رئیس دانشگاه قرآن و حدیث ضمن اشاره به ایرادات سندی و متنی تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) تصریح کرد: باید این تفسیر را منسوب به ایشان بنامیم و هر حدیث را ارزیابی و تخریج سندی و مضمونی کنیم و با قرینهها بسنجیم.
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، از تفاسیر روایی امامیه و متعلق به قرن سوم هجری است. سلسله سند روایت کتاب نشان میدهد که نقل این تفسیر در میان محدثان و فقهای قم در قرن چهارم و پنجم متداول بوده است.
با این وجود، پژوهشهایی که درباره این اثر روایی صورت گرفته است، هنوز در آغاز راه است. در میان پژوهشهایی که در جهان تشیع و به خصوص ایران درباره این تفسیر انجام شده، جامعترین و عمیقترین کارها مدخلهای دائرةالمعارفی است. در میان آثار خاورشناسان نیز مئیر براشر، متخصص تفاسیر متقدم امامیه، مهمترین پژوهش غربیان در این حوزه را نگاشته است.
در همین رابطه باحجتالاسلام والمسلمین عبدالهادی مسعودی، رئیس دانشگاه قرآن و حدیث گفتوگو کردیم که متن آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ در ابتدا توضیحاتی درباره تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) و صحت و سقم انتساب آن به امام یازدهم بفرمایید.
ائمه ما بارها تأکید کردند سخنانشان، رفتارشان و سیرهشان برگرفته از قرآن است. به همین دلیل همه سخنان و روایات صادرشده از ائمه به گونهای برگردان قرآن و تفسیر آن حساب میشود. اگر بخواهیم تفسیر صحیح از ائمه درباره قرآن داشته باشیم، باید همه کلمات آن را جمعآوری و ریشههای قرآنی آن را بازیابی کنیم. افزون بر این در تاریخ تفسیر، چند کتاب داریم که مستقیما به ائمه منسوب شدند، مثل تفسیر منسوب به امام صادق(ع) و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع). البته از نظر قرینههای تاریخی و حدیثشناختی اطمینان بالایی به صدور این کتاب از امام نداریم و به ویژه در مورد تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، بر اساس اطلاعات و مطالعات کتابشناختی نمیتوانیم این کتاب را به ایشان منسوب کنیم. همچنانکه نمیتوانیم القا و املای آن را به ایشان منسوب کنیم.
علتش این است آن دو شخصیتی که راوی این مجموعه از امام حسن عسکری(ع) هستند، آدمهایی هستند که در کتب رجالی از نظر وضعیت رجالی و حدیثی آنها اطلاعاتی در دست نداریم یا حداقل قابل توثیق نیستند یعنی اطمینانی به کارشناسی، صداقت و ضبط آنها نداریم. با این وجود برخی محدثین مانند شیخ صدوق محدث بزرگ قم به این نوشتهها اعتماد کردند و گاهی اوقات احادیثی از این مجموعه نقل کردند یا طبرسی در احتجاج روایاتی از این کتاب نقل کرده است ولی از نظر سندی یک انقطاع چشمگیر میان شیخ صدوق و راویان از امام عسکری(ع) وجود دارد چون راویانی که امام عسکری(ع) را میتوانند درک کرده باشند، متعلق به قرن سوم هستند و شیخ صدوق متعلق به قرن چهارم است و میان آنها فاصلهای وجود دارد که نیازمند سند مشخص است، ولی متأسفانه این سند را در دست نداریم.
علاوه بر آن در تفسیر امام حسن عسکری(ع) احادیثی وجود دارد که با قرائن تاریخی و با دیگر معلومات مسلم تاریخی ما سازگار نیست، مثل روایتی که رابطه مختار با حجاج بن یوسف ثقفی را توضیح میدهد و یک وارونگی تاریخی در آن مشاهده میشود چون مختار پیش از ظهور حجاج از دنیا رفته بود، در صورتی که در این داستان گفته میشود حجاج درصدد قتل مختار بوده است. با این وجود برخی از روایاتی که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) آمده، مقبول است و در کتابهای دیگر موجود است ولی این امر، اطمینان ما را به کتاب زیاد نمیکند بلکه فقط میتوانیم به روایاتی اطمینان پیدا کنیم که در کتابهای حدیثی یا تاریخی دیگر آن را مییابیم و اینگونه به آنها اطمینان پیدا میکنیم.
از همین رو تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) را نمیتوانیم تفسیر امام بدانیم، بلکه باید این تفسیر را منسوب به ایشان بنامیم و هر حدیث را دانه به دانه ارزیابی و تخریج سندی و مضمونی کنیم و با قرینهها بسنجیم، اگر با قرینهها هماهنگ بود آن را بپذیریم و الا نمیتوانیم بپذیریم.
