زهرا اخوان صراف استاد حوزه و دانشگاه: حضرت زهرا(س) تاریخی روشن و فضائل و خصوصیاتی بیمانند دارد که قابل تأسی است مشروط بر آن که این الگوگیری به درستی واقع شود. اما شخصیت ایشان دو وجه دیگر هم دارد یک وجه برگزیدگی، و یک وجه مستورگی و پوشیدگی
این روزها بحث زنان و حقوق آنها به انحای مختلف در جامعه ایران مطرح است و قرائتهای گوناگونی از این مسئله ارائه میشود. اما برای زنان جامعه ما که مسلمان هستند بیشک سیره حضرت صدیقه طاهره(س) بهترین نمونه و محل تحلیل و نتیجهگیری خواهد بود. بانویی که چون پدر بزرگوارش اسوه و الگو برای مردان و زنان عالم است و برای همه اعصار و دورانها حرف برای گفتن دارد.
برای بررسی ابعادی از زندگی و سیره آن حضرت و اینکه زن امروز در جامعه مدرن چه نسبتی میتواند با دختر پیامبر در ۱۴۰۰ سال قبل برقرار کند، خبرنگار ایکنا گفتوگویی بازهرا اخوان صراف، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه انجام داده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ با توجه به تغییر شرایط فرهنگی و اجتماعی، زن امروز در چه موارد و چگونه میتواند از حضرت زهرا الگوگیری کند؟
اینجا میان دو مسئله باید تفکیک کرد؛ اول اینکه آیا حضرت زهرا(س) در تمامی امورشان الگو و اسوه هستند؟ و وجه دوم اینکه در موارد قابل الگو چگونه باید الگوگیری کرد؟
حضرت زهرا(س) تاریخی روشن و فضائل و خصوصیاتی بیمانند دارد که قابل تأسی است مشروط بر آن که این الگوگیری به درستی واقع شود. اما شخصیت ایشان دو وجه دیگر هم دارد یک وجه برگزیدگی، یعنی برخورداری از مختصاتی منحصر به فرد که برای دیگران تکرار شدنی نیست و یک وجه مستورگی و پوشیدگی که کشف نشده یا کشفشدنی نیست تا قابل تأسی باشد. در این قسمت ایشان فوق اسوگی است. یعنی بهعنوان یک گوهر فوقالعاده و مستوره هستی، تعظیم و تقدیسکردنی است و باید به نیت تقرب الی الله، به او ارادت ورزید.
مثلاً او در خانه وحی بالیده است که برترین نوع اتصال زمین به آسمان در تاریخ بشر در آن رقم خورده و او شاهد بوده است، با مرگ پدر این جریان قطع شده و افزون بر دردهای دیگر، از این انقطاع وحی، حرمان و رنجی طوفانی و سهمگین بر او فروباریده است. نقل شده که فاطمه(س) پس از وفات رسول خدا(ص) فراوان میگریست و میفرمود:«یَا أَبَتَاهْ إِلَی جَبْرَئِیلَ نَنْعَاهُ اِنْقَطَعَتْ عَنَّا اَخْبَارُ السَّمَاءِ یَا اَبَتَاهْ لَا یَنْزِلُ الْوَحْیُ اِلَیْنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اَبَداِ؛ این اندوه و رنج و ناله و گریه جانسوز را حسب نقلها، از جمله نقل صدوق در امالی، خود رسول الله(ص) پیشبینی کرده بودند که فرمودند: پس از من او پیوسته اندوهگین و غصهدار و گریان خواهد بود، قطع شدن وحی از خانهاش را به یاد میآورد، دوری مرا به یاد میآورد، آنگاه که شب میرسد به خاطر نبود صوت قرآن من که هرگاه برای تهجد بر میخواست به گوشش میرسید وحشت او را فرا میگیرد و خودش را خوار مییابد بعد از آن که در روزگار پدرش عزیز بود. (الامالی للصدوق- ۱۱۴).
آن بانو آنقدر بیتاب و شورمند روز و شب نالیده و اشک باریده تا جایی که خداوند فرشتهای از آسمان به کار تسلی او گمارده است؛ از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمود فاطمه پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز زنده بود و اندوه فراوانى از مرگ پدرش در دل داشت و جبرئيل مىآمد و او را سرسلامتى مىداد و در مرگ پدر تسليت میگفت و او را خوشدل مىداشت و از پدرش و جايگاه وى به او گزارش مىداد و از آنچه پس از وى براى ذريهاش پيش آيد به او خبر مىداد و على(ع) آنها را مىنوشت، اين موضوع مصحف فاطمه(س) است.
