ساختگرایی؛ رهیافتی روششناختی در فهم نهج البلاغه
سال
1400 / شماره پیاپی
101 /
صفحه
114-133
چکیده :
فهم متون نهجالبلاغه همیشه ساده نیست و گاه دشواریهایی دارد که عبور از آنها نیازمند تجهیز به روشی علمی است؛ روشی که بر اساس اقتضائات نهجالبلاغه تعریف گردد و به تناسب ویژگیهای آن تنوع یابد. ویژگیهایی نظیر سبک، ساختار و محتوا از جمله مؤلفههایی است که در فهم نهجالبلاغه تأثیر میگذارد و سبب دریافتی متفاوت از آن میگردد. آنچه در این مقاله به بحث گذاشته شده، نگرهای روششناختی است که با مطالعه تطبیقی میان دو دانش فقه الحدیث و زبانشناسی، درصدد ارائه رویکردی نو برای فهم نهج البلاغه است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که توجه به ساختار حدیث به عنوان یکی از عناصر زبانشناختی، نقش زیادی در روش فهم نهجالبلاغه دارد و موجب شکلگیری رهیافتی به نام ساختگرایی میگردد؛ رهیافتی که بر اجزا و کلمات متن تکیه دارد و از طریق کشف روابط معنایی بین آنها در قلمرو بافت متن، به مراد متکلم نایل میآید.
کلیدواژههای مقاله :روششناسی، منطق فهم، ساختار حدیث، زبان متن