بيت موضوع بحث نشانى در كتاب
114 / 1 اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ بدر ج 3/ ص 42
114/ 2 در جنگ احد ج 3/ ص 53
115ـ 116 در جنگ خندق ج 3/ ص 75
117 تا 120 در ديگر غزوات: حنين، فتح مكّه و... ج 3/ ص 97
121 علم اميرالمؤمنين عليه السلام ج 3/ ص 275
122 تا 130 رويداد ليلهالمبيت ج 3/ ص 280
131ـ 132 حديث خلفاى اثنا عشر ج 3/ ص 305
133 تا 139 كثرت فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام ج 3/ ص 332
140 تا 144 على عليه السلام وصىّ پيامبر ج 3/ ص 347
145 تا 153 پيامدهاى انكار نصوص امامت توسّط امّت ج 3/ ص 362
154 تا 159 پايان ارجوزه ج 3/ ص 416
160 تا 166 تاريخ اتمام ارجوزه ج 3/ ص 419
متن و ترجمهى ارجوزه
بسم اللّه الرّحمان الرّحيم
۱ اَلحمدُ للّهِ العَليِ الواحِدِمُكوِّن الكَوْنِ وَ أقوى شاهِدِ
ـ ستايش خداى بلندمرتبهى يكتايى راست كه آفرينندهى هستى و نيرومندترين گواه و ناظر آن است.
۲ مُصَلِّيا عَلَى النَّبيِ المُؤتَمَنْوَ آلِهِ المُطَهَّرينَ مِن دَرَنْ
ـ و درود مىفرستم بر پيامبر مورد اطمينان و خاندان او كه پاك از هر رجس و آلودگىاند.
۳ أُرجوزَتي هَديَّةٌ لِلبَشَرِتَهدي إلَى الرُّشدِ وَ خَيرِ الخَبَرِ
ـ شعر من هديهاى است براى همهى انسانها و به بالندگى و بهترين خبر (وحى) راه مىنمايد.
۴ أَذكُرُ فيها ما رَوَتْهُ المَهَرهْعن خاتَم الرُسْلِ إمامِ البَرَرَهْ
ـ ياد مىكنم در آن، از آنچه روايت كنندگان زبردست حديث، از حضرت خاتم رسولان در بارهى پيشواى نيكان (على) روايت كردهاند.
۵ حَيدَرَةٌ إذ خَصَّهُ اللّهُ بِماقَد خَصَّهُ مِن شَرَفٍ وَ أكْرَما
ـ حيدرى كه خداوند متعال، او را به شرف و تكريم، ويژگى بخشيده است.
۶ أَرجُو إلهي صانِعي وَ خالِقيوَ مالِكي و مَلجَأي وَ رازقي
ـ اميدوارم از پروردگارم، خالقم، صاحب اختيارم، پناهم و روزىدهندهام؛
۷ غُفرانَ ذَنبي فَهْوَ أهلُ العَفوِما كانَ مِن عَمدٍ أتى أو سَهْوِ
ـ كه گناهان مرا عفو كند، چه آنها كه عمدا مرتكب شدهام يا سهوا، زيرا عفو و بخشش شيوهى اوست.
۸ نَبِيُّنا خَيرُ نَبيٍّ مُرسَلِكِتابُهُ خَيرُ كِتابٍ مُنزَلِ
ـ پيامبر ما، بهترين پيامبران فرستاده شده و كتابش بهترين كتب آسمانى نازل شده است.
۹ أُمَّتُهُ أمَّةُ خَيرٍ أُخْرِجَتْتَنهى عَنِ المُنكَرِ فيما أُمِرَتْ
ـ امّت او بهترين امّتى است كه پديد آمده و در آنچه به آن مأمور شده، از منكرات نهى مىكند.
۱۰ تَأمُرُ بِالمَعروفِ وَ الإطاعَهْلِخالِقِ الكَوْنِ وَ رَبِّ السّاعَهْ
ـ امّتى كه به معروف و اطاعت از خالق هستى و پروردگار رستاخيز امر مىكند.
۱۱ نَبِيُّنا لِلكونِ كانَ غايَهْمِن مَبدَأ يَسري إلى النّهايَهْ
ـ مقصودِ خداوند از آفرينش هستى، از آغاز تا انجام آن، پيامبر ماست.
۱۲ نَبِيُّنا أفضَلُ مِن كُلِّ الْوَرىمِن كُلِّ مَخلوقٍ يُرى أوْ لايُرى
ـ پيامبر ما، از همهى مردمان و همهى آفريدگانِ آشكار و نهان، برتر است.
۱۳ مَعاجِزُ النَّبِيِ شاعَتْ وَ سَمَتْنُبُوَّةُ اللّهِ بِهِ قَدْ خُتِمَتْ
ـ معجزات پيامبر، گسترده شد و والايى يافت، و پيامبرى با او به پايان رسيد.
۱۴ إنَّ النّبِيَ قَد دَعا عَشيرَتَهْلِيُسلِموا وَ يَقبَلوا نَصيحَتَهْ
ـ پيامبر، بستگان خود را فرا خواند تا اسلام آورند و نصيحتش را بپذيرند.
