147
داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)

خداوند است. هرگاه اراده كند عذابش را فرو مى فرستد و شما قدرت مقابله و ايستادن در برابر آن عذاب و عاجز كردن خداوند را نخواهيد داشت.»
وقتى نوح عليه السلام از ايمان آوردن آنها نااميد شد براى آنها دعا كرد و خداوند به او وحى نمود كه يك كشتى بساز.


داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
146

نفرين نوح عليه السلام

خداوند نوح عليه السلام را فرستاد تا آنها را به يگانگى خدا دعوت كند و از عذاب او بترساند اما ثروتمندانِ قومش به او مى گفتند تو آدمى همچون ما هستى. بر ايشان پيامبرى يك انسان امرى جديد به نظر مى آمد و حتى از جهت آفرينش ظاهرى، او را از خود برتر نمى ديدند.
نوح عليه السلام هم به پاسخ آنها مى گفت: اختلاف من و شما در اين است كه خداوند به من بصيرت و دلايلى به نام نبوّت بخشيده كه ديدنى نيست و بر شما پوشيده است. من در تبليغ دين خدا از شما مزد و اجرى نمى خواهم و پاداش من نزد خداوند است.
قوم نوح عليه السلام او را به خاطر فقر و تنگدستى تمسخر مى كردند و او در مقابل مى گفت: «من ادّعاى ثروتمندى و غيب دانى نمى كنم.»
سرانجام مردم به او گفتند: «اى نوح! تو جنگ با ما را شروع كرده اى و در جدال با ما زياده روى مى كنى. ما به تو ايمان نخواهيم آورد و اگر حق با توست عذابى را كه وعده مى دادى بر ما بفرست.»
نوح عليه السلام جواب داد: «فرستادن عذاب به دست من نيست و در فرمان

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 127491
صفحه از 148
پرینت  ارسال به