اکنون آیا میشود این بیتابی و شیدایی را دیگر دختران در فراق و فوت پدر الگو کنند و به جای صبوری کردن در مقابل اجر و مدیریت خود و خانواده خود در سوگ عزیزان، شب و روز ناله جانسوز سر دهند و اشک ببارند؟ مسلماً این ماجرا با هر عرض و طولی که واقع باشد، منحصر به فرد است و همانجا برای همان محبوبه برگزیده و همان پدر و همان وقایع، معنا و توجیه دارد نه برای دیگران.
بعضی از علما – در وجهی چه بسا ذوقی – گفتهاند سبب اینکه دست کم در بعضی از نسخههای زیارت وارث، آنجا که از وراثت امام حسین(ع) از اسلاف خود یاد میشود، سخنی از وراثت او از مادرش نیست، مختصات منحصر به فردی است که از او به دیگری رسیدنی نیست مثل اینکه هی مدفونة سرا،ً مخفیة قبراً،....
شاید بهواسطه همین وجه است که از اهل سنت هم که برای ایشان شئونی که ما قائلیم، قائل نیستند، عبارت «نتقرب الی الله بحبها» را زیاد میشنویم.
ایکنا _ آیا از زاویه وجه دوم سخن، کنشهای ایشان، مستقیماً در زندگی امروز قابل الگوبرداری است؟
واقعیت این است که به دلیل اختلاف فرهنگ و زمان و مکان که میان ما و ایشان حائل است، نمیشود هر حرکت و سکونی از آن حضرت را عیناً منطبق بر شرایط زن امروز قرار داد بلکه مثل هر امر دینی دیگری که به دلیل فاصله بسیار زیاد تاریخی و فرهنگی، ممکن است مستقیماً امروزه قابل مصرف نباشد، باید از خصوصیات مربوط به زمان و مکان خودش که اکنون تغییر کرده، تجرید و پیام عام آن استخراج شود. سپس سنجید که آن پیام و الهام کلی بر شرایط امروز در جوامع مختلف چگونه قابل تطبیق است.
بهعنوان مثال نقل شده هنگامى كه آيات ۴۳ و ۴۴ سوره حجر«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ »نازل گرديد پيامبر اسلام به شدّت گريان شد و اصحاب آن حضرت نيز گريستند در حالى كه نمىدانستند چه آيهاى بر پيامبر نازل شده و كسى نيز قدرت نداشت با آن حضرت سخن بگويد و علّت گريه شديد او را جويا شود. چون پيامبر خدا هرگاه فاطمه را مىديد خوشحال مىشد يكى از اصحاب پيامبر به سوى خانه فاطمه روان شد، چون بر در خانه آن حضرت رسيد مشاهده کرد كه وى مشغول آسياب كردن جو است و در آن حال اين آيه را مىخواند:وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى، آن شخص به فاطمه(س) سلام كرد و آنچه را كه براى رسول خدا رخ داده بود شرح داد، حضرت فاطمه دست از كار كشيد و لباسى را كه دوازده جاى آن با برگ نخل وصله شده بود پوشيد و از اتاق خارج شد تا به نزد رسول خدا برود. سلمان فارسى هنگامى كه نظرش به لباس فاطمه(س) افتاد منقلب شده به شدّت گريان گرديد و گفت:وَا حُزْنَاهُ إِنَّ بَنَاتِ قَيْصَرَ وَ كِسْرَى لَفِي السُّنْدُسِ وَ الْحَرِيرِ وَ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهَا شَمْلَةُ صُوفٍ خَلَقَةٌ قَدْ خِيطَتْ فِي اثْنَيْ عَشَرَ مَكَاناً:دختران قيصر و كسرى غرق در ابريشم هستند در حالى كه لباس دختر پيامبر خدا پشمينهاى مندرس و پر از وصله است... پیامبر(ص) پس از اینکه فاطمه تعجب سلمان از لباسش را برای او نقل کرد، فرمود: دخترم فاطمه از گروه «سابقين» است.
حال میپرسیم آیا صحیح است که زنان و دختران ما به ایشان تأسی کنند و امروز پشیمنهای مندرس و پر از وصله بپوشند؟ چنین عملی مورد رضایت خود آن بانو خواهد بود؟ مسلماً نه.پس چه چیز از بخش پوشش حضرت در ماجرایی که آن بانو چنین حضور درخشانی داشته، قابل تأسی است؟ اینکه دنیاگرا نبود، با اهل زمان خودش در پوشش مواسات داشت. به دنبال استفاده از رانت و امتیاز دخت پیامبر بودنش نبود تا ظواهری در سطح بالا برای خود دست و پا کند و چه بسا پوشش خود را در سطح ناتوانترین افراد جامعه قرار میداد و همین امر، الهامبخش انسان امروز است.
