ام.
* * *
خدمت با سعادت جناب مستطاب زبدة الاماجد، فخرالاخيار، آقا ميرزا عبداللّه توسّلى زيد اقباله، عزيزا مكرّما به عرض مىرساند :
مكتوب گرامى سركار واصل، از نويد سلامتى و صحّت و عافيت مزاج مبارك عالى نهايت مسرور، از اين نعمت به درگاه حضرت حق تعالى سپاسگزارم و دوام اين فضل الاهى را از پيشگاه ايزدى خواستارم . اينكه از قرض جناب مستطاب آقا شيخ محمّد طهرانى بيست و پنج دينار عهدهدار بوده و با بيست و پنج دينار پرداختى آقاى همايونى جورابچى پرداخت ، بيش از حدّ موجب مسرّت گرديده و توسّط حقير به طلبكارش جناب حاج عبدالامير واصل گرديد . حقير تشكّر اين موفّقيّت سركار را به حضور اقدس حضرت اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه تقديم داشته و جّدا عزّت و اقبال و سعادت و توفيق را بر سركار عالى از پيشگاه ايزدى مسئلت نموده؛ سزد كه خود آن جناب شكرها از اين توفيق به جا آورده و يك دنيا مسرور و خّرم شويد. چنانچه متعهّد شدهام اميدوارم كه عامل بوده و هماره چنانچه شايد و بايد نايب الزياره بوده و دعاگو گردم. اين خدمت سركار در دفتر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام محسوب و ثبت؛ و رجاء واثق دارم كه عن قريب، نتايج حسنه اين عمل خود را مشاهده فرماييد. معلوم است كه داستان خيرخواهى و دستگيرى و به درد مردم خوردن موهبتى است از خداى تعالى و ابدا مربوط به ثروت و مالدارى نمىباشد و همواره اسلام و اسلاميان از همّت رجال خيّر و خوش نفس و عطوفت و مردانگى استفاده نموده؛ نه از ثروت فراعنه و اشقيا. از خداى تعالى با هزاران زبان الحاح، مسئلت دارم كه هماره آن جناب را به اعمال صالحه و خيرات و حلّ عقده مشكلات مسلمين موفّق نموده و بالخصوص يارى و تأييد فرمايد كه