پژوهشگر حوزه علمیه قم گفت: در این دوره یکی از گرفتاریهای شیعیان برخورد با غالیان بود که مورد سرزنش و لعن امام هادی(ع) قرار گرفتند.
امام هادی(ع)، امام دهم شیعیان؛ ابوالحسن علی بن محمد بن علی بن موسی، متولد سال ۲۱۲ بود و در سال ۲۵۴ شهید شدند و مادری به نام سمانه داشتند که برخی هم نام او را سوسن گذاشتهاند. مادرشان زن بسیار جلیلالقدری بود و در مورد تولد آن حضرت هم اقوال مختلفی وجود دارد که نیمه ذیالحجه سال ۲۱۲ از بقیه اقوال مشهورتر و مورد تأیید است.
امام هادی(ع) در زمانه خودشان بین شیعیان تا حدودی با لقب عسکری خطاب میشدند، زیرا از مدینه به سمت سامرا سفر کردند؛ بیشترین چیزی که از حضرت نام برده میشد، لقب ابوالحسن علی بن محمد است و بعدها لقب هادی در مدینه برای ایشان به کار برده شد. آن حضرت در سال ۲۲۰ و بعد از شهادت امام جواد(ع) به رهبری و امامت شیعه رسیدند.
خبرنگار ایکنا برای آشنایی بیشتر با زندگی و زمانه امام هادی(ع) با حجتالاسلام والمسلمین احمد فلاحزاده، محقق و دانشآموخته حوزه علمیه و دکترای تاریخ اسلام، گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید؛
با توجه به اینکه در دوره امام رضا(ع) و امام جواد(ع)، مشکلات و موانع زیادی برای پذیرش امامت وجود داشت، آیا این وضعیت در دوره امام هادی(ع) هم وجود داشت؟
خیر، چون دنیای شیعه امامت با سن کمتر از ۱۵ سال را در دوره امام جواد(ع) تجربه کرده بود، مشکلی پیش نیامد و به نقل از شیخ مفید بسیاری از شیعیان امامت ایشان را پذیرفتند. در مورد تصریح امام جواد(ع) به فرزند بعد از خود نقل شده است که اسماعیل بن مهران در دوره معتصم به بغداد فراخوانده شد و در اینجا از امام سؤال کردیم و ایشان فرمودند: «الامر من بعدی ابن علی»؛ بعد از من کار به فرزندم علی سپرده خواهد شد؛ این نقل در الارشاد شیخ مفید و کافی کلینی وارد شده است.
چون مأمون، امام رضا(ع) را جانشین بعد از خود معرفی کرده بود، در نزد مردم امام رضا(ع) و فرزندانش، شأن خلافت داشتند و این دیدگاه در بین مردم نسبت به ابناءالرضا(ع) وجود داشت. از این رو امام هادی(ع) وقتی به سمت بغداد و سامرا حرکت کردند جمعیت زیادی از دوستداران به استقبال او رفتند طوری که نتوانستند وارد بغداد شوند تا اینکه فرصتی پیش آمد و به سامرا رفتند؛ حتی فرماندار بغداد به هرثمه توصیه کرد که در نزد متوکل چیزی نگویی که متوکل گزندی به حضرت وارد کند و در قیامت به عنوان دشمن رسول خدا مبعوث شوی.
دیدگاه مردم به اهل بیت(ع) چنین بود که با وجود فعالیت در درگاه عباسی به امام(ع) علاقه زیادی داشتند و وقتی امام(ع) وارد سامرا شدند، مردم درخواستها و حاجات خود را از ایشان طلب میکردند و حتی مادر متوکل برای شفای فرزندانش سراغ امام هادی(ع) رفته و برای آن حضرت نذر میکرد و تا این حد مردم به آن حضرت اعتقاد داشتند و معروف بود که این خانه، خانه اهل غیب است و به ناحیه مقدسه معروف شد. معتصم، ابوعبدالله جنیدی را که ایرانی و عالم بود نزد امام هادی(ع) میفرستد تا به امام(ع)، آموزش علمی بدهد، ولی بعد از مدتی او تحت تأثیر امام قرار گرفت و حتی امامت امام هادی(ع) را پذیرفت که این مطلب در شرح شافیه صفحه ۱۲۵ نقل شده است
در این دوره نزاعهایی میان معتزله و اهل حدیث هم رخ داد. در این مورد توضیح دهید.
شیعیان در این دوره در شهرهای مختلف و مهمی چون بغداد، مدائن و کوفه و بصره زندگی میکردند و در سامرا مردم قم، اهواز، قزوین، کاشان و مناطق مختلفی از خراسان و سیستان، گرگان و نیشابور و... مخفیانه با امام هادی(ع) ارتباط داشتند. در این دوره معتصم، جانشین و برادر مامون، واثق، متوکل و منتصر حکومت کردند و پایتخت از بغداد به سامرا منتقل شد و نهضت معتزله پررنگ بود و برخوردهای تندی با مخالفان معتزله صورت گرفت و حوادث تلخی رخ داد تا اینکه متوکل خلیفه شد و جریان معتزله را لغو کرد و به اهل حدیث بهای زیادی داد و با احمد بن حنبل ارتباط برقرار کرد.
