ازدواج هم درآورده بود.
۱۰۷ وَ زُوِّجَتْ فاطِمَةُ خَيْرُ النِّسابِحَيدَرٍ خامِسِ أصْحابِ الْكِسا
ـ فاطمهاى كه بهترين بانوان بود، به ازدواج پنجمين شخص از اصحاب كساـ يعنى حضرت حيدر كرّارـ در آمد.
۱۰۸ وَ فاطِمٌ أفْضَلُ أفرادِ البَشَرْبَعْدَ أبيها ثُمَّ بَعْلُهَا الأغَرْ
ـ فاطمه پس از پدر و شوهر بزرگوارش، از همهى بشر برتر است.
۱۰۹ سَيِّدَةُ النِّساءِ فاطِمٌ أتَتْصِدّيقَةٌ طاهِرَةٌ قَدْ عُصِمَتْ
ـ بانوى بانوان حضرت فاطمه، صدّيقه، طاهره و معصومه است.
۱۱۰ وَ فِى الْجِنانِ سَيِّدا شَبابِهاالحَسَنانِ يَمْلِكانِ بابَها
ـ دو سرور جوانان بهشت، امام حسن و امام حسين عليهماالسلامهستند كه جواز عبور از درهاى بهشت، در اختيار آن دو بزرگوار است.
۱۱۱ وَ فِي الحَديثِ الطّائِرِالمَشْوِيّْ ظَهَرْتَفضيلُهُ السّامي عَلى كُلِّ الْبَشَرْ
ـ از حديث «پرندهى بريان شده» برترى آشكار او (على) بر همهى بشر پيداست.
۱۱۲ وَ فِي الحَديثِ الماءِ وَ المنْديلِ مايُعْظِمُهُ أكْرِمْ بِهِ وَ أنْعِما
ـ در حديث «آب و دستمال»، بزرگداشت او بيان شده است؛ به راستى چهقدر او بزرگ و صاحب نعمت است.
۱۱۳ حَديثُ رَدِّ الشّمسِ بُرْهانٌ جَلِيْوَ فَضلُكَ السّامي عَلَيهِمْ يَنْجَلِيْ
ـ حديث «بازگشت خورشيد» برهانى آشكار است كه فضيلت تو بر آنها را واضح مىسازد.
۱۱۴ فَضْلُكَ فِي الْأحْزابِ لَيْسَ يُنْكَرُبَدْرٌ كَذا وَ أحُدٌ أو خَيبَرُ
ـ فضيلت تو، در جنگهاى احزاب (خندق)، بدر، اُحُد و خيبر قابل انكار نيست.
۱۱۵ بِسَيْفِكَ الإسلامُ قامَ وَ اسْتَوىوَ الكُفرُ وَلّى مُدْبِرا ثُمَّ هَوى
ـ با شمشير تو، اسلام روى پا ايستاد و محكم شد و كفر رو به قهقرا نهاد و نابود شد.
۱۱۶ ضَرْبَتُهُ فِي خَنْدَقٍ أفضَلُ مِنْجَميعِ ما يَأْتي بِهِ إنسٌ وَ جِنْ
ـ (پيامبر فرمود كه) ضربت او در جنگ خندق، برتر از همهى دستاوردهاى جنّ و انس است.
۱۱۷ وَ سائِرُ المَواقِفِ المُشْتَهَرهْلَقَدْ رَوَتْهَا العُلَماءُ المَهَرَهْ
ـ نيز نقش تعيين كنندهى او در جنگهاى مشهور كه دانشمندان زبردست آنها را روايت كردهاند.
۱۱۸ وَ لِلنَّبِيِ كُنْتَ فيها عَضُداوَ ناصِرا لَهُ وَ عَيْنا وَ يدا
ـ براى پيامبر، در آن جنگها، بازوى توانمند، ياور، ديدهى بينا و دست توانا بودى.
۱۱۹ لَوْ لَمْ تَكُنْ لَمْ يَكُ لِلدّينِ أثَرْوَ لا مِنَ الخالِقِ ذِكْرٌ وَ خَبَرْ
ـ اگر تو نبودى، از دين اثرى نبود و از خالق هستى، يادى و خبرى به ميان نمىآمد.
۱۲۰ فَتَحْتَ بابَ الدّينِ وَ الْاءسْلامِبِسَيْفِكَ الماضِي عَلَى الْأنامِ
ـ با شمشير برّانت، باب دين و اسلام را به روى مردمان گشودى.
۱۲۱ قَدْ زَقَّكَ الْعِلْمَ النَّبِيُ زَقّامِن بَيْنِهِمْ كُنْتَ بِهِ أحَقّا
ـ پيامبر، دانش را به تو خوراند، چون غذايى كه پرنده در دهان جوجهى خود مىنهد. و تو را از ميان همه براى اينكار برگزيد، زيرا تو شايستگى آن را داشتى.
۱۲۲ فَدَيْتَ بِالنَّفسِ النَّبِيِ الْهاديأكْرِمْ بِذَا المُفَدّي وَ الْمُفادي
ـ جان خود را فداى پيامبر هدايتگر ساختى. چه گرامى است اين فداكنندهى جان و آن كسى كه جان فدايش شده است.
۱۲۳ بِتَّ مَبيتَ المُصطفى بِبَيْتِهِلِتَحْفَظَ النّورَ بِحَفْظِ زَيْتِهِ
ـ در منزل پيامبر و در بسترش خفتى تا نور (خدا) را با حفظ روغن (چراغش) حفظ كنى.
۱
۱۲۴ باهى بِكَ الْاءلهُ أملاكَ السَّمالَمّا رَآهُمْ يَكْرَهُونَ العَدَما
1.شاعر با اقتباس از آيهى شريفه «اللّه نور السّماوات و الأرض مثل نوره كمشكاة.... يكاد زيتها...» وجود نازنين پيامبر را به روغن آن مشكات الاهى تشبيه كرده است.