جنبههای مختلفی در زندگی حضرت زهرا(س) هست که با رویکردی که شرح داده شد، قابلیت تأسی دارد از جمله؛ مسئولیتپذیری و جدیت و تغییر شأن حسب ضرورتهای زندگی. نمونهاش اینکه پیامبر(ص) در سال دهم بعثت، هم ابوطالب و هم خدیجه را از دست داد و فاطمه(س) در حالی که ۵ تا ۱۵ ساله بود، شأن خود را که تاکنون دخترک نازدانه پدر بود عوض کرد و به یک باره شد امابیها و مسئولیت پاسداری از پدر و رسالت بلند او را به دوش کشید.
مردمگرایی و کارگشایی صبورانه و خستگیناپذیر؛ بهعنوان نمونه نقل شده که زنی نزد حضرت آمد و عرض کرد مادری ضعیف دارم که در امر نمازش پرسش دارد و مرا فرستاده که از تو بپرسم حضرت پاسخ داد و او تشکر کرد. آنگاه دوباره پرسید، باز پاسخ داد. بار سوم پرسید و باز پاسخ گرفت تا اینکه ده بار پرسید و ایشان پاسخ داد. زن از زیادهپرسی خود شرمسار شد و گفت ای دختر پیامبر خدا به شما زحمت نمیدهم. فاطمه پاسخ داد: از هر چه برایت سؤال شد، بیا و بپرس.
پرهیز از امتیازاتی که به واسطه دختر پیامبر بودن میتوانست داشته باشد؛ نمونه اینکه از سلمان نقل شده فاطمه را دیدم که با آسیاب دستى جو آرد میکند، در حالى که دستهایش زخم شده و میله دستاس خونین بود. عرض کردم: «اى دختر رسول خدا، دستهایت تاول زده. چرا خود را به زحمت میافکنى؟ این فضه در کنار تو ایستاده است» فرمود: «رسول خدا به من سفارش کرده که کارهاى خانه را با فضه تقسیم کنم. یک روز او کار کند و روز دیگر من. دیروز نوبت او بود و امروز نوبت من است» این قرار را خود فاطمه(س) به پیامبر پیشنهاد کرد و آن حضرت پذیرفت.
پایداری در نیایش و عبادت؛ نقلها از ویژگیهای فوقالعاده فاطمه حکایت دارد. بهعنوان نمونه گفتهاند: عبادتگرتر از فاطمه در دنیا نبود آنقدر به عبادت میایستاد که پاهایش ورم میکرد. آنقدر ویژه بود که نور عبادتش به آسمان سر میکشید و خداوند به سبب عبادات او و لرزش ارکانش از خوف وی و اینکه با تمام وجود به عبادت او، بر فرشتگان مباهات میکرد. (الامالی للصدوق- ۱۱۴)
فرشتهصفتی؛ نمونه اینکه فاطمه زهرا(س) حتی آنگاه که دعوت پدرش همهگیر شده بود و دختر صاحبمنصبی والامقام بود رفتارش با همگان و به ویژه همسرش تعاملی فروتنانه و به شدت اخلاقی بود. نقل کردهاند آنگاه که علی(ع) فرمود دو نفر آمدهاند بر شما سلام کنند، با آنکه مایل نبود آنها را ببیند، ادب ورزید و فرمود:الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ فَافْعَلْ مَا تَشَاء.خطاب او با همسر و فرزندانش همواره خطابی لطیف و سرشار از محبت و بلکه عاشقانه بود و در مجموع منش و کنشی فرشتهوار داشت. فرزندان را قرة عینی و ثمرة فؤادی: نور چشم و میوه دلم خطاب میکرد، برخی از نقلهایی که از سخن گفتن او با علی(ع) موجود است، نشان از نهایت مهربانی، پاکبازی و وفاداری دارد مثل این؛رُوحِى لِرُوحِكَ الفَداء و نَفسِى لِنَفسِكَ الوَقاء یا اباالحسن إن كُنتَ فِى خَیرٍ كُنتُ مَعكَ و إن كُنتَ فِى شَرٍّ كَنتُ مَعكَ: جانم فداى جان تو، و جان و روح من سپر بلاهاى جان تو، یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیكى بسر مىبرى با تو خواهم زیست و یا اگر در سختى و بلاها گرفتار شدى، باز هم با تو خواهم بود.
