مىشود. (حسنات الأبرار سيئّات المقرّبين)
۱۵۸ أُرْجُوزَتي أخْتِمُها بِحَمْدِ مَنْعَلَّمني فَرائِضي مَعَ السُنَنْ
ـ ارجوزهام را به پايان مىبرم با حمد و ستايش كسى كه واجبات و مستحبّات را به من آموخت.
۱۵۹ هُوَ الإلهُ الخالِقُ الرَّحْمانُلِلنّاسِ مَثْوًى بَيْتُهُ أمانُ
ـ او همان خداوند خالقِ مهربان به مردمان است كه خانهاش مكان امن براى ايشان است.
۱۶۰ قَدْ طَلَبوا مِنِّيَ أنْ أوَرِّخَهْأجَبْتُهُمْ وَ مِنْهُمُ مَنْ نَسَخَهْ
ـ كسانى از جمله كسى كه اين اشعار را مىنوشت، از من خواستند تا تاريخ سرودن را (به حساب ابجد) در آن درج كنم و من نيز پذيرفتم.
۱۶۱ الْبَيْتُ فِي أركانِهِ ها قَدْ عُطِبْأرّخْتُهُ: (حَقُّ عَليٍّ قَدْ غُصِبْ)
ـ اركان بيت شعرم ناقص شده، زيرا چنين تاريخ آن را ذكر كردم: «حقّ عليّ قد غصب: حق على غصب شده است.» ۱
۱۶۲ ثانِيَةً كَرَّرْتُ مِنّي ما طُلِبْأرّخْتُهُ: (حقُّ وَصِيٍّ قَدْ غُصِبْ)
ـ دوباره از من خواستند تا تاريخى ديگر بسرايم. من نيز تاريخ آن را چنين ذكر كردم: «حقّ وصيّ قد غصب: حقّ وصى پيامبر غصب شده است» = 1410.
۱۶۳ ثالِثَةً تاريخُهُ مِنّي طُلِبْأرِّخْ: (عَلِيٌّ حَقُّهُ مِنْهُ غُصِبْ)
ـ براى سومين بار، تاريخ سرودن اين ارجوزه را از من خواستند گفتم: «عليّ حقّه منه غصب: حق على از او غصب شده است.» = 1410.
۱۶۴ رابِعَةً بِواحدٍ أنتَصِرُمُؤَرِّخا: (خَيرُ المَشاةِ حَيْدَرُ)
ـ براى چهارمين بار، با عدد يك، عبارت تاريخ را يادآورى مىكنم و مىسرايم: «خيرالمشاة حيدر: بهترين مردم، حيدر است.»= 1409، (1410 = 1 + 1409)
۱۶۵ خامِسَةً أتاهُمُ النَّظيرُمُؤَرِّخا: (يَكفيهِمُ الغَديرُ)
ـ پنجمين بار، براى آنها نظيرى ديگر آوردم و گفتم: «يكفيهم الغدير: غدير براى آنها كافى است.» = 1410
۱۶۶ سادِسَةً أرَدْتُ أنْ أُكَرِرّهْتاريخُهُ: (ناجٍ جَزائي مَغْفِرَهْ)
ـ ششمين بار خواستم تاريخ سرودن را تكرار كنم. پس گفتم: «ناج جزائي مغفرة: اين شعر نجاتدهنده است و پاداش من آمرزش است.» = 1410 هجرى قمرى.
1.تاريخ سرودن ارجوزه سال ۱۴۱۰ بوده، در حالى كه عبارت «حقّ عليّ قد غصب» به حساب ابجد مىشود ۱۴۱۴؛ لذا شاعر به تكلّف افتاده و در مصراع اوّل مىگويد كه اركان بيت (يعنى عدد ۴) را از عبارت كم كنيد تا عدد صحيح تاريخ به دست آيد. (۱۴۱۰ = ۴ ـ۱۴۱۴)