محمد مرادی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث: علامه حلی با قدرت و توان علمی بالا از مباحثی چون عصمت امام، عدم تحریف قرآن و تواتر آن دفاع کرده است، با وجودی که ایشان تفسیر به مفهوم اصطلاحی ندارد ولی آرای تفسیری وی نشان میدهد که علامه حلی نماینده بارز تفکر شیعه امامیه در تفسیر قرآن است.
استاد دانشگاه قرآن و حدیث،محمد مرادی، در نشست علمی «علامه حلی و فهم قرآن» که از سوی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی(دفتر قم) برگزار شد، گفت:
علامه حلیآثار بسیار زیادی از خود به یادگار گذاشته و در حوزه تفسیر هم هرچند مفسر شناخته شدهای نیست ولی آراء برجستهای دارد و در بین علمای امامیه، هم جایگاه ویژه دارد. البته این جایگاه در حوزه علمیه امروز شناخته شده و مورد توجه نیست.
وی با اشاره به برخی آثار علامه حلی در مباحث تفسیری، افزود: نهجالایمان فی تفسیر القرآن، ناظر به کشاف زمخشری توسط وی نوشته شده است، ایشان در اثر دیگری تلاش کرده در مباحث فقهی و اعتقادی، آراء اهل سنت را که در مخالفت با قرآن است شناسایی و نقد کند. حلی آثار کسانی چون ابن تیمیه و عالمان قبل از خود را نقد کرده و کتب وی آکنده از استنادات به قرآن کریم است و حتی ذکر کرده که من قصد دارم دو هزار دلیل برای اثبات امامت و عصمت بیاورم که هزار و ۳۰ عدد آن را نوشت.
مرادی با بیان اینکه وی در علوم قرآنی تبحر داشته است، اظهار کرد: وی کلام را چند دور نوشته و در فقه هم متبحر است، هم در کتب کلامی و هم فقهی، استناد به قرآن به اندازه چشمگیری داشته است، امروزه در مباحث کلامی، گرایش به مباحث صرف عقلی زیاد است ولی علمای گذشته رویکرد قرآنی و حدیثی بیشتری داشتند، مراجعات علامه حلی به تفاسیر بسیار زیاد است و گرچه خود او تفسیری ننوشته است ولی میتوان او را جزء مفسران کلاسیک دانست.
تفسیر را عمدتا به سه بخش ترتیبی، موضوعی و اثری تقسیم میکنند ولی علامه حلی به این مفهوم تفسیر نداشته بلکه کاربست تفسیری داشته است که بنده ۱۳ کاربست را شناسایی کردهام؛ یکی از آنها توجه به واژگان است
استاد دانشگاه قرآن و حدیث اظهار کرد: وی کشاف را در نزد یک عالم حنفی شاگردی کرده به همین دلیل کشاف برای او مهم بوده است؛ البته برخی از علما کشاف را سراسر غیرقابل اعتبار میدانند و نگاه بدی به آن دارند ولی به نظر بنده شاخصههای ممتاز کشاف قابل چشمپوشی نیست.
انسجام قرآن از دیدگاه علامه حلی
وی با بیان اینکه علامه حلی یک مفسر به معنای نظریهپرداز قرآنی است و از متن برداشتهایی داد که در چارچوب نظریات دیگر او به کار میآید، تصریح کرد: وقتی به مبانی تفسیری و نظریهپردازی وی در لابلای نوشتههای رجوع کنیم، میبینیم ایشان قرآن را کاملا وحیانی و نازل شده از خدا میداند، معتقد است قرآن دارای انسجام درونی و آیات متناظر به یکدیگر است؛ ایشان در مورد متشابهات و محکمات، تاویل و ... هم نظر دارد و در عرصه مفاهیم قرآنی هم نظریاتی بیان کرده و به مثابه مفسر وارد آموزههای قرآنی شده است.
تواتر و عدم تحریف قرآن
مرادی با بیان اینکه اگر کسی عقل را در نگاه به قرآن نادیده بگیرد نقل را هم بیریشه میکند به همین دلیل علامه حلی نگاه عقلانی محکمی در تفسیر دارد، گفت: بحثی که در آراء علامه حلی مشهود است، مبانی تفسیری است؛ یکی از این مبانی، تواتر قرآن کریم و عدم تحریف است؛ او معتقد است قرآن، چیزی است که از صدر اسلام به ما رسیده است و ایشان مبنای تفسیرش را بر قرائت مشهور میگذارد و اگر در جایی قرائت غیرمشهور را مورد استناد قرار داده است تلاش کرده آن را توجیه کند و فتوا را با مبنا سازگار کند.
