حجتالاسلام سیدعلیاکبر حسینی رامندی معتقد است، بین دوره نبوت حضرت عیسی(ع) و مقدمهچینی برای نبوت حضرت محمد(ص)، امامت امام جواد(ع) و آغاز دوره غیبت شباهت وجود دارد و سبب شده که این دو مقطع را در تاریخ برجسته کند و اینها در سایه حکمت و تدبیر الهی رخ داد.
امام جواد(ع) در سال ۱۹۵ ق به دنیا آمدند و در سال۲۲۰ ق به شهادت رسیدند. کنیه ایشان ابوجعفر ثانی و ملقب به جواد و ابن الرضا هستند. ملقب شدن ایشان به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان این امام همام دانستهاند. امام جواد(ع) ۱۷ سال امامت کردند که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده ۲۲۰ق در ۲۵ سالگی مسموم و به شهادت رسیدند.
خبرنگار ایکنابرای تبیین بیشتر زندگی آن حضرت باحجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر حسینی رامندی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم، گفتوگو کرده است که میخوانید.
مقام معظم رهبری از تعبیر انسان ۲۵۰ ساله برای زندگانی ائمه(ع) استفاده کردهاند. جایگاه امام جواد(ع) در این منظومه سنی و فکری به خصوص اینکه در سن پایین به امامت رسیدند کجاست؟
اصولاً تشیع بیش از هر چیزی مفهومی سیاسی و فرهنگی است و در آن نوعی تقابل با کجراهههای رفته وجود دارد، این کجراهه با سقیفه آغاز شد. متاسفانه اکثر اصحاب پیامبر(ص) چه از روی هواهای نفسانی یا تطمیع و تهدید با این جریان همراه شدند و آن را در قالب آیاتی چون «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» توجیه و عملاً اهل بیت(ع) را از جایگاه خلافت ظاهری عزل کردند. وقتی ما در مورد جایگاه تاریخی و اجتماعی اهل بیت(ع) سخن میگوییم، میبینیم که کنشگری سیاسی و اجتماعی ایشان در تقابل با بدنه قدرت و دولتهای حاکم است نه صرفاً بیان یکسری اندیشههای مخالف. در خاستگاه گفتمان شیعه نوعی تقابل آشکار با جریانات خلافت بعد از پیامبر(ص) مشهود است.
مقام معظم رهبری با تعبیر انسان ۲۵۰ ساله همه معصومین(ع) را به عنوان تبلور تشیع معرفی فرمودهاند؛ انسانهایی که در طول این دوره نسبتا طولانی روشهای مختلفی را برگزیدند، ولی راهبرد آنان یکی و مبتنی بر گفتمان هستیشناسی و انسانشناسی قرآنی است و در حقیقت ترجمان قرآن و تجلی آیات قرآن تلقی میشود.
امامت در هشت سالگی
اگر امام جواد(ع) را هم در این فضای فکری و پارادایم تحلیل کنیم، مسئله کمسن بودن ایشان مانعی برای کارکرد آن امام نیست و امام طبق نقشه الهی و علم لدنی متناسب با آن شرایط داشتند. امام در هفت یا هشت سالگی جانشین امام رضا(ع) شدند، آن هم در شرایطی که التهاب زیادی میان شیعیان در اواخر عمر امام هشتم وجود داشت، زیرا امام رضا(ع) سن بالایی داشتند و انتظار فرزنددار شدن در این سن دور از باور عموم بود و شیعیان دلسوز، نگران آینده امامت بودند. همچنین تبلیغات سوء دشمنان هم کم نبود و به بهانه کم سن بودن، امام را زیر سؤال میبردند و تفاوت ظاهری و شکل و شمایل امام جواد(ع) با امام رضا(ع) را برجسته میکردند و به دنبال اهداف سوء بودند. مجموعه این موضوعات در هندسه علم الهی معنادار و نیز در راستای تثبیت جایگاه تشیع به عنوان نابترین قرائت از اسلام است.
