سنگى نباشد، آب از كجا آريم؟» موسى عليه السلامسنگى با خود برداشت و گفت: «اينك ايمن باشيد». عبداللّه بن عباس گفته است: «سنگى سبك و مربع به شكل روى مردى بود. آن را با خود داشت و هرگاه كه به آب نياز بود، عصا را بر آن مى زد و دوازده چشمه آب از آن مى جوشيد». در اخبار آمده است: «موسى عليه السلامدر راهى مى رفت، سنگى افكنده بر آن راه ديد. آن سنگ موسى را خواند و گفت: مرا بردار كه براى تو در من معجزه و امرى بزرگ خواهد بود . موسى عليه السلامسنگ را برداشت، آن گاه كه قوم آب خواستند خداى تعالى گفت: اضرب بعصاك الحجر ». به بنى اسرائيل گفتيم: «از اين «من و سلوى» بخوريد، و بنوشيد از اين چشمه هاى آب كه براى شما روزى كرده ام؛ در زمين فساد نكنيد؛ نيز ياد كنيد آن گاه كه به موسى گفتيد: اى موسى ما با يك طعام نمى توانيم به سر بريم، و چون مدتى از آن «من و سلوى» خورديد و از آن خسته شديد، آن گاه آرزوى تره، سير و پياز كرديد و به موسى گفتيد: اى موسى خدا را بخوان و دعا كن تا در اين زمين براى ما تره بروياند و براى ما از زمين سبزى هايى بيرون آرد، چون تره، خيار، سير، پياز . بنى اسرائيل از موسى چون اين خواستند موسى عليه السلامبه آنان گفت: «آنچه پست و اندك است، جايگزين آنچه افزون و نيك است مى سازيد؟»
مفسران گفته اند: «خداوند بر بنى اسرائيل تورات را فروفرستاد. از آن رو كه در تورات احكام و تكاليف سنگين و دشوارى بود، بنى اسرائيل آن را تحمل نمى كردند و نمى پذيرفتند. خدا براى ترساندن و آگاه ساختن