ارجوزه در فضايل اميرالمؤمنين عليه ‏السلام - صفحه 176

ـ او به عدالت داورى مى‏كند، كلام او فصل الخطاب است (در هر مورد، حرف آخر را مى‏زند) و هر امر سخت، نزد او سهل و آسان است.



۵۸ هذا عَلِيٌ وَ الْغَديرُ يَشْهَدُبِأ نَّهُ المَولَى الإمامُ الأوحَدُ

ـ اين است على. غدير گواهى مى‏دهد كه او سرپرست و پيشواى بى‏نظير است.



۵۹ قَد اُمِرَ النّبيُ بِالتَّبليغِمُهَدّدا بِوَعْدِهِ الْبَليغِ

ـ پيامبر، مأمور به رساندن امر ولايت گرديد و از سوى خداوند به شدّت تهديد شد (كه اگر آن را نرسانى، رسالتت را به انجام نرسانده‏اى.)



۶۰ فَامْتَثَلَ النّبِيُ أمْرَ رَبِّهِبِذا اسْتَقَرّ الْماءُ في مَصَبِّهِ

ـ پس پيامبر، امر خداوند را انجام داد تا آب در مجراى صحيح خود جريان يابد.



۶۱ مِنَ الْحُدوجِ قَدْ أقاموا مِنبَرارَقى بِها أمانُ سُكّانِ الثَّرى

ـ از جهاز شتران، منبرى برپا داشتند و امانِ اهل زمين (پيامبر) از آن بالا رفت.



۶۲ يَخطِبُهُم بِخُطْبَةٍ بَليغَهْيَنصَحُهُم فيها بِكُلِّ صيغَهْ

ـ براى مردم خطبه‏اى رسا ايراد كرد و با هر كلامى كه لازم مى‏نمود، آنان را نصيحت فرمود.



۶۳ مَدَّ يَدَيْهِ وَ عَليّا رَفَعَهْفَبَلَّغَ الْقَومَ بِما قَدْ سَمِعَهْ

ـ دستهايش را بلند كرد و على را بالا برد و آن‏چه را از خدا شنيده بود، به مردم رساند.



۶۴ مُذ تَمَّتِ النِّعْمَةُ وَ اهْتَمَّ بهاأشْرَقَتِ الْأرضُ بِنُورِ رَبِّها

ـ از آن هنگام كه نعمت كامل شد و خداوند به تكميل آن اهتمام فرمود، زمين به نور پروردگارش روشن شد.



۶۵ تَبَيَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ فَلايُعذَرُ مَن فِي غَيِّهِ تَوَغَّلا

ـ راه هدايت از گمراهى آشكار شد و براى كسى كه در گمراهى غوطه‏ور است، عذرى باقى نماند.

۶۶ قال عَلِيٌّ هُوَ مَوْلى مَن أنامَولاهُ، ربّي بَيْنَنا قَدْ قَرَنا

ـ پيامبر فرمود: على مولاى هر كسى است كه من مولاى اويم و خداوند، ما را قرينِ هم قرار داده است.



۶۷ فَبادَرَ القَومُ لَهُ وَ اسْتَسْلَموابِأمْرَةٍ لِلْمُؤمِنينَ سَلَّموا

ـ مردم هجوم آوردند و به او (على) به عنوان اميرالمؤمنين سلام و تهنيت گفتند.



۶۸ عَلى عَلِيٍّ مُظهِرينَ لِلوَفاقلوبُهُم مَمْلوءَةٌ مِنَ الجَفا

ـ بعضى از آنان، در ظاهر به اميرمؤمنان عليه ‏السلام اظهار وفادارى مى‏كردند، حال آن‏كه دل‏هايشان نسبت به او، سرشار از كينه و جفا بود.



۶۹ يُحِبُّهُ النَّبِيُ وَ الرَّبُّ الْعَلِىّْ¨وَ الْمَلأُ الأعْلى وَ ذُوالْقَلبِ الصَّفِىّْ¨

ـ پروردگار بزرگ و پيامبر و ساكنان آسمان و قلب‏هاى پاك، او را دوست دارند.