ایکنا ـ در آن دسته از روایات این کتاب که به فرموده شما روایات مقبول است، رویکرد تفسیری امام عسکری(ع) چه آموزههایی برای قرآنپژوهان به همراه دارد؟
کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) یک تفسیر بزرگ نیست یعنی در سوره بقره تمام میشود. به همین دلیل تفاوت زیادی با تفاسیر دیگر ما دارد و رویکردش هم در خیلی جاها رویکرد تاریخی یا روایات تطبیقی است. البته برخی جاها روایاتی است که میتواند روایات مشکل و غامض دیگر را حل کند. مثلاً تصور عدهای این بوده است که خدا و حضرت رسول(ص) و امام علی(ع) در عرض هم هستند و امام علی(ع) و رسول(ص) دخالتی در تکوین و پیدایش هستی دارند ولی آن روایت میگوید آنها در امور عالم دخالت ندارند و خداوند با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست حتی اگر اشرف مخلوقات باشد. به طور کلی رویکرد تفسیری این کتاب، تفسیر روایی است یعنی فقط روایات را ذیل آیات گذاشته است و از تبیین لغوی یا تبیین تاریخی یا تبیین ساختار نحوی و بلاغی قرآن تهی است.
ایکنا ـ یعنی ما نمیتوانیم نوعی روششناسی را از نحوه تطبیق یا رویکرد امام به آیات به دست بیاوریم؟
خیر، عرض کردم چون این روایات از امام نیست شامل یک روش خاص مدون قابل الگوبرداری نیستند.
ایکنا ـ تمام ائمه ما در نگاهی که به تفسیر آیات داشتند از الگوی واحدی پیروی میکردند. شاخصههای این الگو چه بوده است و چه تعالیمی برای ما دارد و چگونه میتوانیم آن را روزآمد کنیم؟
من در کتاب تفسیر روایی جامع، یک مقدار به این روش پرداختم. روشی که اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن دارند، کاملاً یک روش جامع است یعنی ائمه در مورد قرائات حرف دارند، در مورد واژهپژوهی و مفردشناسی آیات حرف دارند، برداشتهای خودشان را مبتنی بر ساختار نحوی و ساختار بلاغی قرآن بیان میکنند و به هیچ روی خلاف لغت یا خلاف ادبیات کهن عرب سخنی ندارند البته دیدگاه ائمه نسبت به لغت با دیدگاه ما متفاوت است آنها خودشان اهل لسان عربی هستند و در زمان نزول قرآن زندگی میکنند و معنای واژههای قرآن را در فضای فرهنگی و عصر خودشان ترجمه میکنند.
با این وجود ایشان کاملاَ به نکات بلاغی توجه دارند و از نکات بلاغی قرآن استفاده میکنند. همچنین به شأن نزول آیات توجه میدهند، همچنین از آیات دیگر استفاده میکنند. خودشان میفرمودند این آیه را کنار آن آیه بگذارید میتواند معنای دیگر بدهد. به عنوان مثال، امام علی(ع) آیه«وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»را در کنار آیه«وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ»قرار میدهد و نتیجه میگیرد مدت حمل ممکن است شش ماه باشد و با این استدلال زنی را از سنگسار نجات میدهد.
ائمه به قرائات اهمیت میدادند، به واژهپژوهی، به تبیین ساختار نحوی، به تبیین ساختار بلاغی، به اسباب نزول و شأن نزول و به آیات مرتبط توجه داشتند. یک امتیازی که ائمه دارند و ما نمیتوانیم داشته باشیم، توجه به کلیت و هندسه معرفتی قرآن است، یعنی ائمه آیات قرآن در سینهشان هست و آیات را در کلیت قرآن میسنجند و آیه را با روح قرآن میسنجند و به همین دلیل نیازمند قول این مفسر و آن مفسر نیستند و قرآن به تمامه در روح و جان ایشان رسوخ کرده و آنها همه لایههای قرآن و همه تفسیر و تأویل قرآن را به علم لدنی دریافتند. تازه این سخن مبتنی بر این فرض است که روش تفسیر ائمه را با روش تفسیری خودمان توضیح دهیم و الا علم آنها به شیوه الهام و افاضه الهی است و ما از کنه و بطن علم آنها سر در نمیآوریم ولی به هر ترتیب در تفسیرهایی که در روایات متنوع ارائه دادند، به همه این مراحل توجه داشتند.
ایکنا ـ به عنوان نکته پایانی اگر مطلبی دارید بفرمایید.
امام حسن عسکری (ع) یکی از جوانترین ائمه ماست. ائمه ما میتوانند اسوه همه افراد شوند ولی توصیه من این است جوانان امام حسن عسکری(ع) را اسوه خودشان قرار دهند. ایشان زیر بیشترین فشارهای حکومتی، زیر بیشتر تبلیغات و سختگیریهای جامعه آن روز توانسته اصحابی را تربیت و علم را منتشر کند و عَلَم تشیع و اسلام راستین را به دوش بکشد. من تقاضایم از جوانان این است با اسوه قرار دادن ایشان انواع و اقسام سختیها و فشارهای روانی و اجتماعی را تحمل کنند و بدانند این فشار و تحمل به برکات و آثار بسیار ارزشمندی در دنیا و آخرت مبدل خواهد شد.