955
ماه خدا ج2

۸۳۳.الإقبال ـ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى ـ :در مدينه بودم و مروان بن حَكَم ، از سوى يزيد بن معاويه ، والى آن جا بود و ماه رمضان بود. در آخرين شب آن ، جارچىِ خود را فرمان داد كه مردم را ندا دهد كه براى نماز عيد به بقيع بيايند. در تاريكى آخر شب ، از منزل خود به قصد ديدار سرورم على بن الحسين عليهماالسلام بيرون آمدم. از هر كوچه اى از كوچه هاى مدينه كه مى گذشتم ، مردم را مى ديدم كه به سوى بقيع مى روند. مى گفتند: «جابر! كجا مى روى؟». مى گفتم: به مسجد پيامبر خدا.
تا آن كه به مسجد آمده ، وارد آن شدم و جز سرورم على بن الحسين عليهماالسلامكسى را نديدم. ايستاده بود و به تنهايى ، نماز صبح مى خواند. ايستادم و همراهش نماز خواندم. چون از نمازش فارغ شد ، سجده شكر كرد.
سپس نشست. دعا مى كرد. من نيز دعايش را آمين مى گفتم. به پايان دعايش كه رسيد ، خورشيد دميد. رو به قبله و رو به قبر پيامبر صلى الله عليه و آله روى پاهايش ايستاد. آن گاه دستانش را تا مقابل صورتش بالا آورد و گفت:
«خدايا ، سرورا! مرا آفريدى و آفرينش مرا آغاز كردى ، نه از روى نياز به من ؛ بلكه از روى لطف تو بر من. برايم اَجَل و روزى ، معيّن كردى كه از آنها فراتر نمى روم و كسى چيزى از آنها را نمى تواند بكاهد. مرا با نعمت هاى گوناگون خود فرا گرفتى و از كودكى و نورسى ، عهده دار من شدى ، بى آن كه كارى كرده باشم و تو آن را دانسته باشى و بر آن پاداشم داده باشى؛ بلكه از روى احسان تو و نعمت دادنت بر من بوده است.
پس چون مرا به آن سرآمدى كه در دانش و تقدير خود از من مى دانستى ، رساندى و مرا بر شناخت يگانگى تو و اقرار بر پروردگارى ات توفيق دادى ، تو را خالصانه به يكتايى شناختم و در فرمان روايى ات شريكى برايت نخواندم و در قدرتت ياورى برايت ندانستم و هيچ همسر و فرزندى را به تو نسبت ندادم.
پس چون مرا به نهايت رحمت خويش بر من رساندى ، با كسى بر من منّت نهادى كه به سبب او از گم راهى هدايت كردى و از نابودى نجاتم دادى و از سرگشتگى خلاصم كردى و از نادانى آزادم ساختى ، و او حبيب و پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آلهبود ، مقرّب ترين و گرامى ترينِ آفريدگانت در پيشگاه تو. با او به يكتايى گواهى دادم و در آستان تو بر پروردگارى تو و رسالتش اقرار كردم. اطاعتش را بر من واجب كردى؛ پس ، آن گونه كه فرمان دادى ، فرمانش بردم و در آنچه لازم كردى ، تصديقش كردم. و او را با كتابى ويژه ساختى كه بر او نازل كردى و نيز با سبع مثانى (سوره حمد) كه به او وحى نمودى ، و نام آن را «قرآن» نهادى و كنيه آن را «فرقان بزرگ» قرار دادى.
پس فرمودى ـ اى كه نامت شكوهمند است ـ « تو را سبع مثانى (سوره حمد) و قرآن بزرگ داديم» و آن گاه كه او را با نام هايى ، مخصوص گرداندى ، فرمودى ـ اى كه سخنت والاست ـ : « طه! قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت افكنى» و فرمودى ـ اى كه كلامت عزيز است ـ : « يس! سوگند به قرآن حكمت آميز» و فرمودى ـ اى كه نام هايت مقدّس است ـ : « ص! سوگند به قرآن كه صاحب ياد است» و فرمودى ـ اى كه نعمت هايت بزرگ است ـ : « ق! سوگند به قرآن مجيد» و او را چنين مخصوص گرداندى كه هر گاه از او نام بردى ، به او سوگند خوردى و قرآن را در كنار نامش آوردى. پس ، در كتاب تو ، هيچ شاهد سوگندى كه قرآن در كنار آن آمده باشد ، جز نام او نيست و اين ، شرافتى است كه با آن ، شرافتش بخشيدى و نعمتى است كه به سويش برانگيختى. زبان ها و فهم ها از توصيف مقصود تو از اين رديف سازى سوگندها با نام او ناتوان اند و از دانستنِ ستايش تو بر او ، الكن.
