احمد غلامعلی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث با بیان اینکه تقابل بین حدیثگرایان و عقلگرایان تقابلی تاریخی است که امروزه هم وجود دارد و به خطا محققان حدیثی را متهم به دوری از عقل میکنند،گفت: برخی منبریها به آسانی روایاتی را به ائمه(ع) نسبت میدهند، در حالی که به صحت آن اعتماد ندارند، ولی در گذشته عالمان حقیقی از روی منابع اولیه حتی روضهخوانی میکردند.
نشست علمی «صدمین سال حوزه و عرصه حدیثپژوهی» شامگاه اول آذرماه در انجمنهای علمی حوزه برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین عباس محمودی، دبیر جلسه، در سخنانی گفت: در صد سال اخیر حوزه آثار و برکات فراوانی در عرصه حدیثپژوهی داشته است؛ چه از جنبه موسوعهنگاری که از دوره محدث قمی و آیتالله بروجردی آغاز شد و چه تا این اواخر کهموسوعه امام علی(ع)،موسوعه امام حسین(ع)وموسوعه امام مهدی(عج)و کارهای خوب دیگری شده است. همچنین در حدیثنگاری هم شاهد فعالیت قابل توجهی بودهایم. در حاشیهنویسی هم کسانی مانندمرحوم غفاریومحدث ارمویو ربانی شیرازی فعالیت خوبی داشتهاند؛ آثار رجالی و تراجم هم با تلاش علامه ممقانی و آیتالله بروجردی و خویی نگاشته شده است. در علوم پیرامونی حدیث مانند نقد الحدیث و درایة الحدیث هم فعالیتهای علمی شایستهای را شاهدیم که استاد غلامعلی توضیح بیشتری را ارائه خواهند کرد.
در ادامهحجتالاسلام و المسلمین احمد غلامعلی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث و معاون پژوهش انجمن حدیث حوزه، با اشاره به صدمین سال تأسیس حوزه قم، گفت:
وقتی آیتالله حائری از نجف به ایران آمدند، در اراک حوزهای را برپا کردند، ولی اصرار علمای قم به خصوص میرزامحمد ارباب، آیتالله کبیر و ... باعث شد که ایشان حوزه اراک را به قم بیاورند. این حوزه بر پایه تواضع و گذشت عالمان به وجود آمد؛ عالمانی که در شهرشان نفرات اول بودند مثل آیتالله کبیر و ارباب، به خاطر ارتقای دین ازخودگذشتگی نشان داده و از آیتالله عبدالکریم حائری خواستند که به قم بیایند و زعامت حوزه را به دست بگیرند؛ بنابراین حوزه قم بر مبنای رفتار اخلاقی و اخلاص و تقوا شکل گرفت.
معاون پژوهشی انجمن حدیث حوزه با بیان اینکه گاهی ما روایتی درباره عظمت تواضع میخوانیم که عامل بلندمرتبگی است ولی گاهی آن را در رفتار بزرگان میبینیم و تاثیر این موضوع بسیار بیشتر است، قبل از آن که آیتالله حائری به قم بیایند، آیتالله ممقانی در فکر تأسیس حوزه قم و انتقال عالمان نجف به این شهر بود؛ بنابراین حدیثپژوهی نباید از جامعه دور باشد. ممکن است ما در عرصههای مختلف حدیث کار کنیم، ولی در نهایت هزار محقق باشیم که تولیدات علمی همدیگر را بخوانیم و غیر از ما افراد دیگری آن را نخوانند یا کسانی کتب خطی را چاپی و چاپی را خطی کنند.
بهروز بودن مؤسس حوزه
وی با اشاره به اندیشه اجتماعی شیخ عبدالکریم حائری، اظهار کرد: اندیشه اجتماعی و نحوه پاسخ به استفتائات حاج شیخ جالب است و کاملاً با امروز فرق دارد و باید واکاوی کنیم، زاویه دید مرحوم شیخ عبدالکریم نشان میدهد که جامعه را خوب میشناخت و به همین دلیل حوزه دوام یافت. او به عنوان عالم اجتماعی بهروز، وارد صحنه شد و به همین دلیل در مورد نوع پوشش زاهدانه و درویشی شیخ محمد بافقی، که ماجرای معروف مقابله با بیحجابی خانواده رضاشاه را رقم زد، تذکر میداد و میگفت که دنیادار باش؛ دنیاداری به این معنا که شرایط اجتماعی مردم را بفهمیم.
معاون پژوهشی پژوهشکده علوم حدیث دانشگاه قرآن و حدیث بیان کرد: شیخ عبدالکریم استخاره با قرآن را قبول نمیکرد و از رفتارهایی که باعث جذب عوام میشد پرهیز میکرد. همچنین بنیان کارهای عامالمنفعه مانند بیمارستان و ... را نهاد؛ او فرزند زمانه خویش بود. بنابراین از منظر حدیث یکسری توصیههای اخلاقی، اعتقادی در رفتار ایشان وجود دارد. اما نباید در بررسی سیره حدیثی پیشینیان متوقف شویم، بلکه باید ببینیم که نوع فعالیتشان براساس چه دغدغهای بود و درصدد پاسخ به چه نیازی بودند. ما در عین حال که به پیشینه خود اعتماد و افتخار داریم و آن را مطالعه میکنیم، باید به افق آینده هم توجه کنیم.
