در خبر آمده است كه در جستجو براى يافتن موسى نود هزار كودك كشته شد. عبداللّه بن عباس نيز گفته است: «چون بنى اسرائيل در مصر بسيار شدند بر مردمان ظلم و تكبر كردند، آشكارا و بى پرده به گناه و معصيت پرداختند و برگزيدگان آنان از امر به معروف و نهى از منكر دست كشيدند. بدين روى خداوند قبطيان را بر آنان گمارد. قبطيان، بنى اسرائيل را به اسارت گرفتند و به كارهاى بى اجر و مزد واداشتند. اوضاع چنين بود تا آن گاه كه خداوند با فرستادن موسى آنان را برهانيد.»
چنان كه گفته آمد هنگامى كه آثار حمل بر مادر موسى آشكار شد، به فرعون خبر دادند كه زن عمران آبستن است. او گروهى از زنان را فرستاد تا حقيقت را دريابند. آنان رفتند و جستجو كردند، ليكن هيچ اثرى از حمل نديدند، از آن رو كه هرگاه دست بر شكم مادر موسى مى نهادند، كودك به پشت وى مى رفت و مى چسبيد، آن چنان كه اثر وى معلوم نمى شد. بازگشتند و به فرعون گفتند: «هيچ اثرى نيست و اين سخن بر حقيقت نيست.»
از جمله قابلگانى كه آنان را براى وضع حمل گماشته بودند، قابله اى بود كه با مادر موسى دوستى داشت. آن گاه كه وقت وضع حمل نزديك شد و درد زادن مادر موسى را گرفت، وى كسى فرستاد و اين قابله را حاضر كرد. به قابله گفت: «بدان كه چنين وضعى پيش آمده است. دوستى و الفت ما بايد به هنگامى كه ممكن باشد براى من سودى رساند، اينك مرا بر اين وضع يارى ده و اين سخن پوشيده دار.» قابله گفت: «همچنين كنم» و با خود انديشيد: «اگر مولود پسر باشد، فرعون را آگاه سازم.» چون موسى به دنيا آمد، نورى از