۷۰ لايُنْكِرُ الْغَديرَ إلّا جاحِدُمُكابِرٌ مُنافِقٌ مُعانِدُ

ـ واقعه‏ى غدير را جز منكر منافقِ دشمنِ ستيزه‏جو كسى انكار نمى‏كند.



۷۱ إنَّ الْغَديرَ أمْرُهُ قَدِ اشْتَهَرْرَواهُ أرْبابُ الْحَديثِ وَ السِّيَرْ

ـ غدير، امرى مشهور است كه دانشمندان حديث و سيره، آن را روايت كرده‏اند.



۷۲ راجِعْ كِتابا لِلْأمِينيّ كَيْ تَرىإنَّ الْحَديثَ جاوَزَ التَّواتُرا

ـ به كتاب علّامه امينى (الغدير) رجوع كن، تا ببينى كه اين حديث، از حدّ تواتر نيز گذشته است.



۷۳ هذا عَلِيٌّ صاحِبُ اللِّواءِقَدْ خَصَّهُ النَّبِيُ بِالإخاءِ

ـ اين است على، صاحب پرچم ويژه كه پيامبر، او را به برادرى خود اختصاص داد.



۷۴ يَكْفيهِ هذا شَرَفا وَ مَفْخَراأَبَعْدَ هذا شُبْهَةٌ؟ ماذا تَرى؟

ـ اين يك فضيلت، به تنهايى براى شرف و افتخار او كافى است. آيا بعد از اين، شبهه‏اى باقى مى‏ماند؟ نظر شما چيست؟

۷۵ ألَيْسَ يَكْفينا حَديثُ الْمَنْزِلَهْ؟إنَّ عَلِيّا سَيَكُونُ الْأمْرُ لَهْ

ـ آيا حديث منزلت براى ما كافى نيست؛ همان حديثى كه به ما مى‏فهماند امرِ خلافت، از آنِ على است؟



۷۶ مَقامُهُ مِنَ النَّبِيِ الْمُؤْتَمَنْمَقامُ هارُونَ وَ مُوسى ذِي المِنَنْ

ـ مقام او نسبت به پيامبر امين، مانند مقام هارون نسبت به موسى است.



۷۷ إنَّ عَلِيّا لَمْ يَكُنْ نَبِيّاوَ السِّرُّ فيهِ لَمْ يَكُنْ خَفِيّا

ـ على عليه ‏السلام پيامبر نيست. و راز اين نكته، پنهان نيست.



۷۸ إنَّ النَّبِيَ دينُهُ قَدْ أُكْمِلافَبَعْدَهُ الْبَعْثُ يَكُونُ مُهْمَلا

ـ (نكته اين است كه) دين پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم، اِكمال يافت (كامل‏ترين دين است). پس بعد از آن، بعثت پيامبرى ديگر بيهوده خواهد بود.



۷۹ فَضْلُ عَلِيٍّ فَوْقَ فَضْلِ الْأنبياسِوَى ابْنِ عَمِّهِ إمامِ الْأصفيا

ـ فضيلت على عليه ‏السلام از فضيلت همه‏ى انبيا برتر است، به جز پسرعمويش (پيامبر) كه پيشواى برگزيدگان است.



۸۰ إنَّ حَديثَ الثَّقَلينِ مُشْتَهَرْشاعَ بِهِ فَضلُ عَلِيٍّ وَ ظَهَرْ

ـ حديث ثقلين، مشهور است. به وسيله‏ى آن، فضيلت على زبان‏زد همه گرديده و آشكار شده است.



۸۱ فَهْوَ عَديلٌ لِلْكِتابِ الْمُنزَلِوَ كُلُّ مَن تابَعَهُ لَمْ يَضْلِلِ

ـ در اين حديث شريف آمده كه على عليه ‏السلام هم‏سنگ كتاب نازل شده‏ى الاهى (قرآن) است و هر كه از او پيروى كند، گمراه خواهد بود.



۸۲ فَهَلْ تُرى كانَ الْحَديثُ مُجْمَلاذي فِكْرَةٌ مِنْ عاقِلٍ لَنْ تُقْبَلا

ـ آيا اين حديث شريف، اجمال (و ابهام) دارد؟ اين انديشه‏اى است كه از هيچ خردمندى پذيرفته نخواهد شد.

