ـ من و على از يك درختيم. و ديگران، از درختانِ گوناگون و فراوان ديگر.
۳۲ إنَّ عَلِيّا كانَ نُورا وَ أناوَ آدمٌ وَ زوجُهُ لَم يُقرَنا
۳۳ بِخَمْسَةٍ وَ تِسْعَةٍ آلافِمِنَ السِّنينَ وَهْوَ فَضلٌ كافِ
ـ من و على، چهارده هزار سال قبل از آنكه آدم و حوّا به يكديگر بپيوندند، نور بوديم و اين خود، فضيلتى است كه براى صاحب آن كفايت مىكند.
۳۴ اِختارَهُ وَ اخْتارَنِي الرَّبُّ الْعَلِيّمِنْ كُلِّ صِدّيقٍ نَبِيٍ أو وَلِيّ
ـ پروردگار بلندمرتبه، من و او را از ميان همهى پيامبران و اولياى صدّيق برگزيد.
۳۵ لِلنّارِ وَ الْجِنانِ أنْتَ الْقاسِمُفي يَدِكَ الأمرُ وَ أنتَ الحاكِمُ
ـ دوزخ و بهشت را تو قسمتكنندهاى؛ امر به دست توست و تو در روز رستاخيز (به اذن خدا) داورى.
۳۶ وَ كُلُّهُم عِندَ الصّراطِ يُوقَفُلِيُسْألوا عَنْ أمرِهِمْ وَ يُعرَفُوا
ـ همهى مردم را نزد پل (صراط در قيامت) نگاه مىدارند تا آن كه در مورد امورشان بپرسند و شناخته شوند.
۳۷ وِلايَةُ الوَصِيِ عَنها يُسْألُقابِلُها مِمَّنْ سِواهُ يُفْصَلُ
ـ دربارهى ولايت وصىِّ رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلممىپرسند. آنگاه پذيرندهى آن از انكاركنندهاش جدا خواهد شد.
۳۸ ذا فائِقٌ مَسكَنُهُ الرِّضوانُوَ خاسِرٌ ذاكَ لَهُ النّيرانُ
ـ (مىگويند:) اين سعادتمند است و جايگاهش بهشت. و آن ديگر، تباهكار است و در آتش جاى دارد.
۳۹ أنتَ الإمامُ الفائِزونَ شيعَتُكْأنْجَتْهُمُ مِنَ العَذابِ بَيعَتُكْ
ـ تويى (اى على) امام (بر مردم). شيعيان تو رستگارانند و بيعتت، آنان را از عذاب مىرهاند.
۴۰ هُمْ صَفْوَةُ النّاسِ وَ هُمْ أبرارُوَ ما سِواهُمْ هَمَجٌ أشرارُ