عضو هیئت علمی دانشگاه ضمن اشاره به اینکه علامه مجلسی نگاه مثبتی به صفویه داشت، گفت: نکته دیگر درباره نقشآفرینی سیاسی و اجتماعی ایشان است. ایشان منصب شیخ الاسلامی را در دوره شاه سلیمان صفوی بر عهده داشتند و تا زمان شاه سلطان حسین هم ادامه داشت. اساسا علامه مجلسی شاه سلطان حسین را به سلطنت نصب کرد
نشست «درآمدی بر بازشناسی مدرسه حدیثی علامه مجلسی» با سخنرانیسعید طاووسی مسرور؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ۱۶ بهمن در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
در مورد ضرورت پرداختن بهعلامه مجلسیهمین مقدار عرض کنم ما از علامه مجلسی اثر چاپنشده داریم البته این مورد در ایران عجیب نیست چون از ابن سینا هم اثر چاپنشده داریم. لذا هنوز خیلی جا دارد درباره علامه کار شود و دیدگاههای ایشان مطرح شود.
علامه مجلسی اساتید مهمی داشته یکی از مهمترین اساتیدش پدرش است و در علوم نقلی بیشتر تابع پدرش بوده است. ایشان علوم عقلی را هم نزد آقاحسین خوانساری تحصیل کرده بود. البته اساتید دیگری هم داشته ولی میزان استفاده از آنها متفاوت است. مثلا از فیض کاشانی اجازه گرفته و با ایشان ارتباط داشته ولی با استادش اختلاف منهج دارد. فیض علیرغم اینکه اخباری است گرایش عرفانی و فلسفی پررنگی دارد و هیچ تناقض بین آنها نمیبیند. لذا علامه مجلسی از ایشان به عنوان اصحاب تاویل یاد میکند. غیر از پدرش، خوانساری و فیض کاشانی، ملاخلیل قزوینی هم از دیگر اساتید ایشان بوده است. ملاخلیل قزوینی قائل به صحت کتب اربعه بوده و در مورد کافی میگوید تمام روایات کافی صحیح است و حتی خبری که مبتنی بر تقیه باشد ندارد ولی قسمتروضه کافیرا ازکلینینمیداند. علامه از هر کدام از اساتیدش تاثیراتی گرفته و به همین خاطر میگوید به تمام روایات کتب اربعه میشود عمل کرد ولی سند لازم است.
علامه مجلسی بیش از ۱۰۰۰ شاگرد داشت
یک نکته مهم درباره علامه مجلسی که به بحث ما هم مرتبط میشود این است؛ ایشان بیش از هزار شاگرد داشته و بسیاری از اجازات علامه مجلسی در دسترس است و منتشر شده است چه به صورت دست خط و چه به صورت نقل و گزارش موجود است. برخی شاگردانش خیلی به او نزدیک بودند و با او نشست و برخاست داشتند و حتی از سطح شاگردی هم فراتر رفتند و مثل دستیار علامه درآمدند از جمله سیدنعمت الله جزائری که چهار سال در خانه مجلسی زندگی میکرده و شبانهروز با ایشان بوده است.
میرزا عبدالله افندی صاحب ریاض العلماء از دیگر کسانی بود که در تالیفبحارالانوار، علامه را یاری داد. کتاب بحارالانوار محصول حوزه اصفهان بود و علامه و دو دستیارش به این کار نظارت میکردند. برخی مطالب در بحار نوشته شخص علامه است. از جمله آنجاهایی که ذیل احادیث بیانی ذکر میکند و حدیث را توضیح میدهد که بعضا توضیحات مهمی هستند. گاهی توضیحات منبعشناسی است مثلا در مورد نامه مشهور عمر به معاویه میگوید این را فقط در کتاب دلائل الامامه یافتم و غرائبی در آن است و به این صورت از نظر سند و متن، روایت را زیر سوال میبرد.
نکته دیگر درباره نقشآفرینی سیاسی و اجتماعی ایشان است. ایشان منصب شیخ الاسلامی را در دوره شاه سلیمان صفوی بر عهده داشتند و تا زمان شاه سلطان حسین هم ادامه داشت. اساسا علامه مجلسی شاه سلطان حسین را به سلطنت نصب کرد چون تمام سلاطین صفوی به جز شاه اسماعیل به دست فقیه زمان به مقام سلطان منصوب شدند.
