121
داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)

دريا ريخت و رفت. خضر پرسيد: مى دانى اين بر چه اشاره داشت؟ گفت: نه . گفت: جهانيان در علم بنى اسرائيل عاجزند و بنى اسرائيل در علم تو و تو در علم من. آن گاه علم همه جهان و علم بنى اسرائيل و علم تو و علم من به علم خدا نمى رسد مگر به اندازه همان قطره آبى كه آن مرغ از دريا برداشت ».
در اخبار آمده است: «از موسى بن جعفر پرسيدند كه خضر عالم تر بود يا موسى؟ گفت: موسى از خضر پرسيد، خضر پاسخى نداشت. خضر از موسى پرسيد و موسى جوابى نداشت. اگر آن دو بر من حاضر آيند و من از آنان بپرسم، آنان جواب من ندانند و اگر ايشان از من بپرسند من جواب آنان را مى دانم».


داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
120

موسى عليه السلام از خواب برخاست و به يوشع گفت: برخيز از اينجا برويم كه بايد راهى طولانى طى كنيم. يوشع قصه ماهى فراموش كرد. از آنجا رفتند. هنگام چاشت شد. موسى به يوشع گفت: «چاشت بياور كه از اين سفر سخت ماندگى ديديم». گفته اند: «رنجى كه در آن روز به موسى رسيد در آن سفر، هيچ زمانى به او نرسيده بود، براى آنكه يك شبانه روز ديگر تا هنگام چاشت راه رفته بودند».
هنگامى كه موسى عليه السلام از چاشت سخن گفت، يوشع قصه ماهى و جهيدن آن در دريا را ياد آورد. گفت: «ديدى آن هنگام كه در پناه سنگ بوديم، من ماهى را آنجا فراموش كردم، و از ياد من نبرد مگر شيطان؛ يعنى با وسوسه اى كه من را به آن مشغول داشت تا تو را آگاه كنم با اين وسوسه فراموش كردم». مفسّران گفته اند: «موسى عليه السلام خضر را بر جامه اى سبز نشسته بر روى آب ديد. بر او سلام كرد. عبداللّه بن عباس چنين نقل كرده است: «موسى عليه السلام به خضر رسيد. خضر را يافت؛ خوابيده با جامه اى بر روى خود افكنده. موسى عليه السلام بر او سلام كرد، او برخاست و گفت: عليك السلام اى پيامبر بنى اسرائيل . موسى از او پرسيد: تو چه مى دانى كه من پيامبر بنى اسرائيل هستم؟ گفت: آن كه تو را به من راه نمود، احوال تو را بر من آشكار ساخت ». سعيدبن جبير گفته است: «هنگامى كه موسى عليه السلام به خضر رسيد، خضر خدا را مى ستود و نماز مى خواند. چون نماز را به پايان برد، موسى بر او سلام كرد. خضر گفت: سلام عادت شهر ما نيست . آن گاه نشستند و با يكديگر سخن مى گفتند كه مرغى آمد و منقار بر آب دريا فروكرد و قطره اى آب برداشت و در

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 118405
صفحه از 148
پرینت  ارسال به