رئیس دانشگاه قرآن و حدیث ضمن اشاره به گامهای لازم برای تفسیر روایی قرآن تصریح کرد: در میان قرینههای تفسیر آیات باید به روایات توجه ویژه کنیم؛ یک دلیلش این است که روایات نسبت به قرینههای قبلی کمککننده هستند و بسیاری از قرینهها از روایات به دست میآیند.
نشست علمی «روششناسی تفسیر روایی» امروز ۲۷ آذرماه با سخنرانیحجتالاسلام و المسلمین عبدالهادی مسعودی، رئیس دانشگاه قرآن و حدیث و رئیس پژوهشکده تفسیر اهل بیت(ع) در پژوهشگاه قرآن و حدیث برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
در قرآن هرجا حسنه داریم میگوید «لکم»، هرجا سیئه باشد میگوید «علیکم»؛«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا»ولی یکجا میگوید«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» ،امام رضا علیه السلامدر معنای این آیه میفرمایند؛«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا رَبٌّ یَغْفِرُ لَهَا».
همچنین در مورد آیه«وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا»مفاسران نظرات مختلف بیان کردند ولی ما معنای اثقال را از روایتی به دست میآوریم. در آیه دوم سوره نساء میخوانیم:«وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا». امام در تفسیر عبارت «حوبا کبیرا» در این آیه میفرمایند:«هُوَ مِمَّا یَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ مِنْ أَثْقَالِهَا». بنابراین براساس این روایت میفهمیم اثقال همین گناهان ما است. اینها میتواند زیباییها تفسیر روایی را به ما نشان دهد.
بحث اصلی ما درباره روش است. ... ما از گذشته تفسیر روایی داشتیم ولی مفسران برنگشتند به راه رفتن خودشان نگاه کنند. فیض کاشانی از اولین کسانی است که در وافی و تفسیرش متوجه این بوده که یک سلسله چیزهایی درجه دوم معرفت است و روش کار است. باز این بحث مغفول مانده تا زمان ما.
ما فقط نگاه کردیمآیتالله ریشهریدر تفسیر چه کار میکنند. ایشان در گام اول مقداری از آیه را جدا میکنند، بر اساس این اعتقاد که یک قسمت از قرآن میتواند چند روایت داشته باشد، ما اسم این را قطعهبندی گذاشتیم. مرحله دوم تعیین معنای کانونی است. گام سوم لغتشناسی است که میتواند تقلیدی باشد یا اجتهادی. گاهی اوقات کتاب لغت به ما جواب نمیدهد چون تحولی در لغت صورت گرفته است. پس باید اصطلاحشناسی داشته باشیم.
ضعف قرآنپژوهان در لغتشناسی
بعد نوبت به خود جمله میرسد. ما در اینجا باید ساختارهای نحوی را به کار بگیریم و ساختار بلاغی را هم دربیاوریم. اینها همه در مرحله فهم متن است. این نکته را هم عرض کنم که در فقه الغه هنوز نیازمند کار هستیم، چه در خود لغت و چه در دیرینهشناسی. بسیاری از واژهها را در متون پیشینی مورد بررسی قرار دهیم ولی متاسفانه ما زبانهای قدیم را بلد نیستیم و باید فرهنگش ایجاد شود.
از این به بعد وارد مقصود میشویم و باید به قرینهها دقت کنیم. قرینهها حصر عقلی دارند یا درون متن هستند یا درون متن نیستند یا لفظ هستند یا لفظ نیستند. پس ما چهار قرینه داریم. قرینه درونی لفظی نامش سیاق متن است، قرینه درونی غیر لفظی نامش قرینه مقامی یا اسباب نزول است، قرینه بیرونی لفظی آیات مرتبط است. در روش تفسیر روایی باید همه قرینهها را گرد بیاوریم و روی روایت تمرکز بیشتری کنیم به دو دلیل؛ دلیل اول اینکه روایات نسبت به قرینههای قبلی کمککننده هستند و بسیاری از قرینهها از روایات به دست میآیند. برخی واژگان و مفاهیم در روایات تفسیری تبیین شدند. نکته دوم که روایات تفسیری اهمیت پیدا میکند این است که قرآن میفرماید:«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»، روایات به دلیل اینکه از گوینده سرچشمه میگیرند بهترین مبین هستند. البته باید تفسیر را توسعه دهیم و به تبیین بکشانیم. وقتی گوینده خودش در کنار کلامش قرینه بگذارد قابل اعتمادترین قرینه است. اگر اینطور شد روایات تفسیری به دو دلیل اهمیت ویژه دارند.
لزوم صیانت از استقلال ذهنی مفسر
گام بعدی دیدن تفاسیر دیگر است. ما این گام را آخر گذاشتیم تا استقلال و هویت ذهنی مفسر از بین نرود. ما معمولا تحت تاثیر بزرگان واقع میشویم و اگر بدانیم نظرات بزرگان درباره یک آیه چیست جرات و جسارت را از دست میدهیم. مرحله آخر رفع اختلافات است یعنی اگر روایات با هم اختلاف پیدا کنند چگونه باید اختلاف آنها را حل کنیم. اصطیاد پیام برای زندگی امروز نیز بستگی به درجه مفسر دارد، گاهی این گام لازم و تاثیرگذار است. در پیامگیری نیاز به تجرید و تمرکز و توجه داریم.
در پایان به چالشهای تفسیر روایی هم اشاره کنم. ما دو سه چالش بزرگ داریم؛ یکی اینکه اساسا روایت باید در تفسیر بیاید یا نه؛ این بحث مهمی است. مسئله دوم اینکه حالا قبول کردیم روایات در تفسیر بیاید، آیا اهل بیت(ع) هم به پیامبر(ص) ملحق میشوند چون آیه میفرماید:«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ». یک بحث دیگر این است فرضا روایات اهل بیت(ع) آمدند، در روایات تفسیری دروغ و کذب و جعل و اشتباه هم داریم این را چطوری حل کنیم؟ روایات اگر موافق با قرآن باشند میتوانند در پرتو قرآن یک اعتبار نسبی بگیرند.
یک چالش دیگر که اخیرا به آن پر و بال میدهند این است روایات ما عموما تطبیق و تاویل هستند و تفسیر نیستند. من همیشه این مثال را میزنم که فرض کنید پسر از پدرش بپرسد فرق سرهنگ و سرباز چیست. پدر یک آدم قویهیکل و مرتب را نشان میدهد میگوید این سرهنگ است، یک آدم ضعیف و نامرتب را نشان میدهد میگوید این سرباز است. این تطبیق است ولی معنا را رسانده. خیلی از روایات تفسیری در پرتو تطبیق معنای آیه را روشن میکند.
مثلا امام صادق(ع) برای معنا کردن آیه«وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا؛ چند سنگریزه را به دست میگیرند میگویند این اغلاق است، یک دفعه دستشان را باز میکنند و همه سنگها میریزد، میفرماید این «بسط» است، بعد یک انگشت را باز کردند یک سنگ افتاد فرمودند خداوند امر میکند که اینطوری ببخشید. این تطبیق است ولی بهتر از این تفسیر پیدا میکنید؟ خیلی از روایات ما اینگونه است.