مجلسی دولت صفویه را زمینهساز ظهور میدانست
نوع نگاه مثبتی که ایشان به دولت صفوی دارد سبب شده در شرح برخی از احادیث، دولت صفوی را به عنوان مقدمهساز ظهور مطرح کند و بیان کند این دولت متصل به دولت امام زمان(عج) خواهد شد. به طور خاص در رساله «رجعت» ایشان این مطلب را بیان میکند و حتی زمانی را هم برای ظهور تعیین کرده است. اینها برای اینکه صدق توقیت نکند با قید «انشاالله» این زمان را بیان میکردند. امثال اینگونه تحلیل احادیث خشم علمای همان دوره را برانگیخته بود و از جمله منتقدان ایشان محمد میرلوحی است که به شدت علامه و رساله رجعت را زیر سوال میبرد.
فارغ از نقش سیاسی و اجتماعی یکی از اقدامات ایشان ترجمه آثار به فارسی است و آثار متعددی را به فارسی ترجمه یا تالیف میکنند. یک کاری که علامه مجلسی کرده این است که عبارات نماز را ترجمه کرده یا زیارات را ترجمه کرده. اینها برای استفاده مردم عادی بوده. در همین راستا ایشان تعقیبات نماز، ترجمه دعای کمیل، زیارت جامعه، دعای سمات، جوشن صغیر، رساله اهوازیه امام صادق(ع) که امام صادق(ع) به حاکم اهواز نوشتند و توصیههای حکومتی و اخلاقی کردند را ترجمه کرده است. سید بحرالعلوم میگوید همه آثار و عباداتم را میدهم ثواب ترجمههای فارسی مجلسی را بگیرم چون دین و مذهب را بین توده مردم رایج کرد.
یکی از ویژگیهای بحارالانوار تبویت و موضوعبندی آن است. به عنوان مثال بحارالانوار کلی حرف جغرافیای تاریخی دارد هم در مورد زمان خودش و هم درباره گذشته. یکی دیگر از نکات جالب بحار این است ۱۶ اصل از اصول اربعمائه را شناسایی کرده است. حتی شیخ حر عاملی به اینها دسترسی نداشته و علامه است که این اصول را به او امانت میدهد. این نشان میدهد که علامه تلاش بسیاری در جمعآوری نسخ داشته است.
در کتاب بحار بخشهایی هست که مولف از چارچوب نقل حدیث عبور میکند. مثلا وقتی به عاشورا میرسد میگوید عاشورا با کتابهای تاریخی شیعه جواب نمیدهد و شما ناچار هستید به منابع اهل سنت مراجعه کنید و خود ایشان فراوان از کتب اهل سنت و سایر فرق نقل میکند. به هر ترتیب کتاب بحار ظرفیتهای جدی دارد که هنوز کار نشده است که یک بخش آن سیره معصومان است یا همین بحث جغرافیا که اشاره کردم.
بسیاری افراد از علامه مجلسی به عنوان اخباری میانهرو تعبیر کردند ولی بحثهای اصول، اجتهادی و فقهی در آثار ایشان پررنگ است با این حال به نظرم ایشان حد وسط اخباریگری و اصولیگری نیست و به اخباریگری تمایل بیشتری دارد و اصل را به اخبار و روایات میدهد در عین حال که بحثهای عقلی هم دارد.
درباره مبانی رجالی علامه مجلسی هم بگویم که یکی از مبانی رجالی مهمی که علامه مجلسی دارند بحث وثاقت مشایخ اجازه است که ظاهرا از پدرشان گرفتند. این کار نوعی باز کردن باب توثیق بسیاری از افرادی است که هیچ چیز درباره وثاقت آنها نمیدانیم. در زمانی که وحید بهبهانی میخواست به اخباریها غلبه کند و مبانی رجالی جدید تبیین کرد یکی از مبانی که مورد استقبال او قرار گرفت همین قاعده بود ولی نکتهاش این است این مبنا تا آنجا پیش رفت که بر اساس آن حتی برخی افراد که رجالیین او را لعن کردند هم توثیق شدند. به هر ترتیب وثاقت مشایخ اجازه امروزه کمتر خریدار دارد.