امت محمد باشند». گفت: «خدايا مرا از آنان كن». گفت: «اى موسى تو آنان را در نمى يابى». گفت: «خدايا من به رسالت بنى اسرائيل آمده ام و راهبرى براى ديگران باشد». خداوند براى تسلى موسى اين آيه را فرستاد: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ»۱ و گفت: «فَسَأَجْعَلُها»؛ من اين رحمت را نصيب آنانى كنم كه از من بترسند؟ از گناه دورى گزينند؛ زكات مال خود را بدهند؛ به آيات من ايمان آورند و آن را تصديق كنند؛ و اين پيامبر امى را پيروى كنند و تابع باشند.
همراهان موسى خواستار امر ناممكنى بودند و به حق خود نيز رسيدند: صاعقه اى آمد و همه را سوزاند. مفسّران گفته اند: «سبب اين بود كه موسى عليه السلامدر حجاب شد، ابرى آمد و آنان را پوشاند. خدا با موسى از امر و نهى و وعظ آنان سخن گفت و آنان اين سخنان را مى شنيدند. هنگامى كه موسى عليه السلام بيرون آمد، پرسيد: «كلام خدا را چگونه شنيديد؟» گفتند: «ما تو را تا هنگامى كه خدا را نبينيم باور نمى كنيم». خداى تعالى زلزله بر آن كوه افكند و آن هفتاد بر جاى مُردند». عبداللّه عباس گفت: «موسى عليه السلام اين هفتاد مرد را برگزيد تا با موسى دعا كنند. آنان گفتند: خدايا به من چيزى بده كه به هيچ كس نداده اى . حق تعالى خواسته آنان را ناپسند دانست و صاعقه فرستاد و آنان را هلاك كرد». اين سخن اگر درست باشد سبب صاعقه و هلاكت آنان اين نيست، بلكه