وی اضافه کرد: یک فقیه درجه یک، در زمانی که موضوع تحریف مسئله زمانه هم نبوده با صراحت گفته است که قرآن هیچ تحریفی ندارد، عبارت وی این است که در قرآن «لاتبدیل، لا تاخیر، لا تقدیم و لم یزد و لم ینقص» و استدلال هم آورده است در حالی که برخی اخباریون تحریف در نقیصه را پذیرفتهاند و بخش اندکی هم تحریف به زیاده را قبول دارند ولی علامه حلی با صراحت همه این انواع را رد کرده است.
استاد دانشگاه قرآن و حدیث بیان کرد: برخی بدون طی کردن قواعد اجتهاد سراغ متن قرآن میروند و این یکی از مشکلات بزرگ در عرصه تفسیر است و سبب سطحینگری و سادهانگاری در فهم قرآن خواهد شد ولی ایشان براساس مبنا و قاعده سراغ تفسیر رفته است.
مرادی اظهار کرد: تفسیر را عمدتا به سه بخش ترتیبی، موضوعی و اثری تقسیم میکنند ولی علامه حلی به این مفهوم تفسیر نداشته بلکه کاربست تفسیری داشته است که بنده ۱۳ کاربست را شناسایی کردهام؛ یکی از آنها توجه به واژگان است. او به ظهورات خیلی توجه کرده است و آن را اصل میداند، البته اگر ظهور با سنت قطعی، عقل و آیات دیگر سازگار باشد، در حالی که مرجئه میگویند ما فقط باید سراغ نقل و روایات برویم و از طریق آن قرآن را تفسیر کنیم.
وی افزود: کاربست دیگر تفسیری وی، انضمام ادله است یعنی فهم او از قرآن بسیط نیست بلکه چندوجهی به آیات نگریسته است. علامه حلی برای اقناع مخاطب به عقل استناد زیادی کرده است؛ مثلا در داستان جالوت و طالوت و مخالفت برخی با انتخاب طالوت، میگوید انتخاب طالوت به خاطر قدرت جسمی و علمی، کاری عقلائی است یعنی برداشت عقلی را ضمیمه تفسیر کرده است. ایشان گاهی روایت را هم ضمیمه کرده است. البته وی قصد ندارد بگوید فقط برداشت من از آیه تام و تمام است و آراء مخالف، قابل تکفیر است.
پرنویسی آفت کار علامه حلی
مرادی اضافه کرد: پرنویسی علامه حلی به عنوان آفت در آثار ایشان مشهود است، بیدقتیها و گاهی حرفهای متناقض دیده میشود که البته در قیاس با آثار فراوان و میراث گرانبهایی که تولید کرده است موضوع قابل اغماضی است. حلی مفسر شیعه است و از یک مفسر شیعه باید انتظار ارائه تفسیر در چارچوب شیعه داشته باشیم و نه بیرون از شیعه؛ لذا او در فقه و کلام کاملا امامی است.
استاد دانشگاه قرآن و حدیث اضافه کرد: گاهی استنباطات منحصر به فرد هم دارد مانند اینکه از آیه السارق و السارقة، برای اثبات امامت استفاده میکند و میگوید قطع ید سارق را باید کسی اجرا کند که معصوم است زیرا غیر او نمیداند که دست دزد از کجا باید قطع شود، این برداشت تقریبا در علمای قبل از او و دوره او سابقه ندارد. به همین دلیل میراث تفسیری علامه حلی به حق نماینده ممتاز تفکر شیعی امامیه است ولی در حوزههای علمیه مغفول و ناشناخته است و کسی به او استناد نمیکند.
کاربست تعیین مصداق در تفسیر
مرادی با بیان اینکه کاربست دیگر تعیین مصداق است، اظهار کرد: تاویل در جایی وجود دارد که متن قرآن با حس و عقل و ذهن انسان تطبیق ندارد مانند آیه ذر که خدا فرموده ما در عالمی قبل از دنیا شما را گرد آورده و از همه شما پیمان گرفتیم ولی با عقل ما جور نیست و نمیتوانیم آن را وجدان کنیم بنابراین در اینجا مفسر باید طوری معنا کند که با عقل و وجدان سازگار باشد و ایشان هم از این ظرفیت استفاده کرده است.
وی اضافه کرد: وی در بحث عالم ذر هم به فطرت قائل است که علامه طباطبایی هم همین را بیان کرده است. علامه حلی مواردی تفسیری دارد که با مبانی او سازگار نیست ولی عقلانیت و تخصص کلامی او سبب شده تا در تفسیر از آن بهره ببرد لذا عقلگرایی در اندیشههای علامه حلی بسیار پررنگ و مشهود است.
وی به ذکر نمونههایی از تعیین مصداق پرداخت و افزود: مثلا اینکه ما لیلة القدر و کوثر را به شخص(حضرت فاطمه (س)) نسبت دهیم هیچ تناسبی با ظاهر آیات ندارد ولی علامه حلی یکی از کاربستهای تفسیری که دارد تعیین مصادیق است، لذا عمدتا در مباحث کلامی، مصادیق را ذیل آیات تعیین کرده است.