123
داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)

مى دانست، ثلثى از آن را به يوشع بن نون بياموخت و ثلثى از آن را به كالب بن يوفنا آموخت و ثلثى از آن را به قارون. هركدام از اين سه تن در علم كيميا ناتمام بودند. قارون آن دو را فريفت و آن دو ثلث را از آنان فراگرفت، از اين رو صنعت كيميا را به تمامى آموخت، آن گاه از علم كيميا بهره گرفت و مال فراوان اندوخت». برخى از مفسران گفته اند: «موسى به خواهر خود علم كيميا آموخت و خواهر او به حكم خود وى بود و به قارون علم كيميا آموخت».
برخى گفته اند مراد از علم كيميا، تجارت و انواع پيشه ها است و به هر روى، مال و خزاين قارون به اندازه اى رسيد كه براى آن خزاين چهارصد هزار كليد در چهل كيسه بزرگ وجود داشت. خداى تعالى گويد: «قارون نمى داند كه خداوند پيش از او چه بسيار امت ها و طوايفى را كه از او قوّت و ثروت و جمعيتشان بيشتر بود، هلاك كرد و نابود ساخت، و از كافران درباره گناهانشان سؤال نخواهد كرد».
قرآن مى گويد: «قارون آراسته با زينت به ميان قوم خويش آمد». جابر بن عبداللّه الغارى گفته است: «مراد از اين، زينت قرمز است، از آن رو كه قارون جامه قرمز مى پوشيد». قارون بر اسبان سفيدى مى نشست كه بر روى آن زين سرخ رنگ نهاده بود و چهارهزار اسب بارگير داشت. هنگامى كه قارون بر اسب مى نشست، هفتادهزار سوار با سازهاى سرخ رنگ همراه وى بودند، و حال آنكه مردم آن دوران براى اولين بار ساز و جامه سرخ مى ديدند. مسلم گفته است: «چهارهزار سوار با جامه هاى سرخ و سازهاى ارغوانى به همراه سيصد كنيز با جامه ها و سازها بر روى اسبان كبود نشسته بودند. طالبان و


داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
122

موسى و قارون

مفسران گفته اند: «قارون پسرعموى موسى بود، ولى محمد بن اسحاق گفته است: «موسى پسر برادر قارون بود». قارون را بدان رو كه چهره اى نيكو داشت «منور» مى خواندند. او تورات را نيكو مى خواند، ليكن منافق بود. قارون از جهت نسب، بنى اسرائيلى بود، ليكن مأمور و گماشته فرعون بر بنى اسرائيل بود و بر آن قوم ظلم و ستم فراوان روا مى كرد. به سبب بسيارى مال و فرزند بر بنى اسرائيل ظلم مى كرد.
در قرآن درباره او چنين آمده است: «و ما او را چندان گنج بداديم كه براى مردان زورمند حمل آن كليدها سنگين و دشوار بود». گروهى گفته اند: «كليدهاى قارون از پوست بود». در انجيل آمده است: «كليدهاى گنج قارون را بر شصت شتر مى نهادند؛ شترانى سپيد و درخشان. هر كليدى به اندازه انگشتى بود و براى آن كليد گنجى».
قوم قارون به او گفتند: «تكبر نكن كه خداى تعالى متكبران را دوست ندارد». قارون گفت: «اين مال را كه به من داده اند به سبب علمى است كه خدا به من داده است و با اين علم مرا بر شما برترى بخشيده است». گفته اند: «او علم كيميا داشت». سعيد بن مسيب گفته است: «موسى عليه السلامعلم كيميا

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 118389
صفحه از 148
پرینت  ارسال به