65
داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)

هلاك فرعون

فرعون بر ظلم و طغيان خود بيفزود و خداى تعالى به هر چه ممكن بود او را آگاه كرد و ترسانيد و حجت خود بر او رساند. چهارصد سال عمر و سلطنت و فرمانروايى بدو بخشيد، ليكن فرعون بر طغيان و عصيان خود بيش از پيش افزود. خدا به موسى وحى كرد كه هنگام هلاكتِ فرعون رسيده است و زمان رهايى مستضعفان از قيد فرعون است. به بنى اسرائيل فرمان بده تا زيورهاى قبطيان را به امانت بستانند، آن گاه با آنان شب هنگام از مصر بيرون رويد.
بنى اسرائيل به قبطيان گفتند: «براى ما عروسى و خرمى است، زيورهاى خود را چند روزى به امانت نزد ما سپاريد». قبطيان چنين كردند. موسى عليه السلامشبى معيَّن را براى آنان هنگام وعده نهاده بود. آن شب همه جمع شدند و از مصر بيرون آمدند. به جز افراد زير بيست سال و بالاى شصت سال، ششصد هزار مرد جنگجو گروه بنى اسرائيل بودند. موسى عليه السلام با بنى اسرائيل از مصر بيرون آمدند، هنگامى كه خواستند حركت كنند نتوانستند. موسى متعجب شد. پيران بنى اسرائيل را طلبيد و پرسيد: «اين چه حالى است و ما بر چه سبب راه را نمى يابيم؟» گفتند: «ما از پدران خود شنيده ايم كه يوسف عليه السلام وصيت كرده است، هرگاه بنى اسرائيل بخواهند از مصر بيرون روند، بايد مرا نيز با خود ببرند. ما بدين روى راه را نمى يابيم». موسى عليه السلام پرسيد: «در ميان شما چه


داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
64

امانت ستانيد و آن گاه شب هنگام از مصر خارج گرديد. چنين كردند. بنى اسرائيل هفتاد هزار مرد بودند. فرعون فرمان داد لشكر جمع شدند و با ششصد هزار مرد در پى آنان رفت. در ساحل دريا به بنى اسرائيل رسيد. بنى اسرائيل نگاه كردند؛ دريا در مقابل آنان و فرعون در عقب آنان. از موسى پرسيدند: «چه كنيم؟» خدا به موسى وحى كرد: «بر ايشان در دريا راهى خشك بزن. پس به آنان رسيد از دريا هرچه رسيد»؛ يعنى آنچه به آنان رسيد به حدى بود كه آن را نمى توان وصف كرد و مقصود، غرق كشتن آنان در دريا بود. فرعون قوم خود را گمراه كرد و آنان را هدايت نداد.
آن گاه خداوند به بنى اسرائيل به سبب نعمت هايى كه بر آنان عطا كرده بود، منت نهاد و گفت: «اى فرزندان يعقوب شما را از دشمنتان، فرعون، برهانيدم، آن گاه شما را به جانب راست كوه طور وعده داديم». براى آنكه خدا در كوه طور به موسى پس از هلاك فرعون تورات را عطا كرد. «و مَنّ و سلوى (مرغ بريان و ترنجبين) در تيه براى شما فرستاديم و به شما گفتيم كه از آن پاكى ها و خوشى ها و آنچه ما به شما داديم بخوريد و طغيان نكنيد».
عبداللّه بن عباس گفته است: «در آن ظلم نكنيد». ديگرى گفته است: «در آن عصيان نكنيد، يعنى در معصيت صرف نكنيد» و گفته اند: «كفران نعمت نكنيد». از اين روست كه خداوند فرمود: «حلال را حرام نكنيد. پس خشم من بر شما ظاهر شود و هر كس كه من بر او خشم گيرم به هلاكت رسد و در دوزخ افتد. من آن كسى را كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح كند بيامرزم». از گناه توبه كند و به خدا ايمان آرد و اعمال صالح چون نماز و روزه و زكات به جاى آورد.

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت موسي و نوح)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 118400
صفحه از 148
پرینت  ارسال به