۸۳ بَلِ الْحَديثُ واضِحُ الدِّلالَهْبِنَصْبِ أهْلِ الْبَيْتِ وَ الرِّسالَهْ

ـ برعكس بايد گفت: دلالت حديث بر تعيين اهل بيت عليهم ‏السلام براى جانشينى پيامبر از سوى خدا، واضح و آشكار است.



۸۴ خَلائِفُ النّاسِ هُمُ هُداةُإلَى الرَّشادِ وَ التُّقى دُعاةُ

ـ اهل بيت عليهم ‏السلام پيشوايان مردم و هدايت‏گران به سوى رشد و دعوتگران به سوى پرهيزگارى‏اند.



۸۵ هُمْ حُجَجُ اللّه‏ِ وَ أرْكانُ الْهُدىقِبْلَةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ الْمُقْتَدى

ـ آنان حجّت‏هاى الاهى و اركان هدايت‏اند كه قبله‏ى آمال همه‏ى مؤمنان‏اند و پيروان، به ايشان روى مى‏آورند.



۸۶ شَبَّهَكَ النَّبِيُ بالسَّفينَهْسَفينَةٌ لِنَوحٍ الْقَديمَهْ

ـ پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمتو را به كشتى، آن‏هم كشتى قديمى نوح شبيه دانست.



۸۷ مُراعِيا حالَ الْعُقولِ الْقاصِرَهْلمْ يُدْرِكُوا ما لا تَراهُ باصِرَهْ

ـ اين تشبيه براى مراعات حال كسانى است كه بام عقل‏هايشان رفيع نيست و تنها آن‏چه را به چشم مى‏بينند، ادراك مى‏كنند.



۸۸ شُبِّهَ بِالْمِشكاةِ فِي الْقُرآنِنُورُ الْاءلهِ الخالقِ المَنّانِ

ـ آفريدگار منّان نيز (بدين‏گونه سخن گفته و) نور خود را در قرآن به چراغ تشبيه كرده است.



۸۹ ما قيمَةُ الْفُلْكِ تَجاهَ الْمُرتَضى؟أفْضَلَ مَنْ يَأْتي وَ خَيرِ مَنْ مَضى

ـ اگر تشبيه نبود، كشتى كجا و علىّ مرتضى كجا؟ آن كسى كه از همه‏ى گذشتگان و آيندگان، بهتر و برتر است.



۹۰ هذي تُنَجّيكَ مِنَ المَوتِ وَ ذاأتاكَ مِن نارِ الجَحيمِ مُنْقِذا

ـ اين كشتى، تو را از مرگ مى‏رهاند، در حالى كه آن يك (على عليه ‏السلام ) تو را از آتش دوزخ نجات مى‏دهد.

۹۱ تَدورُ دَوْرا أو يدورُ الحَقُّمَدارَهُ حَوْلَكَ لايَنْشَقُّ

ـ (اى على) تو به دور حق مى‏گردى و حق به دور تو گردش مى‏كند، به گونه‏اى كه هرگز از هم جدا نمى‏شويد.



۹۲ خُصِّصْتَ فِي التَّنزيلِ بِالْوِلايَهْفَسَّرَتِ السُّنَّةُ تِلْكَ الْايَهْ

ـ در آيه‏ى قرآن، به ولايت ويژگى يافتى، بدان سان كه سنّت پيامبر، اين آيه را تفسير كرد و توضيح داد.



۹۳ وَ آيَةُ التَّطْهيرِ فيكُمْ نَزَلَتْوَ سُنَّةُ الْهادي بِكُمْ قَدْ نَطَقَتْ

ـ آيه‏ى تطهير درباره‏ى شما (اهل‏بيت) نازل شده و سنّت هدايتگر نبوى به وسيله‏ى شما گويا و روشن شده است.



۹۴ دِلالَةُ التَّذْكير «عَنكُمْ» حَقَّقَتْشِراكَةُ الْغَيْرِ لَكُمْ قَدْ أَخْفَقَتْ

ـ ضمير مذكّر در واژه‏ى «عنكم» به خوبى نشان مى‏دهد كه شركت ديگران (زنان پيامبر) در اين امر، ممكن نيست.