مأمون به معتصم به عدم سختگیری درباره شیعیان توصیه کرد، ولی او پایبند نبود و سختگیریهایی را اعمال کرد. در دوره واثق نقل شده است که فدک به اهل بیت(ع) برگردانده شد و واثق با علویان ارتباط خوبی داشت. متوکل با فراخوانی امام هادی(ع)، سیاست تحت تعقیب و کنترل کردن امام را دنبال کرد تا دایره تبلیغات ایشان محدود شود. متوکل بارها با امام هادی(ع) درگیر شدند و حتی قصد شهادت امام را داشت، ولی موفق نشد.
در مورد نحوه برخورد امام(ع) با اقوام و نزدیکانشان هم گزارشاتی جالبی نقل شده است.
بله، از نکات مهم در زندگی آن حضرت، توجه به اقوام و خویشاوندان بود تا منحرف نشوند، مثلاً ابوهاشم جعفری با شخصی به نام عبدالرحمان ارتباط داشت، عبدالرحمان، قائل به تجسیم خداوند بود. ابوهاشم جعفری از خاندان جعفر طیار و دوستدار خاندان اهل بیت(ع) بود و امام به ایشان فرمودند که با ما باش یا با او. ابوهاشم جواب داد من با او ارتباط دارم، ولی قلب من با شماست و امام پاسخ فرمودند که اگر عذابی بر او بیاید تو هم به آن مبتلا خواهی شد و بعد نقل فرمودند که پدر یکی از یاران حضرت موسی(ع) از لشکر فرعون بود و وقتی لشکر فرعون قصد عبور از نیل داشتند او نزد پدر رفت تا پدر را از عذاب نجات دهد، ولی خود این پسر هم با پدر، غرق شد و وقتی از موسی(ع) پرسیدند چرا این پسر غرق شد ایشان فرمود وقتی عذاب فرا رسد، نزدیکان گناهکاران هم به آن مبتلا خواهند شد؛ این مطلب در کافی کلینی و امالی شیخ صدوق بیان شده است.
عمده اقدامات امام(ع) برای کمک به شیعیان در این دوران و با توجه به محدودیتها چه بود؟
وقتی ائمه سامرا به سؤالات جواب میدادند، دو بُعد داشت؛ گاهی سؤال به سبب دانستن پرسیده میشد، ولی گاهی سؤال برای امتحان امامت امام(ع) بود و ائمه متأخر به این سؤالات همانند ائمه قبل پاسخ میدادند و وقتی سائل(پرسشگر) پاسخ را با دستخط امام صادق(ع) تطبیق میداد به مطابقت آن اذعان میکرد.
نکته دیگر در زندگی امام هادی(ع)، دستگیری از شیعیان بود، مثلاً دعاهایی به برخی افراد تعلیم دادند تا از وقوع اتفاقی جلوگیری کنند یا خبر از فرزند افراد میدادند و گاهی این مسائل به صورت نقل امام و گاه به صورت نامه و دستوراتی بود که در عالم رؤیا به افراد داده میشد و این ارتباطات سبب شد تا شیعیان به حضرت احساس دلگرمی داشته باشند. به همین دلیل وقتی نامه از امام به شیعیان میرسید، آن را به عنوان یک متن مقدس نزد خود نگهداری میکردند. در این دوره قیامهایی از سوی شیعیان مازندران و قزوین و قم و... شکل گرفت و حکومت عباسی احساس کرد ممکن است خلافت را از دست بدهد و هر قدر این قیامها بیشتر میشد، فشار حکومت به حضرت افزایش مییافت و حتی انکار حضرت در مورد وابستگی این قیامها به ایشان ثمربخش نبود.
نکته قابل استفاده دیگر در زندگی آن امام(ع) این است که ایشان مجموعهبرنامههایی را برای استفاده روزمره شیعیان داشتند که شامل برنامههای عبادی و معنوی و... بود. البته نه مانند مفاتیح اینقدر گسترده، بلکه کفایت برنامههای عبادی روزانه افراد را داشت که باید درباره این مسائل تحقیق شود. مثلاً بعد از نمازها ۳۰ مرتبه تسبیحات اربعه را میخواندند.
زیارت غدیریه به ایشان منسوب است. چقدر این انتساب صحیح است و این متن چه مضامینی دارد؟
این زیارت از آثار منسوب به امام هادی(ع) است و خیلی نمیتوان آن را اثر حتمی دانست، زیرا از سوی شاگردان ایشان نوشته شده است. در این زیارت بحث سبقت امام علی(ع) در دینداری، عبادت و اسلام آوردن و ایثار در لیلة المبیت و حضور نظامی حضرت در جنگها و عید غدیر و اعلان رسمی ولایت و امامت مطرح شده و قدیمیترین منبع آن المزار مشهدی است. البته راویان زیارت غدیر عمدتاً افراد ثقه هستند.