حضور مؤثر اجتماعی و آزادگی؛ خطبههایی که از ایشان نقل شده است از جمله شواهد این مدعاست. از جمله اینکه ایشان در موضوع خلافت رسول الله پا به پای امیر مؤمنان به احقاق حق یعنی بیان احقیت امام علی(ع) نسبت به این امر میپرداخت و شبانه به در منزل تکتک صحابه رفتند.
ایثار و ترجیح دیگران بر خود؛ از جمله نقلی که از امام حسن(ع) در مورد دعای نیمه شب مادرشان هست که دیگران را در دعا بر خود و خانوادهاش مقدم میکرد و میفرمود: «الجار ثم الدار» و از آن بالاتر، آنچه در بخشش طعام خود و خانوادهاش به مسکین و یتیم و اسیر و گرسنه ماندن سه روزه ایشان نقل شده که سبب نزول سوره مبارکه هل اتی شده است نمونههایی از این منش است که تا همیشه تاریخ قابل تأسی است.
ایکنا _ درباره زنان روایاتی رسیده مانند اینکه؛ مسجد زن خانهاش است یا زن خوب آن است که هیچ مردی او را ندیده باشد یا... آیا حضرت زهرا(س) اینگونه بود یا روایات ملاحظه خاصی دارند یا ...؟
در باره این نقلها نکات متعددی مطرح است؛ بعضی از این نقلها معتبر نیستند. مثلا این حدیث که؛ هیچ مردی او را ندیده و او هیچکس را ندیده باشد، باید بررسی شود متن موجود در مصادر که شامل عبارت؛خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَ الرِّجَالُکه در کشف الغمة آمده است را از جمله به خاطر اینکه مرفوع است، ضعیف دانستهاند. به علاوه میدانیم که چنین نبود که خود فاطمه زهرا(س) مردی را ندیده باشد و مردی او را ندیده باشد.
از بعضی دیگر این روایتها برداشتهای نادرست شده و مثلاً مغفول ماندن نکتهای در متن آنها، سبب برداشت نادرست شده است. برای نمونه روایت معروف معتبری در منابع ما از جمله کتاب «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق درباره مردی از انصار هست که از منزل خارج شد و از همسرش خواست که تا او برمیگردد از خانه خارج نشود. پدر زن بیمار شد. وی چند بار کسی را نزد پیامبر(س) فرستاد تا اجازه بگیرد از پدرش عیادت کند و پیامبر(س) اجازه ندادند که از منزل خارج شود تا اینکه پدرش از دنیا رفت و باز از پیامبر(س) کسب تکلیف کرد که برای نماز بر جنازه او خارج شود و باز ایشان اجازه نداد و پس از دفن پدرش، پیامبر(س) کسی را نزد او فرستاد که خداوند تو و پدرت را به واسطه اطاعت از همسرت آمرزید. ظاهر این روایت با مناسبات امروزی و حتی با مناسبات انسانی عام در چالش است در حالی که در متن روایت تکرار شده که «پیمانی بین این زن و مرد بسته شده که زن از منزل خارج نشود»؛ پس در واقع پیامبر(س) از او خواسته است که به عهد و پیمان خود وفادار بماند نه اینکه به واسطه زن بودن و امر شوهر، ملزَم به ترک عیادت و ترک حضور در نماز بر جنازه پدر شده باشد. پس غفلت از این نکته است که ماجرا را غیر انسانی و ضد زن نشان داده است.
برخی دیگر از این نقلها ریشه در سنتها، شرایط و زمینههای جامعهای داشته که این روایات در آنها صادر شده و امروزه و به طور مستقیم نمیتوانند در زندگی ما مصرف شوند. اما در مقابل این هم درست نیست که با مناسبات امروزی اموری را به نقد و چالش بکشیم که مثلاً ظالمانه است، در حالی که ناظر به شرایط دیگری بوده و در شرایط خودش ظالمانه ارزیابی نمیشده است.
در مجموع به موردی بر نمیخوریم که از یکی از این صورتها خارج باشد و واقعاً متضمن طعنی از دین نسبت به بانوان معاصر باشد.