در تأكيد كتاب و پذيرش آنچه در قرآن است ، چنين فرمودى ـ اى كه شُكوهت عزيز است ـ : « اين ، كتاب ماست كه به حق بر شما سخن مى گويد» و فرمودى ـ اى كه قدرتمند و باشُكوهى ـ : « ما در كتاب ، چيزى را فروگذار نكرديم» و در همه آغازهاى قرآن فرمودى ـ اى كه خجسته و والايى ـ : « الر. اين آيات كتاب حكمت آميز است» و « الر. كتابى است كه آياتش استوار شده است » و « الر . كتابى است كه بر تو نازل كرديم» و « الر. اين ، آيات كتاب روشنگر است» و « الم * اين كتاب ، ترديدى در آن نيست» و نمونه هاى ديگر آن ، كه در سوره هاى «طا سين» ۱ ها و «حا ميم» ۲ هاست. در همه اينها همراه قرآن ، سوگندى آورده اى كه نام كسى است كه او را ويژه وحى خود و امانتدار راز غيب خود ساخته اى. او از قرآن ، شرط هاى واجبات تو را براى ما توضيح داد و از سنّت روشن تو براى ما پرده برداشت و حلال و حرام را براى ما روشن كرد و براى ما انبوه تاريكى ها را فروزان ساخت و از انجام دادن گناهان ، پرهيزمان داد و به فرمان بردارى وا داشت و پس از اطاعت ، به ما وعده شفاعت داد.
من از كسانى بودم كه فرمانش را اطاعت و دعوتش را اجابت كردم و به ريسمان او چنگ زدم. نماز برپا داشتم ، زكات پرداختم ، روزه اى را گرفتم كه واجبش كردى و فرمودى ـ اى كه نامت شكوهمند است ـ : « روزه بر شما واجب شده است ، آن گونه كه بر پيشينيان شما واجب شده بود» . سپس آن را روشن ساختى و فرمودى ـ اى كه عزيز ، و گوينده اى باشُكوهى ـ : « ماه رمضان ، ماهى كه قرآن در آن نازل شده است» و فرمودى: « پس ، هر كه آن ماه را دريافت ، آن را روزه بدارد» .
و پس از آن كه حجّ خانه خود را كه حرمتش بخشيده اى ، واجب ساختى ، مردم را به آن تشويق كردى و فرمودى ـ اى كه نامت باشُكوه است ـ : « براى خداست بر عهده مردم ، حجّ خانه (كعبه) ، هر كس كه قدرت و راهى به آن داشته باشد» و فرمودى ـ اى عزيز شكوهمند ـ : « در ميان مردم ، به حج ندا بده ، تا پياده و سواره بر هر شتر لاغرى از هر راه دورى بيايند * تا شاهد منافع خويش باشند و در روزهاى معيّنى نام خدا را بر دام ها و چارپايانى كه خدا روزى شان كرده است ، ببرند» .
خداوندا! از تو مى خواهم مرا از آنانى قرار دهى كه توان راهيابى به آن دارند و از پيادگانى قرار دهى كه به حج مى آيند تا شاهد منافع خود باشند و تا خدا را بر اين كه هدايتشان كرده ، تكبير گويند. مرا ـ خداوندا ـ بر جهاد با دشمنت در راه خودت و همراه ولىّ خودت يارى كن ، آن گونه كه فرموده اى ـ و سخنت ارجمند است ـ : « خداوند ، جان ها و مال هاى مؤمنان را به بهاى بهشت از آنان خريده است. [ آنان ]در راه خدا پيكار مى كنند» . و فرمودى ـ اى كه نام هايت باشُكوه است ـ : « و تا شما را بيازماييم ، تا مجاهدان و صابران شما را بدانيم و گزارش [مربوط به] شما را بر رسيم» .
خداوندا! آن راه را به من بنمايان تا با جان و مال در طلب رضاى تو در آن پيكار كنم و از رستگاران شوم!
خدايا! از تو كجا مى توان گريخت؟ پس از آن ، جز بردبارىِ تو برايم فراهم نيست. پس با من دلسوز و مهربان باش ، مرا بپذير ، از من بپذير و در اين ماه ، بركتِ آمرزش و پاداش مرا بزرگ بدار و درستىِ پذيرش آنچه را خواستم ، به من بنمايان و اگر تا سال ديگر و روزى اين چنين ، مرا عمر دادى و اين را آخرين ديدارم با اين ماه و اين روز قرار ندادى ، پس با توفيق بر رسيدن به رضايَت يارى ام كن و ـ خدايا ـ در اين روز ، مرا در همه دعاهاى زنان و مردان مؤمنى كه دعايشان را اجابت كرده اى، شريك گردان و نيز اگر در اين جايگاه كه در آستان تو ام ، دعاى مرا اجابت كرده اى ، آنان را در دعايم شريك كن! من براى خودم و آنان ، به تو مشتاقم و براى خودم و آنان ، به تو پناهنده ام. پس دعايم را بپذير ، اى مهربان ترينِ مهربانان!».

