يادى از علّامه امينى - صفحه 166

باشم كه در برابر اين نويسنده مجاهد و كتاب سودمندش، به اندكى از اداى وظيفه سپاسگزارى، برخاسته‏اند؛ ليكن بر خود ترسيدم كه در امواج خروشان اين درياى متلاطم ـ كه از سر فروتنى نويسنده‏اش، بركه ناميده شده‏است ـ غرق شوم. بنابراين، همى گامى به پيش و گامى ديگر، وا پس نهادم. از سوى ديگر، ساير مجلّدات اين كتاب، پى در پى، منتشر مى‏شد و مردمان به سبب آن، بر نويسنده‏اش ـ دامت بركاته ـ آفرين مى‏گفتند و بدين گونه، دو انديشه پيشين در من نيرومند مى‏شد. تا اينكه اخيرا سرزنش سرورى محترم دامانم را گرفت و من بيش از اين به او پاسخ نگفتم كه: «بى‏گمان، من از نگارش تقريظ بر كتابى چنين گران‏ارج و ستايش آن ناتوانم؛ بلكه اين كتاب شكوهمندتر و بزرگ‏تر از آن است كه تقريظش نويسند و ستايشش كنند. از دست من تنها اين ساخته است كه از درگاه پروردگار، براى مؤلّفش عمر بلند و حسن خاتمت بخواهم. از اين رو، با دعايى خالص، از خداى متعال مى‏خواهم كه مانده عمر مرا به عمر شريف او بيفزايد تا اينكه وى به تمام و به كمال، مراد خود را از تأليف اين كتاب، باز جويد.» خداوند همه ما را براى تأييد حقّ و پيروى‏اش، توفيق دهاد. به قلم بنده مسى‏ء ناميده به محسن و مشهور به آقا بزرگ تهرانى، ساكن نجف اشرف، در دومين روز ماه رمضان سال 1371 ه.

[4]

نسخه‏اى از «شرح قصيدة الأشباه» ـ يادكردى از پدرعلّامه امينى ۱

ابوالفضل حافظيان

اشاره

نسخه‏اى‏از«شرح قصيدة الأشباه» مفجّع بصرى را مرحوم شيخ احمد امينى، پدر علّامه امينى، به خطّ خود كتابت و به مرحوم شيخ محمّد سماوى، هديّه كرده‏است.

1.يادآورى مى‏شود كه نوشتار حاضر پيشتر در نشريّه «ميراث شهاب» (شماره پياپى ۴۱ - ۴۲، پاييز و زمستان ۱۳۸۴) منتشر شده‏است و اكنون خلاصه‏اى از آن با تغييراتى اندك، به خوانندگان تقديم مى‏شود.

صفحه از 177