۹۵ قالَ النَّبِيُ أنَا نُورٌ وَ عَلييَنْزِلُ فِي الجَنَّةِ جَنْبَ مَنْزِلي

ـ پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمفرمود: منم نور. و على در بهشت، در كنار منزل من منزل مى‏گزيند.



۹۶ أقْدَمُكُم سِلْما وَ إسلاما أتىوَ فيهِ قَدْ جاءَ حَديثُ لافَتى

ـ على عليه ‏السلام از همه‏ى شما در تسليم و اسلام، جلوتر است و درباره‏ى او حديث «لافتى» آمده است.



۹۷ أ لَيْسَ يَكفْي آيَةُ الْمـُباهلَهْ؟أنَّ عَليَّا نَفْسُ طهَ الْفاضِلَهْ

ـ آيا آيه‏ى شريفه‏ى مباهله (براى فضيلت على عليه ‏السلام ) كفايت نمى‏كند؟ حال آن‏كه على را نفسِ با فضيلت طه (پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم) مى‏شناساند.



۹۸ قَدْ برَزَ الْايمانُ كُلُّهُ إلَى الْ......كُفْرِ جَميعا قالَهُ هادِي المِلَلْ

ـ هادى امّت‏ها (پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم) فرمود: تمام ايمان (على) در برابر تمام كفر (عمروبن عبدود) قدّ برافراشته بود.

۹۹ وَ مُذْ أتَى الْوَحْيُ مِنَ المَوْلَى العَلِىّْبِسَدِّ أبْوابِ سِوى بابِ عَلِيّْ

ـ از آن زمان كه وحى از سوى خداوند بلندمرتبه آمد كه همه‏ى درها (ى مسجد) به جز درِ خانه‏ى على را ببنديد؛



۱۰۰ وَ سُدَّتِ الْأبْوابُ إلّا بابُهُفَأظْهَرَ السُّخْطَ لِذا أصحابُهُ

ـ تمام درها به جز درِ خانه‏ى او بسته شد. به همين جهت، بعضى از اصحاب پيامبر، خشم خود را آشكارا نشان دادند.



۱۰۱ قامَ النَّبِيُ خاطِبا وَ مُعْلِما:ما كانَ أمري، إنَّهُ أمْرُ السَّما

ـ پيامبر برخاست و خطبه‏اى ايراد فرمود و اعلام كرد: اين امر، از سوى من نيست، بلكه فرمانى آسمانى است.



۱۰۲ كَمْ مَرَّةً قالَ النَّبِيُ مُعْلِنامِنّي عَلِيٌّ وَ اعْلَمُوا مِنْهُ أنا

ـ پيامبر بارها آشكارا فرمود: بدانيد كه على از من است و من از اويم.



۱۰۳ هذا عَلِيٌّ هُوَ مِنّي وَ أنامِنْهُ فَلا فَصلٌ يَكونُ بَيْنَنا

ـ اين على از من است و من از اويم و جدايى بين ما نيست.



۱۰۴ مَدِيْنَةٌ أ نَا وَ بابُها عَلِىّْ¨مَدِينَةٌ الْعِلْمِ وَ نُورُها جَلِىّْ¨

ـ منم شهر علم، شهر دانش كه نور آن آشكار است و على دروازه‏ى آن شهر است.



۱۰۵ وَ فَضْلُكَ السّامي بِذا قَدْ عُرِفاوَ كُلُّ مَنْ آذاكَ آذَى الْمُصْطَفى

ـ (اى على) فضيلت والاى تو، به وسيله‏ى اين حديث شناخته شده است. نيز به وسيله‏ى اين حديث كه هر كه تو را بيازارد، پيامبر را آزرده است.



۱۰۶ وَ زَوَّجَ النُّورَ مِنَ النُّورِ النَّبِيّْوَ زُوِّجا قَبْلاً مِنَ اللّه‏ِ العَلِىْ

ـ پيامبر، نور را با نور تزويج كرد (على را با فاطمه). البتّه پيش از آن، خداى بلندمرتبه، آن‏ها را به

صفحه از 172