ـ مرتكب گناهان بزرگ شدند و آبروهاى شريف و محترم را ضايع كردند.
۱۵۰ هَلْ هُمْ وُلاةُ الْأمْرِ وَ النّاسُ تَبَعْوَ الحُكْمُ مِنْهُم نافِذٌ وَ مُتَّبَعْ؟
ـ آيا چنين طاغوتهايى بر امور مسلمانان ولايت دارند و مردم بايد پيرو آنها باشند؟ آيا امر آنان نافذ است و بايد پيروى شود؟
۱۵۱ أَهكَذا يَكونُ دينُ المُصْطَفى؟أعُوذُ بِاللّهِ، عَلَى الدُّنيا العَفا
ـ آيا دين حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله وسلماينگونه است؟ به خدا پناه مىبرم... خاك بر سر دنيا باد.
۱۵۲ هَلِ الْاءلهُ لَمْ يَكُنْ يَدْري بِذافَلَمْ يُقِمْ حُجَّتَهُ؟ يا حَبّذا!
ـ آيا خدا چنين چيزى را نمىدانست و حجّت خود را نصب نكرد؟.... آفرين بر چنين عقيدهى سخيفى... آفرين!!
۱۵۳ فَقُلْ لِمَنْ أنْكَرَها فَاعْتَذَراذلِكَ ذَنْبٌ مِثْلُهُ لَنْ يُغْفَرا
ـ به آنانكه اين مطلب را منكر مىشوند و توجيه مىكنند، بگوييد: اين گناهى است كه مانند آن هرگز بخشيده نمىشود.
۱۵۴ إنّي أبُوالقاسِمِ لَستُ شاعِراوَ لَسْتُ فِي النَّظْمِ خَبيرا ماهِرا
ـ من ابوالقاسم (خويى)، نه شاعرم و نه در شعر آگاه و ماهر.
۱۵۵ لكِنَّ حُبَّ الْعِتْرَةِ الْمُطَهَّرَهْدَعا إلى نَظَمٍ وَ رَبّي يَسَّرَهْ
ـ امّا محبّت خاندان مطهّر پيامبر، سبب شد كه به اين سرودن روى آوردم. پروردگارم نيز آن را برايم آسان فرمود.
۱۵۶ مُسْتَحْسَنٌ مِنَّيَ ذا لكِنَّهُذَ نْبٌ لِمَنْ كانَ القَريضُ فَنَّهُ
ـ سرودن اين شعر، از شخصى چون من پسنديده مىنمايد؛ لكن همين شعر، از كسى كه در فنّ سرودن شعر، استاد باشد، همچون گناه است.
۱۵۷ مَحاسنُ الأبرارِ ذَ نْبا تُحْسَبُلِمَنْ سَلَيمٌ قَلبُهُ مُقَرَّبُ
ـ نيكىهاى ابرار، براى كسى كه قلب سليم دارد و از مقرّبان درگاه خداست، گناه محسوب