ایکنا _ برخی معتقدند در نگاه فقها و علمای سنتگرا هنوز زن جایگاه مناسبی ندارد و به عنوان درجه دوم به او نگاه میشود. این در برخی نظرات مانند مواردی که نیاز به اذن شوهر یا پدر دارد یا بحث ارث و دیه و ... دلیل این رویکرد را چه میدانید آیا حقیقت اسلام همین است یا این قرائت مخدوش است یا زمان تغییر کرده و احکام تغییر نکرده اند؟
همانطور که بسیار گفته و نوشتهاند، نگاه درجه دوم به زن که در قرآن مصدر اساسی دین اسلام است، هیچ جایگاهی ندارد. از نظر قرآن زنان و مردان در کنار هم به صفات نیکو متصف و به اخلاق حمیده متخلق هستند:إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ ...أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً؛ بى گمان خداوند براى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار ...آمرزش و پاداشى سترگ آماده كرده است و خداوند اجر هیچ عاملی را ضایع نمیکند چه زن باشد و چه مرد؛اَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى،و قرآن کریم نصیب زنان از آنچه برای خود با تلاش تحصیل کردهاند محفوظ میشمرد آنجا که میفرماید:لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن؛ مردان را از آنچه براى خود به دست مىآورند بهرهاى است و زنان را (هم) از آنچه براى خويش به كف مىآورند بهرهای. از مجموع نصوص قرآنی استفاده میشود که از نظر این کتاب زن و مرد همپایهاند.
در روایت هست که رسول خدا بر منبر فرمود:إِنَّ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى(الإختصاص- ۳۴۱): مردمان از زمان آدم تا امروز، همچون دندانههای یک شانهاند. هیچ برتری برای عربی بر عجمی نیست همانطور که سرخپوست بر سیاهپوست برتری ندارد مگر به تقوی.
قدر مسلم روایات اسلامی هم بایستی همسو با قرآن باشند، پس اگر متضمن معنایی تبعیضآمیز هستند باید به نحوی سازگار با قرآن کریم با توجه به شرایط زمان و مکان صدورشان توجیه و تحلیل شوند که مستلزم تبعیضی همیشگی نسبت به زنان نباشند، بنابراین ضروری است چالشهایی را که در این باره امروزه متوجه فقه میشود و چه بسا به پایایی خوانش مردسالار از فقه برمیگردد، بررسی شود.
ایکنا _ مسئله زن و حقوق زن در همه جوامع حتی کشورهای پیشرفته و مترقی مطرح و مهم است. وضعیت حقوق زنان در ایران را فارغ از آمار و ارقام و شعارهای مرسوم، چگونه میبینید؟
من ارقام و مقایسه دقیقی ندارم اما قدر مسلم هیچ جا زن به جایگاه شایسته خود نرسیده است. ممکن است در کشورهای پیشرفته ظلم و تبعیض جزئی نسبت به زنان کمتر باشد، هرچند در نگاه کلان زنان مورد ستمهای عمیقتری باشند. افزون بر عملیاتینشدن رفع تبعیض، مشکلی اساسی در کل جهان وجود دارد و آن سوگیرانه بودن دادههایی است که در طراحی همه جنبههای زندگی بشر امروز همچنان جریان دارد.
مثلا در کتاب «زنان نامرئی» نوشته خانم کرولاین اِما کریادو پرز نویسنده، روزنامهنگار و فعال بریتانیایی، فارغ از نویسنده که مدافع فمینیسم است و جدا از دیدگاههای او، این نکته قابل توجه است که او در این کتاب سوگیری دادهها در دنیای طراحی شده برای مردان را افشا میکند و برای این امر مثالهای متعدد میآورد. وی تأکید میکند که مردان در این مسئله تعمد و تقصیری نداشتهاند و فقط چون مرد بودهاند از این جهات غفلت کردهاند. مثلاً قفسههای کتابخانهها طوری است که زنان که معمولاً قدهای کوتاهتری دارند همیشه از چند طبقه آن محروماند، طراحی پیادهروها با مختصات مردانه تناسب دارد، زنان در تصادفات بیشتر در معرض آسیب هستند چون مثلاً ایربگ اتومبیل به طور خاصی طراحی شده است که به کار نجات زنان نمیآید و... و اگر نظیر این توجهات را به فقه و حقوق منتقل کنیم، میشود با تشخیص میزان سوگیرانه بودن آن، متوجه شد که تا چه میزان استنباط بر اساس دادههای سوگیرانه، برای زنان اشکالآفرین است.
مثل اینکه به تشخیص مردان، جواز چندهمسری مردان به عدم حساسیت روانی زنان به رقیب به اندازه مردان، یا پایینتر بودن نیاز جنسی زنان مربوط شود و این استدلال بر اساس دادههایی سوگیرانه است.
در مجموع امید است به قبح تبعیض و ستم چه علیه زنان باشد یا علیه مردان به صورت جدی توجه کرده، با رفع سوگیری از دادهها و اصلاح نگرشهای کلان به انسان و جنسیت، عادلانهتر زندگی کنیم.
گفتوگو از علی فرج زاده