ارجوزه در فضايل اميرالمؤمنين عليه ‏السلام - صفحه 172

بيت موضوع بحث نشانى در كتاب

114 / 1 اميرالمؤمنين عليه ‏السلام در جنگ بدر ج 3/ ص 42
114/ 2 در جنگ احد ج 3/ ص 53
115ـ 116 در جنگ خندق ج 3/ ص 75
117 تا 120 در ديگر غزوات: حنين، فتح مكّه و... ج 3/ ص 97
121 علم اميرالمؤمنين عليه ‏السلام ج 3/ ص 275
122 تا 130 رويداد ليله‏المبيت ج 3/ ص 280
131ـ 132 حديث خلفاى اثنا عشر ج 3/ ص 305
133 تا 139 كثرت فضايل اميرالمؤمنين عليه ‏السلام ج 3/ ص 332
140 تا 144 على عليه ‏السلام وصىّ پيامبر ج 3/ ص 347
145 تا 153 پيامدهاى انكار نصوص امامت توسّط امّت ج 3/ ص 362
154 تا 159 پايان ارجوزه ج 3/ ص 416
160 تا 166 تاريخ اتمام ارجوزه ج 3/ ص 419

متن و ترجمه‏ى ارجوزه

بسم اللّه‏ الرّحمان الرّحيم



۱ اَلحمدُ للّه‏ِ العَليِ الواحِدِمُكوِّن الكَوْنِ وَ أقوى شاهِدِ

ـ ستايش خداى بلندمرتبه‏ى يكتايى راست كه آفريننده‏ى هستى و نيرومندترين گواه و ناظر آن است.



۲ مُصَلِّيا عَلَى النَّبيِ المُؤتَمَنْوَ آلِهِ المُطَهَّرينَ مِن دَرَنْ

ـ و درود مى‏فرستم بر پيامبر مورد اطمينان و خاندان او كه پاك از هر رجس و آلودگى‏اند.



۳ أُرجوزَتي هَديَّةٌ لِلبَشَرِتَهدي إلَى الرُّشدِ وَ خَيرِ الخَبَرِ

ـ شعر من هديه‏اى است براى همه‏ى انسان‏ها و به بالندگى و بهترين خبر (وحى) راه مى‏نمايد.

۴ أَذكُرُ فيها ما رَوَتْهُ المَهَرهْعن خاتَم الرُسْلِ إمامِ البَرَرَهْ

ـ ياد مى‏كنم در آن، از آن‏چه روايت كنندگان زبردست حديث، از حضرت خاتم رسولان در باره‏ى پيشواى نيكان (على) روايت كرده‏اند.



۵ حَيدَرَةٌ إذ خَصَّهُ اللّه‏ُ بِماقَد خَصَّهُ مِن شَرَفٍ وَ أكْرَما

ـ حيدرى كه خداوند متعال، او را به شرف و تكريم، ويژگى بخشيده است.



۶ أَرجُو إلهي صانِعي وَ خالِقيوَ مالِكي و مَلجَأي وَ رازقي

ـ اميدوارم از پروردگارم، خالقم، صاحب اختيارم، پناهم و روزى‏دهنده‏ام؛



۷ غُفرانَ ذَنبي فَهْوَ أهلُ العَفوِما كانَ مِن عَمدٍ أتى أو سَهْوِ

ـ كه گناهان مرا عفو كند، چه آن‏ها كه عمدا مرتكب شده‏ام يا سهوا، زيرا عفو و بخشش شيوه‏ى اوست.



۸ نَبِيُّنا خَيرُ نَبيٍّ مُرسَلِكِتابُهُ خَيرُ كِتابٍ مُنزَلِ

ـ پيامبر ما، بهترين پيامبران فرستاده شده و كتابش بهترين كتب آسمانى نازل شده است.



۹ أُمَّتُهُ أمَّةُ خَيرٍ أُخْرِجَتْتَنهى عَنِ المُنكَرِ فيما أُمِرَتْ

ـ امّت او بهترين امّتى است كه پديد آمده و در آن‏چه به آن مأمور شده، از منكرات نهى مى‏كند.



۱۰ تَأمُرُ بِالمَعروفِ وَ الإطاعَهْلِخالِقِ الكَوْنِ وَ رَبِّ السّاعَهْ

ـ امّتى كه به معروف و اطاعت از خالق هستى و پروردگار رستاخيز امر مى‏كند.



۱۱ نَبِيُّنا لِلكونِ كانَ غايَهْمِن مَبدَأ يَسري إلى النّهايَهْ

ـ مقصودِ خداوند از آفرينش هستى، از آغاز تا انجام آن، پيامبر ماست.



۱۲ نَبِيُّنا أفضَلُ مِن كُلِّ الْوَرىمِن كُلِّ مَخلوقٍ يُرى أوْ لايُرى

ـ پيامبر ما، از همه‏ى مردمان و همه‏ى آفريدگانِ آشكار و نهان، برتر است.

۱۳ مَعاجِزُ النَّبِيِ شاعَتْ وَ سَمَتْنُبُوَّةُ اللّه‏ِ بِهِ قَدْ خُتِمَتْ

ـ معجزات پيامبر، گسترده شد و والايى يافت، و پيامبرى با او به پايان رسيد.



۱۴ إنَّ النّبِيَ قَد دَعا عَشيرَتَهْلِيُسلِموا وَ يَقبَلوا نَصيحَتَهْ

ـ پيامبر، بستگان خود را فرا خواند تا اسلام آورند و نصيحتش را بپذيرند.