1.منظور ، سوره هاى : شعراء ، نمل و قصص است كه با «طس» و «طسم» شروع مى شوند .

2.منظور ، سوره هاى : غافر ، فُصّلت ، شورا ، زخرف ، دُخان ، جاثيه و احقاف اند كه با «حم» شروع مى شوند .


ماه خدا ج2
954

۸۳۳.الإقبال عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري :كُنتُ بِالمَدينَةِ وقَد وُلِّيَها مَروانُ بنُ الحَكَمِ مِن قِبَلِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ ، وكانَ شَهرُ رَمَضانَ ، فَلَمّا كانَ في آخِرِ لَيلَةٍ مِنهُ أمَرَ مُنادِيَهُ أن يُنادِيَ بِالنّاسِ فِي الخُروجِ إلَى البَقيعِ لِصَلاةِ العيدِ ، فَغَدَوتُ مِن مَنزِلي اُريدُ إلى سَيِّدي عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام غَلَسا ، فَما مَرَرتُ بِسِكَّةٍ مِن سِكَكِ المَدينَةِ إلاّ رَأيتُ أهلَها خارِجينَ إلَى البَقيعِ ، فَيَقولونَ : إلى أينَ تُريدُ يا جابِرُ؟ فَأَقولُ : إلى مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، حَتّى أتَيتُ المَسجِدَ فَدَخَلتُهُ ، فَما وَجَدتُ فيهِ إلاّ سَيِّدي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام قائِما ۱ يُصَلِّي صَلاةَ الفَجرِ وَحدَهُ ، فَوَقَفتُ وصَلَّيتُ بِصَلاتِهِ ، فَلَمّا أن فَرَغَ مِن صَلاتِهِ سَجَدَ سَجدَةَ الشُّكرِ .
ثُمَّ إنَّهُ جَلَسَ يَدعو وجَعَلتُ اُؤَمِّنُ عَلى دُعائِهِ ، فَما أتى إلى آخِرِ دُعائِهِ حَتّى بَزَغَتِ الشَّمسُ ، فَوَثَبَ قائِما عَلى قَدَمَيهِ تُجاهَ القِبلَةِ وتُجاهَ قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله .
ثُمَّ إنَّهُ رَفَعَ يَدَيهِ حَتّى صارَتا بِإِزاءِ وَجهِهِ وقالَ :
إلهي وسَيِّدي أنتَ فَطَرتَني وَابتَدَأتَ خَلقي لا لِحاجَةٍ مِنكَ إلَيَّ بَل تَفَضُّلاً مِنكَ عَلَيَّ ، وقَدَّرتَ لي أجَلاً ورِزقا لا أتَعَدّاهُما ولايَنقُصُني أحَدٌ مِنهُما شَيئا ، وكَنَفتَني منِكَ بِأَنواعِ النِّعَمِ وَالكِفايَةِ طِفلاً وناشِئا ، مِن غَيرِ عَمَلٍ عَمِلتُهُ فَعَلِمتَهُ مِنّي فَجازَيتَني عَلَيهِ ، بَل كانَ ذلِكَ مِنكَ تَطَوُّلاً عَلَيَّ وَامتِنانا ، فَلَمّا بَلَغتَ بي أجَلَ الكِتابِ مِن عِلمِكَ بي ووَفَّقتَني لِمَعرِفَةِ وَحدانِيَّتِكَ وَالإِقرارِ بِرُبوبِيَّتِكَ ، فَوَحَّدتُكَ مُخلِصا لَم أدعُ لَكَ شَريكا في مُلكِكَ ، ولا مُعينا عَلى قُدرَتِكَ ، ولَم أنسِب إلَيكَ صاحِبَةً ولا وَلَدا .
فَلَمّا بَلَغتَ بي تَناهِي الرَّحمَةِ مِنكَ عَلَيَّ ، مَنَنتَ بِمَن هَدَيتَني بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ ، وَاستَنقَذتَني بِهِ مِنَ الهَلَكَةِ ، وَاستَخلَصتَني بِهِ مِنَ الحَيرَةِ وفَكَكتَني بِهِ مِنَ الجَهالَةِ ، وهُوَ حَبيبُكَ ونَبِيُّكَ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله ، أزلَفُ خَلقِكَ عِندَكَ وأكرَمُهُم مَنزِلَةً لَدَيكَ ، فَشَهِدتُ مَعَهُ بِالوَحدانِيَّةِ وأقرَرتُ لَكَ بِالرُّبوبِيَّةِ وَالرِّسالَةِ ، وأوجَبتَ لَهُ عَلَيَّ الطّاعَةَ ، فَأَطَعتُهُ كَما أمَرتَ وصَدَّقتُهُ فيما حَتَمتَ ، وخَصَصتَهُ بِالكِتابِ المُنزَلِ عَلَيهِ وَالسَّبعِ المَثانِي المُوحاةِ إلَيهِ ، وأسمَيتَهُ القُرآنَ وأكنَيتَهُ الفُرقانَ العَظيمَ .
