حجتالاسلام محمدکاظم رحمان ستایش با طرح این سوال که اساسا نگاه ما به تفسیر چیست، گفت: به نظر من تفسیر هر متنی ایجاد معناست. قرار است غیر از آن چیزی که ظاهر ابتدایی یک لفظ و متن است، یک معنای جدید تولید کنیم.
نشست «روششناسی کاربردی تفسیر قرآن کریم» صبح روز هشتم خردادماه با سخنرانیحجتالاسلام و المسلمین محمدکاظم رحمان ستایش، دانشیار دانشگاه قم در انجمن علمی قرآن و حدیث دانشگاه حضرت معصومه(س) برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
در تفسیر قرآن درسهای مختلفی وجود دارد اما علیرغم اینکه این دروس را میخوانیم، روش عملی تفسیر قرآن را یاد نمیگیریم و این مسئله در نظام آموزشی طراحی نشده است. از سوی دیگر، بحث تفسیر قرآن بحثی طولانی است و اگر کسی بخواهد یک دوره تفسیر بخواند خیلی باید وقت بگذارد. مشکلات ناشی از طول زمان مانع این است که کسی چنین انتظاری را از کل دوران تحصیل داشته باشد که یک دوره کامل تفسیر را فرابگیرد. آنچه باید انتظارش را داشته باشیم و شدنی است این است که روش کار را یاد بگیریم.
هدف فراموش شده
باید توجه داشته باشیم که در همه دانشها پنج محور وجود دارد. این پنج محور عبارتند از موضوعات، روشها، منابع، مسائل و تاریخ. در واقع اگر فیزیک هم بخوانید باید اجمالا تاریخ فیزیک را بدانید، با مسائل و منابعش آشنا شوید. در حوزه قرآن هم همین مسئله وجود دارد و باید همین اتفاق را رقم بزنیم. مسئله شناخت روشها بسیار مهم و نقشآفرین است و باید مورد توجه قرار گیرد. این بحث روشی صرفا یک بحث نظری نیست و باید تبدیل به مهارت شود. در رابطه با یادگیری روش باید توجه داشته باشیم که به شکل مهارتی با مسئله ارتباط برقرار کنیم. اگر نتوانستیم به این شکل به آن برسیم طبیعتا استفاده کافی برای ما نخواهد داشت. با توجه به این نکته من روی مسئله روش تاکید میکنم.
یکی از مشکلات مهمی که در حوزه رشته قرآن و حدیث داریم این نکته است که شاهدیم در این رشته مطالبی مطرح میشود که جنبه علمی دارند، ولی این علومی که برای فهم قرآن هستند، در عمل بر فهم قرآن غالب شدند. به عبارت دیگر هدف، فراموش شده و وسایل و وسائط پررنگ شده و جای هدف را گرفته است. به همین جهت بنده به این فکر افتادم که بیش از پیش بر روی روش تاکید داشته باشم.
مشکل ما در مسائل روشی چیست؟
هر وقت اسم درس تفسیر میآید آنچه در عمل اتفاق میافتد منبر است، یعنی مطالب به شکل منبری ارائه میشود. دانشجوها هم تصور میکنند فقط باید این مطالب را حفظ کنند و ارائه کنند. لذا در اینکه این مطلب از کجای آیه برداشت شده است دچار مشکل میشوند. برای اینکه این مسئله را حل کنیم و نسبت به آن عکس العمل مناسب داشته باشیم روش عملی تفسیر طراحی کردیم. من بیش از همه روی کاری که علامه در المیزان انجام دادند تمرکز کردم. روشی که علامه استفاده کرده روش طرح سوال یا تفکر نقادانه است. اینکه این روش به چه شکل است نیاز به چند مقدمه دارد.
اساسا نگاه ما به تفسیر چیست؟ من نمیخواهم تعاریف متداول از تفسیر را ذکر کنم. به نظر من تفسیر هر متنی ایجاد معناست. قرار است غیر از آن چیزی که ظاهر ابتدایی یک لفظ و متن است، یک معنای جدید تولید کنیم. تفسیر قرار است مولد باشد و معنا ایجاد کند؛ لذا اگر بگویند تفسیر چیست میگویم تفسیر یعنی اینکه برای یک متن معنا تولید کنیم. این تفسیر یک عملیاتی است که باید اتفاق بیفتد تا بتوانیم به نتیجه برسیم.
در کنار این، دو نکته دیگر هم در نظر بگیرید و آن اینکه بعد از ایجاد معنا که از خود الفاظ استفاده میشود چیزی که مدنظر است و مورد توجه قرار میگیرد این است که باید پیوستگی معانی در یک متن را هم مد نظر قرار دهیم. نمیتوانیم در یک متن با صرف دیدن یک آیه در جایی و ایجاد معنا به شکل مستقل بگوییم گوینده این متن پیامش این است و تمام. خیر، باید پیوستگی معنایی را هم مورد مطالعه قرار دهیم.
ضرورت توجه به ظرفیت معنایی آیات
نکته دیگر بحث ظرفیت معانی است. برخی معانی ظرفیت توسعه دارند، برخی ظرفیت توسعه ندارند لذا باید از این منظر هم مورد تامل قرار گیرند، یعنی مفسر علاوه بر ایجاد معنا باید این ظرفیتشناسی را در ارتباط با معانی آیات مورد توجه قرار دهد.
حالا اگر قرار شد معنای جدید تولید کنیم با چه روش و منطقی این مسئله قابل پیگیری است؟ به جای اینکه بحث نظری کنم روی یک نمونه عینی میروم تا نشان دهم این روش عملی چگونه است. برای نمونه آیه«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»را در نظر بگیرید. میخواهیم این آیه را تفسیر کنیم. به لحاظ عملی چگونه وارد بحث شویم تا مفرداتی که در اصول و روشهای تفسیر قرآن خواندیم به کار بگیریم؟ این آیه، آیه مهمی است و خیلی استفادهها از آن میشود. طبیعتا وقتی میخواهم در مقام تفسیر نسبت به آیه بنشینم اولین قدم این است که جهل مطلق نسبت به آیه را از بین ببرم، یعنی یک تصویر اجمالی از آیه داشته باشم. لذا طبیعتا نمیتوانیم منکر این شویم که به یک ترجمه دمدستی نیاز داریم.
فرض ما این است میخواهیم از این ترجمه فراتر برویم. خیلی اوقات تفاسیر، توضیح ترجمه است و چیزی بیشتر از ترجمه به ما نمیدهد ولی قراراست فراتر از ترجمه برویم. ما در مرحله بعد باید این روش را یاد بگیریم که سوالهایی در رابطه با کلمه کلمه آیه مطرح کنیم. از همان اول شروع به طرح سوال کنیم. مثلا آیه میفرماید «لااکراه فی الدین». اولین سوال این است که این حرف «لا» چه نوع لا است، معنای اکراه چیست و چه مطلبی منتقل میکند، قید «فی الدین» چرا آمده. این چراییها و چگونگیها بسیار مهم است و نمیشود به سادگی از کنار آن گذشت. این روشی است که علامه طباطبایی در تفسیر خود طی کردند که رویکردی سوالی و انتقادی است.