۱۵ لكِنَّهُم قَدْ أنكَرُوا نُبُوَّتَهْغَير عَلِيٍّ لَمْ يُلَبِّ دَعوَتَهْ

ـ امّا آن‏ها نبوّت او را انكار كردند و به جز على، هيچ كس فراخوان او را پاسخ نگفت.



۱۶ وَ بَعدَها قامَ النَّبِيُ هادِياإلى سَبيل الحَقِّ يَدعُو ثانيا

ـ بار ديگر پيامبر برخاست و به راه حق فرا خواند.



۱۷ فَلَم يَجِدْ غَيرَ العَنيدِ الجاحِدِإلّا عَلِيّا مَفْخَرَ الْأماجِدِ

ـ امّا جز على‏ـ كه افتخار بزرگان است‏ـ ديگران را دشمن و مخالف يافت.



۱۸ ثالثةً قامَ بِنَشرِ دَعوَتِهْيَدعُوهُمُ إلَى اتّباعِ سيرَتِهْ

ـ بار سوم به نشر دعوتش پرداخت و ايشان را به پيروى از سيره‏ى خود فرا خواند.



۱۹ فَكَذَّبوهُ رافِضينَ دَعْوَتَهْقَدْ جَحَدُوا لَمْ يَقبَلوا نَصيحَتَهْ

ـ او را دروغ‏گو برشمردند، دعوتش را رد كردند و با انكار نبوّتش، نصيحت و خيرخواهى‏اش را نپذيرفتند.



۲۰ رَمَوْهُ بِالسِّحرِ وَ قالُوا ساحِرُأوَ إنَّهُ ذُو جِنَّةٍ أوْ شاعِرُ

ـ او را متّهم به سحر و جادو دانستند و گفتند كه او يا ساحر است يا ديوانه يا شاعر.



۲۱ كانَ عَلِيٌّ فيهِمُ مُلَبِّياوَ لَيسَ فيهِم مَن يَكونُ ثانيا

ـ اين در حالى بود كه على در ميان ايشان، تنها كسى بود كه به درخواست پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمپاسخ مثبت داد.



۲۲ قالَ النّبيُ: ذا عليٌ وارِثيقاضٍ لِدَيْني كاشِفُ الكَوارِثِ

ـ پيامبر فرمود: اين على وارث من است، قرض‏هايم را مى‏پردازد و برطرف‏كننده‏ى گرفتارى‏هاست.

۲۳ خَليفَتي مِن بَعدِ مَوتي لِلْوَرىطاعَتُهُ فَرضٌ عَلى أهلِ الثّرى

ـ او جانشين من پس از مرگ من در ميان مردم است و اطاعت از او بر همه‏ى اهل زمين، واجب است.



۲۴ فَقالَ مِنهُمْ حاقِدٌ وَ ساخِرُ:يا والِدَ الْفَتى لَكَ المَفاخِرُ

ـ يكى از ميهمانان‏ـ كه كينه‏ورز و ريشخندكننده بودـ گفت: اى پدر (علىِ) جوان كه خود، افتخارات دارى؛



۲۵ ابْنُكَ هذا واجِبُ الاِطاعَهْأطِعْهُ كَي تَنالَكَ الشَّفاعَهْ

ـ اين پسر تو، واجب الاطاعة شده است. از او اطاعت كن تا شفاعتش شامل تو شود!!



۲۶ قالَ النَّبِيُ قَولُهُ قَدِ اشْتَهَرْحُبُّ عَلِيٍ لِلأنامِ مُخْتَبَرْ

ـ پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمفرمودـ و فرمايش او مشهور است‏ـ : دوست‏داشتن على عليه ‏السلام مايه‏ى آزمايش مردمان است؛



۲۷ يُحِبُّهُ المُؤمِنُ بِاللّه‏ِ التَّقِيّيُبغِضُهُ المُنافِقُ الشَّرُّ الشَّقِيّ

ـ پرهيزگارى كه به خداوند ايمان دارد، او را دوست دارد. و منافقِ شرورِ شقاوت‏پيشه، او را دشمن مى‏دارد.



۲۸ ما عَرَفَ اللّه‏َ سِواكَ وَ أنَاتَعرِفُني أنتَ وَ مَن أنْشَأنا

ـ (پيامبر فرمود: اى على) جز تو و من، كسى خدا راـ آن‏چنان كه بايدـ نشناخته است و مرا، تنها تو و (خداى) آفريننده‏ى ما مى‏شناسد.



۲۹ وَ أنْتَ لَمْ يَعْرِفْكَ غَيرُ الخالِقِوَ مَنْ هُوَ المُرْسَلُ لِلْخَلائِقِ

ـ تو را نيز كسى نمى‏شناسد جز آفريننده‏ى هستى و كسى كه فرستاده‏ى خدا به سوى بشر است (يعنى من).



۳۰ أنْتَ وَزِيري وَ أميرُ أُمَّتيعَلَى الْعُصاةِ المارِقينَ حُجَّتي

ـ تويى وزير من، امير امّت من و حجّت من بر مارقين طغيانگر (سركشان بيرون رونده از دين).



۳۱ إنَّ عَلِيّا وَ أنَا مِن شَجَرَهْوَ غَيرُنا مِنْ شَجَرٍ ما أكثَرَهْ

صفحه از 172