فَقُلتَ جَلَّ اسمُكَ : «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَـكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ» .۲ وقُلتَ ـ جَلَّ قَولُكَ ـ لَهُ حينَ اختَصَصتَهُ بِما سَمَّيتَهُ بِهِ مِنَ الأَسماءِ : «طـه مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَى»۳ وقُلتَ عَزَّ قَولُكَ : «يس وَ الْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ »۴ وقُلتَ تَقَدَّسَت أسماؤُكَ : «ص وَ الْقُرْءَانِ ذِى الذِّكْرِ »۵ وقُلتَ عَظُمَت آلاؤُكَ : «ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ »۶ فَخَصَصتَهُ أن جَعَلتَهُ قَسَمَكَ حينَ أسمَيتَهُ وقَرَنتَ القُرآنَ مَعَهُ ، فَما في كِتابِكَ مِن شاهِدِ قَسَمٍ وَالقُرآنُ مُردَفٌ بِهِ إلاّ وهُوَ اسمُهُ ، وذلِكَ شَرَفٌ شَرَّفتَهُ بِهِ وفَضلٌ بَعَثتَهُ إلَيهِ ، تَعجِزُ الأَلسُنُ وَالأَفهامُ عَن وَصفِ مُرادِكَ بِهِ ، وتَكِلُّ عَن عِلمِ ثَنائِكَ عَلَيهِ .
فَقُلتَ عَزَّ جَلالُكَ في تَأكيدِ الكِتابِ وقَبولِ ما جاءَ فيهِ «هَـذَا كِتَـبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ»۷ وقُلتَ عَزَزتَ وجَلَلتَ : «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْكِتَـبِ مِن شَىْ ءٍ»۸ وقُلتَ ـ تَبارَكتَ وتَعالَيتَ ـ في عامَّةِ ابتِدائِهِ : «الر تِلْكَ ءَايَـتُ الْكِتَـبِ الْحَكِيمِ»۹ و «الر كِتَـبٌ أُحْكِمَتْ ءَايَـتُهُ»۱۰ و «الر كِتَـبٌ أَنزَلْنَـهُ إِلَيْكَ»۱۱ و «الر تِلْكَ ءَايَـتُ الْكِتَـبِ الْمُبِينِ»۱۲ و «الـم * ذَ لِكَ الْـكِتَـبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ»۱۳ وفي أمثالِها من سُوَرِ الطَّواسينِ وَالحَواميمِ . في كُلِّ ذلِكَ ثَنَّيتَ بِالكِتابِ مَعَ القَسَمِ الَّذي هُوَ اسمُ مَنِ اختَصَصتَهُ لِوَحيِكَ وَاستَودَعتَهُ سِرَّ غَيبِكَ ، فَأَوضَحَ لَنا مِنهُ شُروطَ فَرائِضِكَ وأبانَ لَنا عَن واضِحِ سُنَّتِكَ ، وأفصَحَ لَنا عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ ، وأنارَ لَنا مُدلَهِمّاتِ الظَّلامِ ، وجَنَّبَنا رُكوبَ الآثامِ وألزَمَنَا الطّاعَةَ ووَعَدَنا مِن بَعدِها الشَّفاعَةَ .
فَكُنتُ مِمَّن أطاعَ أمرَهُ وأجابَ دَعوَتَهُ وَاستَمسَكَ بِحَبلِهِ ، فَأَقَمتُ الصَّلاةَ وآتَيتُ الزَّكاةَ وَالتَزَمتُ الصِّيامَ الَّذي جَعَلتَهُ حَقّا . فَقُلتَ جَلَّ اسمُكَ : «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ» .۱۴ ثُمَّ إنَّكَ أبَنتَهُ فَقُلتَ عَزَزتَ وجَلَلتَ مِن قائِلٍ : «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ»۱۵ وقُلتَ : «فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ» .۱۶