این تحلیل را چقدر میتوان پذیرفت که امامت امام نهم در سن کودکی مقدمهچینی برای غیبت بود؟
میتوان مدعی شد که اسلام یک نظریه و مکتب سیاسی است و هر مکتبی برای پویایی، بقا و تداوم باید مبانی هستیشناسی و انسانشناختی داشته باشد. این وضع کلی را باید در مجموعه زندگانی ائمه(ع) در نظر بگیریم و با این نگاه به سراغ امام جواد(ع) برویم. اگر حوادث بهتآور و حیرتانگیز در تاریخ با حوادثی سرنوشتساز پیوند بخورد، حکمت الهی در ورای آن است. اینکه امام جواد(ع) در کودکی به امامت میرسند بهتآور است، آن هم در حالی که امام رضا(ع) سن بالایی داشتند و از نظر ظاهری هم تفاوتهایی هست. امام جواد(ع) امام نهم است و در دوره پایانی امامت تا قبل از غیبت قرار دارند، چون دو امام بعدی دور از مردم و حتی در محاصره بودند و با این کار مقدمات پذیرش غیبت فراهم میشد.
دوره فترت در نبوت
این وضعیت در زندگی امام جواد(ع) حاصل تدبیر و حکمت الهی است تا توجه مردم به آن امام معطوف و زمینه برای غیبت فراهم شود، کما اینکه در تاریخ انبیاء شاهد آن هستیم. بعد از نبوت حضرت عیسی(ع)، ۷۰۰ سال دوره فترت است تا اینکه حضرت محمد(ص) به عنوان پیامبر خاتم معرفی شدند و این فترت به خاطر اهمیت ختم نبوت است. تولد عیسی(ع) هم رمزآلود دانسته میشود، زیرا او در آغوش مادر اعلام نبوت میکند و این هم مقدمهای برای خاتمیت نبوت است.
در مورد امام جواد(ع) هم این تحلیل وجود دارد؛ در آستانه دوره غیبت، تولد و سن امامت آن حضرت برجسته میشود تا به تدریج برای غیبت زمینهسازی شود. به همین دلیل شبکه وکالت، که از دوره امام کاظم(ع) رونق داشت، در دوره امام جواد(ع) و ائمه بعدی هوشمندانه توسعه یافت تا شیعیان برای غیبت آماده شوند. امامین عسکریین کاملا تحت محاصره حکومت وقت بودند و شیعیان کمترین ارتباط را با این دو امام داشتند.
به شباهت برخی مقاطع زندگانی حضرت عیسی با امام جواد(ع) اشاره کردید. آیا دلیلی روایی یا گزارشی تاریخی دال بر این موضوع هست؟
نوع امامت حضرت و اینکه در هفت سالگی به امامت رسیدند و در سن کم با دختر مأمون ازدواج کردند، تداعیکننده مقدمات بعثت پیامبر(ص) است که در دوره نبوت عیسی(ع) رخ میدهد. روایتی این تحلیل را تقویت میکند و بیان شده است که روزی فردی از کنار امام عبور کرد و در ذهنش مرور کرد که چگونه ممکن است یک بچه بتواند به امامت و رهبری امتی برسد. امام همین که آن فرد در ذهنش این موضوع را مرور کرد، برای وی استدلال قرآنی آورد و با این اعجاز نشان داد که شایسته مقام امامت است. «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اِحْتَجَّ فِي اَلْإِمَامَةِ بِمِثْلِ مَا اِحْتَجَّ فِي اَلنُّبُوَّةِ» سپس آیهای را خواندند که مرتبط با نبوت عیسی(ع) در دوره کودکی بود.