۱۵ لكِنَّهُم قَدْ أنكَرُوا نُبُوَّتَهْغَير عَلِيٍّ لَمْ يُلَبِّ دَعوَتَهْ
ـ امّا آنها نبوّت او را انكار كردند و به جز على، هيچ كس فراخوان او را پاسخ نگفت.
۱۶ وَ بَعدَها قامَ النَّبِيُ هادِياإلى سَبيل الحَقِّ يَدعُو ثانيا
ـ بار ديگر پيامبر برخاست و به راه حق فرا خواند.
۱۷ فَلَم يَجِدْ غَيرَ العَنيدِ الجاحِدِإلّا عَلِيّا مَفْخَرَ الْأماجِدِ
ـ امّا جز علىـ كه افتخار بزرگان استـ ديگران را دشمن و مخالف يافت.
۱۸ ثالثةً قامَ بِنَشرِ دَعوَتِهْيَدعُوهُمُ إلَى اتّباعِ سيرَتِهْ
ـ بار سوم به نشر دعوتش پرداخت و ايشان را به پيروى از سيرهى خود فرا خواند.
۱۹ فَكَذَّبوهُ رافِضينَ دَعْوَتَهْقَدْ جَحَدُوا لَمْ يَقبَلوا نَصيحَتَهْ
ـ او را دروغگو برشمردند، دعوتش را رد كردند و با انكار نبوّتش، نصيحت و خيرخواهىاش را نپذيرفتند.
۲۰ رَمَوْهُ بِالسِّحرِ وَ قالُوا ساحِرُأوَ إنَّهُ ذُو جِنَّةٍ أوْ شاعِرُ
ـ او را متّهم به سحر و جادو دانستند و گفتند كه او يا ساحر است يا ديوانه يا شاعر.
۲۱ كانَ عَلِيٌّ فيهِمُ مُلَبِّياوَ لَيسَ فيهِم مَن يَكونُ ثانيا
ـ اين در حالى بود كه على در ميان ايشان، تنها كسى بود كه به درخواست پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمپاسخ مثبت داد.
۲۲ قالَ النّبيُ: ذا عليٌ وارِثيقاضٍ لِدَيْني كاشِفُ الكَوارِثِ
ـ پيامبر فرمود: اين على وارث من است، قرضهايم را مىپردازد و برطرفكنندهى گرفتارىهاست.
۲۳ خَليفَتي مِن بَعدِ مَوتي لِلْوَرىطاعَتُهُ فَرضٌ عَلى أهلِ الثّرى
ـ او جانشين من پس از مرگ من در ميان مردم است و اطاعت از او بر همهى اهل زمين، واجب است.
۲۴ فَقالَ مِنهُمْ حاقِدٌ وَ ساخِرُ:يا والِدَ الْفَتى لَكَ المَفاخِرُ
ـ يكى از ميهمانانـ كه كينهورز و ريشخندكننده بودـ گفت: اى پدر (علىِ) جوان كه خود، افتخارات دارى؛
۲۵ ابْنُكَ هذا واجِبُ الاِطاعَهْأطِعْهُ كَي تَنالَكَ الشَّفاعَهْ
ـ اين پسر تو، واجب الاطاعة شده است. از او اطاعت كن تا شفاعتش شامل تو شود!!
۲۶ قالَ النَّبِيُ قَولُهُ قَدِ اشْتَهَرْحُبُّ عَلِيٍ لِلأنامِ مُخْتَبَرْ
ـ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمفرمودـ و فرمايش او مشهور استـ : دوستداشتن على عليه السلام مايهى آزمايش مردمان است؛
۲۷ يُحِبُّهُ المُؤمِنُ بِاللّهِ التَّقِيّيُبغِضُهُ المُنافِقُ الشَّرُّ الشَّقِيّ
ـ پرهيزگارى كه به خداوند ايمان دارد، او را دوست دارد. و منافقِ شرورِ شقاوتپيشه، او را دشمن مىدارد.
۲۸ ما عَرَفَ اللّهَ سِواكَ وَ أنَاتَعرِفُني أنتَ وَ مَن أنْشَأنا
ـ (پيامبر فرمود: اى على) جز تو و من، كسى خدا راـ آنچنان كه بايدـ نشناخته است و مرا، تنها تو و (خداى) آفرينندهى ما مىشناسد.
۲۹ وَ أنْتَ لَمْ يَعْرِفْكَ غَيرُ الخالِقِوَ مَنْ هُوَ المُرْسَلُ لِلْخَلائِقِ
ـ تو را نيز كسى نمىشناسد جز آفرينندهى هستى و كسى كه فرستادهى خدا به سوى بشر است (يعنى من).
۳۰ أنْتَ وَزِيري وَ أميرُ أُمَّتيعَلَى الْعُصاةِ المارِقينَ حُجَّتي
ـ تويى وزير من، امير امّت من و حجّت من بر مارقين طغيانگر (سركشان بيرون رونده از دين).
۳۱ إنَّ عَلِيّا وَ أنَا مِن شَجَرَهْوَ غَيرُنا مِنْ شَجَرٍ ما أكثَرَهْ