استاد دانشگاه قرآن و حدیث افزود: متأسفانه شاهد تقابل حدیثخوانی و عقلگرایی هستیم، کانه حدیثخوانان را به ظاهرگرایی و اخبارگرایی متهم میکنند که بهرهای از خردورزی و خردگرایی ندارند و وانمود میکنند که اینها ظاهرگرا هستند و آن گروه خردورز. بنابراین یکی از ضرورتهای پژوهش حدیثی این است که بدانیم کافی از باب عقل شروع کرد و حرکت حدیثی ما صرفا یکسری واگویهها نیست، بلکه تفکری در چینش حدیثی داریم که باید بیان کنیم. به تعبیر مقام معظم رهبری، حدیث مادر علوم حوزه است، ولی در کتاب صد سالگی حوزه اثری از عرصه حدیث حوزه وجود ندارد و حتی یک مقاله هم به این مورد اختصاص ندارد. آیا حدیث به عنوان مادر علوم اسلامی نقش داشته است یا خیر؟ مورد دیگری که ضرورت پژوهشهای حدیثی را برای ما روشن میکند این است که در چند دهه اخیر به راحتی مطالبی به عنوان حدیث منتشر میشود ولی وقتی آن را بررسی میکنیم، میبینیم که حدیث نیستند، بلکه این اتفاق در منابر و سخنرانیها رخ میدهد.
چرا هر سخنی را به معصومان نسبت میدهیم؟
وی گفت: در گذشته روحانیون بزرگواری بودند که حتی وقتی روضه میخواندند اصرار داشتند که از روی مقتل و آن هم از روی منبع اصلی مثلا از روی تاریخ طبری یا کافی بخوانند. این یک متد بود ولی چرا این طور شد که به راحتی هر چیزی را نقل میکنیم و به معصوم نسبت میدهیم و حتی نمیتوان علیه آنها موضعگیری کرد. بنابراین باید با زبان عالمانه با این پدیده مواجه شویم. موضوع دیگر برای ضرورت پژوهشهای حدیثی کجفهمی است؛ در سالهای اخیر هر فردی با توجه به زاویه دید خود مدعی فهم حدیث میشود. گویی حدیث نیازی به تحقیق و فهم و آموزش ندارد؛ بنابراین باید مقوله حدیثپژوهی را معرفی کنیم تا مخاطب متوجه تفاوت در فهم عمیق و سطحی حدیث شود. باید ذهنیت پژوهشی داشته باشیم و اولین بایسته آن حساسیتزایی است، یعنی وقتی پوستر صدمین سال حوز و حدیثپژوهی را دیدیم بپرسیم که چرا چنین نشستی برگزار میشود؟ آیا با ترویج احادیث میخواهند احادیث سنی را برجسته یا ما را از عقلگرایی دور کنند. این حساسیتها باید در بین پژوهشگران ایجاد شود و حتی چینش یک کتاب برای آنها جای سؤال داشته باشد. چرا کلینی از توحید و کتاب الحجه شروع نکرد و از باب عقل شروع کرد. چرا اینقدر ابواب اخلاقی را در ایمان و کفر آورد؟ آیا ایمان و کفر امروز مفهوم زمان او را داشت؟ آیا کلینی براساس سلیقه مطالب کتاب خود را تنظیم کرد؟
غلامعلی تصریح کرد: بایسته دیگر ذهن پژوهشی، مسئولیتپذیری است، زیرا ممکن است ما نیازی را در عرصه حدیثپژوهی حس کنیم ولی آیا حاضریم وارد آن شویم؟ بایسته دیگر پرسشگری و تولید سؤال است، مثلاً در بیانیه گام دوم انقلاب، رهبری بر اخلاق تأکید کردند و این امر نشان میدهد که وضع ما در این زمینه خوب نیست؛ آیا اخلاق فقط با توصیه حل میشود؟ چه فعالیت پژوهشی را مانند تدوین فلسفه اخلاق و اخلاق حرفهای باید انجام میدادیم و ندادهایم؟ همچنین بایسته دیگر کلاننگری است؛ ذهن پژوهشی فقط این نیست که چند صفحه را ببینیم و انجام دهیم، بلکه باید ساختارمند پیش برویم. هدفمندی، مطالعات جنبی فقهی، اصولی، عقلی و ... هم لازم است تا حدیث به عرصه زندگی وارد شود، وگرنه پژوهشگری که در گوشه حجره بنشیند و تحقیق کند ثمری ندارد.
استاد دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به تعارض اخلاقی در احادیث، گفت: کارگزاران حضرت علی(ع) در یمن عقبنشینی و این شهر را به دشمن واگذار کردند، اگر جای ایشان بودیم آن را گردن دشمن میانداختیم، ولی آن حضرت در مقام آسیبشناسی آن را به لشکر خود نسبت دادند و فرمودند که دشمنان یکپارچگی و وحدت دارند اما شما ندارید. شما از امام حق نافرمانی میکنید ولی آنها از امام باطل اطاعت میکنند؛ شما به بیعتتان وفادار نیستید و آنها اصل آبادانی هستند و شما نیستید. در پایان این روایت آمده است که حضرت نفرین میکنند که افراد بد را نصیب آنها بکن و خوبان را نصیب من. آیا این تعبیر درست است؟ این یک تعارض اخلاقی را برای پژوهشگر ایجاد میکند.