زیارت جامعه کبیره هم از آثار منسوب به ایشان است. در متن زیارت عنوان آن وجود ندارد و بعدها در من لا یحضر، شیخ صدوق این عنوان نقل شده است. در این زیارت مطالب مختلفی نقل میشود. زیارت با سلام بر پیامبر و خاندان ایشان آغاز میشود و به ویژگی اهل بیت(ع) و اینکه معدن وحی و رحمت الهی هستند اشاره شده است. همچنین ائمه حجت بر اهل دنیا و وارث پیامبر هستند و در این زیارت مطرح است و احساس میشود این مطالب را افراد نزدیک به بیت اهل بیت(ع) در سامرا نوشتهاند و ادبیات اهل بیت(ع) قدری متفاوت به نظر میرسد.
از اتفاقات بسیار بد این دوره تخریب مرقد مطهر امام حسین(ع) بود. چرا این اتفاق رخ داد؟
بله، چون یکی از مسائلی که در این دوره برجسته شد، علاقه بسیار زیاد مردم به مزار اباعبدالله الحسین(ع) بود و گاهی در برخی روزهای سال، شفاهای دسته جمعی رخ میداد و حتی خوانندگان دربار عباسی هم به زیارت آقا میرفتند و این مسئله مشهور شده بود. متوکل دستور داده بود که فلان مغنیه برای او بخواند، ولی میشنود که او به کربلا رفته است و عصبانی میشود و دستور تخریب مرقد مطهر امام حسین(ع) را میدهد و بر آنجا آب بستند و دستور زراعت در این منطقه را داد و دستور کشتار زائران را صادر کرد و تبلیغات شدیدی علیه کسانی شد که به زیارت رفتند؛ حتی این تبلیغات به جایی رسید که برخی نذر میکردند تا در راه زائران بایستند و آنها را بکشند. یعنی تا این حد تبلیغات وسیعی برای جلوگیری از زیارت صورت گرفت. البته این قضیه با کشته شدن متوکل خاتمه یافت.
در این دوره چون زمین کربلا به دستور خلیفه به زمین کشاورزی تبدیل شد، این مسئله را مطرح میکردند که اگر تغییر کاربری داده میشد غصب بود و حکم، حکم خلیفه بود و خلاف آن غصب بود و اینکه ما میشنویم امام حسین(ع) این زمین را در ابتدای ورود به آنجا خریداری کردند، پاسخ به این شبهه در دوره متوکل و بعد از مرگ متوکل عباسی است.
برخورد امام با غالیان چگونه بود؟
شیخ طوسی ۱۸۷ نفر از یاران و صحابی آن حضرت را نام برده است و یک نفر از این جمع، زنی به نام کلثوم کرخیه و اهل کرخ بغداد بود و راوی حدیث ایشان بود. همچنین یکی از گرفتاریهای آن حضرت بحث غلو بود و متأسفانه مخالفان شیعه، این گروه را شیعه واقعی معرفی میکردند تا شیعیان را تخریب کنند. لذا غالیان دردسری برای سایر شیعیان بودند. برخی مدعی بودند امام هادی(ع)، خداست؛ مثلاً ابن بابا مدعی بود که امام هادی(ع) او را پیامبر خطاب کرده و امام از وی تبری جست و فرمود که شیطان بر او مسلط شده است و دروغ میگوید و افراد مختلفی از این گروه تلاش کردند که عدهای را دور خوشان جمع کنند؛ از جمله اینکه برخی حرامها را حلال میکردند و شرک در باورهایشان وجود داشت و نماز و روزه را زیر سؤال میبردند. البته امام(ع) در قالب نامه تلاش کردند که اعتقادات مردم و این افراد را تصحیح کنند و به این مسائل حساس بودند که متأسفانه کمتر به این بُعد پرداخته شده است.
نقل شده است انگشترهایی در انگشتان مبارک امام(ع) وجود داشت و اذکاری بر آن نقش بسته بود. فلسفه این کار چیست؟
بله، انگشترهایی که اهل بیت(ع) استفاده میکردند مفاهیمی سیاسی و معنادار بود و به اوضاع آن دوره اشاره داشت، مثلا روی انگشتر آن حضرت این تعبیر نقشه بسته بود: «الله ربی و هو یعصمنی من خلقه» و یا «ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله» که نشان میدهد اذکار برای حفظ از شر دیگران و حکومت بود. وضعیت دوره امام طوری بود که امام(ع) به تبلیغ شیعه میپرداختند و همین سبب شد تا حکومت متوجه فعالیت ایشان شود. بریحه، متصدی امر نماز در مکه و مدینه نامهای به متوکل نوشت که علی بن محمد مردم را به خود فراخوانده و عده زیادی هم او را پذیرفتند؛ در واقع ساختار تبلیغات امام هادی(ع) طوری بود که مخفیانه ولی اثرگذار فراخوان میدادند. افراد زیادی هم به سبب جایگاه معنوی و شأن علمی به ایشان میپیوستند.