ورَغَّبتَ فِي الحَجِّ بَعدَ إذ فَرَضتَهُ إلى بَيتِكَ الَّذي حَرَّمتَهُ ، فَقُلتَ جَلَّ اسمُكَ : «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»۱۷ وقُلتَ عَزَزتَ وجَلَلتَ : «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِّيَشْهَدُواْ مَنَـفِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِى أَيَّامٍ مَّعْلُومَـتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّنم بَهِيمَةِ الْأَنْعَـمِ» .۱۸
اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ أن تَجعَلَني مِنَ الَّذينَ يَستَطيعونَ إلَيهِ سَبيلاً ، ومِنَ الرِّجالِ الَّذينَ يَأتونَهُ لِيَشهَدوا مَنافِعَ لَهُم وَلِيُكَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداهُم ، وأعِنِّي اللّهُمَّ عَلى جِهادِ عَدُوِّكَ في سَبيلِكَ مَعَ وَلِيِّكَ،كَما قُلتَ جَلَّ قَولُكَ: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَـتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ»۱۹ ، وقُلتَ جَلَّت أسماؤُكَ : «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَـهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّـبِرِينَ وَ نَبْلُوَاْ أَخْبَارَكُمْ » .۲۰ اللّهُمَّ فَأَرِني ذلِكَ السَّبيلَ حَتّى اُقاتِلَ فيهِ بِنَفسي ومالي طَلَبَ رِضاكَ فَأَكونَ مِنَ الفائِزينَ.
إلهي أينَ المَفَرُّ عَنكَ فَلا يَسَعُني بَعدَ ذلِكَ إلاّ حِلمُكَ ، فَكُن بي رَؤوفاً رَحيماً وَاقبَلني وتَقَبَّل مِنّي وأعظِم لي فيهِ بَرَكَةَ المَغفِرَةِ ومَثوبَةَ الأَجرِ، وأرِني صِحَّةَ التَّصديقِ بِما سَأَلتُ ، وإن أنتَ عَمَّرتَني إلى عامٍ مِثلِهِ ، ويَومٍ مِثلِهِ ، ولَم تَجعَلهُ آخِرَ العَهدَ مِنّي فَأَعِنّي بِالتَّوفيقِ عَلى بُلوغِ رِضاكَ ، وأشرِكني يا إلهي في هذَا اليَومِ في جَميعِ دُعاءِ مَن أجَبتَهُ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وأشرِكهُم في دُعائي إذا أجَبتَني في مَقامي هذا بَينَ يَدَيكَ ؛ فَإِنّي راغِبٌ إلَيكَ لي ولَهُم وعائِذٌ بِكَ لي ولَهُم ، فَاستَجِب لي يا أرحَمَ الرّاحِمينَ . ۲۱

1.في المصدر : «قائم» ، والتصحيح من بحار الأنوار .

2.الحِجر : ۸۷ .

3.طه : ۱ و ۲ .

4.يس : ۱ و ۲ .

5.ص : ۱ .

6.ق : ۱.

7.الجاثية : ۲۹ .

8.الأنعام : ۳۸ .

9.يونس : ۱ .

10.هود : ۱ .

11.إبراهيم : ۱ .

12.يوسف : ۱ .

13.البقرة : ۱ و ۲ .

14.البقرة : ۱۸۳ .

15.البقرة : ۱۸۵ .

16.آل عمران : ۹۷.

17.الحجّ ۲۷ و ۲۸ .

18.التوبة : ۱۱۱ .

19.محمّد : ۳۱ .

20.الإقبال : ۱ / ۴۸۸ ، المصباح للكفعمي : ۸۵۸ ، البلد الأمين : ۲۳۸ ، بحارالأنوار : ۹۱ / ۷ / ۳ .

  • نام منبع :
    ماه خدا ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    افقي، رسول؛ محدثي، جواد
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 55766
صفحه از 1095
پرینت  ارسال به