برخورد خلفای عباسی با امام جواد(ع) چگونه بود؟
خلفای عباسی تلاش کردند تا امامین عسکریین(ع) را دور از مردم نگه دارند که این وضع در دوره امام رضا(ع) و امام جواد(ع) کمتر و با روش متفاوتی در جریان بود. مثلا مأمون برای کنترل امام جواد(ع) ام الفضل، دختر خود را به عقد امام(ع) درآورد یا امام رضا(ع) را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد. مأمون فردی زیرک، فقیه و دانشمند بود و در مواجهه با امام رضا(ع) و امام جواد(ع) طوری رفتار میکرد که حساسیت مردم تحریک نشود، مثلا وقتی امام رضا(ع) با زهر او به شهادت رسیدند، دو روز بر مقبره امام نشست و گریه و عزاداری کرد.
امام جواد(ع) آخرین امامی بودند که ظهور اجتماعی و ارتباطی فراگیر و آزادانه با مردم داشتند و مأمون و معتصم نتوانستند که حضور امام در مدینه را تحمل کنند، لذا امام به اجبار به بغداد برده شد و بعد از دو سال هم به شهادت رسیدند. امام در شرایطی به امامت رسیدند که پیچیدگیهای اجتماعی و سیاسی در جهان اسلام وجود داشت و نیز گستره سرزمینهای اسلامی وسیع بود، به گونهای که هارون مدعی بود که ای باران ببار که بر هرکجا بباری تحت قلمرو من باریدهای. گسترش سرزمین در دوره مأمون با توسعه فرهنگی، اجتماعی و اندیشهای آمیخته شد.
وکیلان ناشناخته
در دوره خلفای عباسی کار برای امام(ع) به قدری پیچیده بوده که مثلا امام نامهای به کسی میفرستاد ولی میفرمودند که تا وکیل ما در فلان منطقه در قید حیات است نباید این نامه را باز کنی و وقتی وکیل امام از دنیا میرفت و نامه باز میشد، میدیدند امام این فرد را به عنوان وکیلشان انتخاب کردهاند، یعنی حتی خود فرد هم نباید بداند که جانشین خواهد شد و این به خاطر خفقانی بود که وجود داشت و امام در چنین وضعی خوش درخشیدند.
در دوره مأمون امام بُعد علمی شخصیت خویش را به رخ کشیدند، ولی در دوره معتصم که بهرهای از علم نداشت و بهایی به آن نمیداد، امام کارهای اعجازآمیز و کرامتگونه برای جذب مردم انجام میدادند و همین کرامات و افزایش محبوبیتش سبب شد تا معتصم امام(ع) را به شهادت برساند.
در آن دوره جریانهای فکری مختلف و متوعی هم وجود داشته است، مواجهه امام جواد(ع) با این جریانهای انحرافی چگونه بود؟
مأمون تا حدود زیادی به علم و دانش اشتیاق داشت و متفکر بود و به هر قیمتی هر کتاب مفیدی را از اقصی نقاط جهان خریداری میکرد، در اختیار دانشمندان اسلامی قرار میداد و مناظره برگزار میکرد تا تضارب آرا شکل بگیرد. امام جواد(ع) در شرایطی قرار داشتند که در مناظرات و تضارب آرا وظیفه سنگینی برعهده داشتند تا بتوانند شیعیان را در برابر انحرافات فکری حفظ کنند.
همچنین در این دوره افکار زیدیه، یعنی کسانی که به امامت زیدبن علی بن الحسین عقیده داشتند، رواج داشت و امام مغالطات فکری آنها را تبیین میکرد. جریان واقفیه نیز وجود داشت، یعنی کسانی که امامت امام رضا(ع) را نپذیرفتند و در امامت امام کاظم(ع) متوقف شدند. همچنین جریان غلات در این دوره اندیشه خود را رواج دادند و شأن خدایی برای ائمه(ع) قائل بودند و امام با هوش و علم لدنی خود در برابر آنها ایستاد و حتی در مواردی به برخورد با این جریانات دستور دادند.