بر قوم فرعون فرستاد مورچه هاى كوچك، خون و قورباغه بود».
در چگونگى نزول اين عذاب ها مفسران چنين سخن رانده اند: «آن هنگام كه ساحران به خداى موسى ايمان آوردند، فرعون بازگشت؛ شكست خورده و مغلوب، ليكن او بر كفر و معصيت خود افزود. بدين روى خداوند به آنان چهار معجزه عصا، يد بيضا، قحطى و نقصان ميوه نمود، اما آنان آگاه نشدند.
موسى عليه السلام خدا را خواند و گفت: «خدايا، آيتى نشان ده كه براى قوم فرعون عذابى باشد و براى قوم بنى اسرائيل پندى باشد و براى آن كسانى كه پس از ما آيند عبرت و نشانه اى». خدا نيز بر آن قوم طوفان فرستاد؛ آبى كه از آسمان باريد و خانه هاى آنان را پر كرد، چنانكه آنان در خانه هاى خود تا زانو در ميان آب بودند. آب بر آنان چيره گشت و غذا و آشاميدنى و اموال آنان از بين رفت.
گرچه خانه هاى بنى اسرائيل با خانه هاى قبطيان درهم آميخته بود و ديوارهاى آنان در جوار يكديگر، نيز درهايشان به روى هم باز مى شد، در خانه بنى اسرائيل از آن آب يك قطره نيز نبود. آب در خانه قبطيان فرومى ريخت و بناها و منازل آنان را خراب مى كرد. چندان آب فروآمد كه آنان تا سينه در آب فرورفتند، باغ ها و زمين هاى آنان را در خود گرفت و آنان نمى توانستند به زراعت و كشت پردازند. هفت روز از هفته در چنين حالى به سر بردند. آن گاه براى فريادرسى نزد قوم موسى آمدند و گفتند: «خدايت را بخوان تا اين عذاب را از ما دور سازد، تا ما به تو ايمان بياوريم و تو را تبعيت كنيم، نيز بنى اسرائيل را با تو گسيل كنيم تا از مصر بيرون برى». موسى عليه السلاماز خدا چنين خواست. خدا نيز طوفان را برداشت، ليكن ايمان نياوردند و