اين كار علمى را مرحوم آيهاللّه خويى بر عهدهى آيهاللّه سيّد محمّد مهدى خرسان، از علماى معاصر نجف اشرف، نهادهاند.
آيهاللّه سيّد محمّدمهدى خرسان در مورد شرح خود بر اين ارجوزه مىنويسد:
در اواخر ماه شعبان سال 1410 به ديدار سيّدنا الاستاذ آيهاللّه العظمى خويى قدس سره در مسجد خضراء مشرّف شدم. ايشان به من خبر دادند كه در دورهى بيمارى خود، ارجوزهاى در مدح امام اميرالمؤمنين عليه السلام سرودهاند وـ به دليل حسن ظنّى كه به من دارندـ با اصرار فراوان، از من خواستند كه آن را ببينم و براى مناقب و مطالبى كه در ضمن بيتهاى آن آمده، منابع و مستندات ذكر كنم، تا نفع آن به همگانـ از موافق و مخالفـ برسد.
من، حسن ظنّ جناب ايشان را سپاس گزاردم و فرارسيدن ماه رمضان را عذر آوردم، با اين محاسبه كه به جهت برنامههاى خاصّ كه در آن ماه دارم، ايشان مرا معاف دارند، امّاـ چنانكه پس از آن بر من روشن شدـ ايشان چنان صلاح ديد كه اين كار، بهترين برنامهى من در احياى شبهاى ماه رمضان است. روز بعد، ناگهان با اين صحنه روبرو شدم كه استاد يك نسخه از ارجوزه برايم فرستاد كه در حاشيهى آن نام بعضى از منابع بود. پس از آن نيز دو نسخهى ديگر از همان ارجوزه فرستاد كه حواشى تقريبا مشابه با نسخهى اوّل داشت. وقتى سه نسخه را مقايسه كردم، ديدم كه متن آنها يكى و حواشى تقريبا مانند هم است. آنگاه فهميدم كه ايشان چند نسخه از ارجوزه را ميان فضلا تقسيم كرده كه حواشى بر آن نوشتهاند، امّا آنهمه، در سطح مطلوب نبوده و رضايت او را جلب نكردهاند. از اينرو، براى فهميدن منظور ايشان، همان شب به منزل ايشان در كوفه رفتم و در بارهى موضوع ارجوزه با ايشان سخن گفتم. ديدم كه ايشان ميل دارند بر اساس منابع مورد قبول تمام فرقههاى مسلمان، مستندهاى ارجوزه نقل شود تا حجّت بر همگان تمام گردد.
من، از يك سو به حقوق معلّمى و پدرىِ معنوى انديشيدم كه بر عهدهام داشت و از سوى ديگر به حُسن ظنّ ايشان نسبت به خودم. امّا همچنان به راه حلّى براى عذرخواهى فكر مىكردم. ولى اصرار ايشان بر سرعت در اين كار، مرا به قبول آن وا داشت. از اين رو، به محضر استاد عرضه داشتم كه نقل نام مصادر بدون