رئیس پژوهشکده علوم و معارف حدیث، پژوهشگاه قرآن و حدیث ضمن بیان پرتکرارترین شبهات علیه نهجالبلاغه، گفت: از هشت هزار جمله نهجالبلاغه به حدود ۱۲۰ جمله شبهه محتوایی وارد شده است یعنی نسبت به ۹۸ و نیم درصد آن هیچ شبههای نیست.
پژوهشکده قرآن و عترت نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری مرکز تحقیقات نهجالبلاغه، کارگاه آموزشی مجازی «فرهنگ از نگاه نهجالبلاغه» را برگزار میکند.
سومین نشست از این سلسله نشستها با موضوع «شبهات در نهجالبلاغه» با سخنرانیحجتالاسلام سید محمدکاظم طباطبایی، رئیس پژوهشکده علوم و معارف حدیث پژوهشگاه قرآن و حدیث برگزار شد.
◃بخش اول◃بخش دوم
در این کارگاه آموزشی حجتالاسلام طباطبایی مجموعهای از مهمترین شبهات مطرح شده در خصوص نهجالبلاغه را بیان و پاسخهای آنها را ارائه کرد که با هم این نشست را میخوانیم.
«ما در جهان اسلام و جهان تشیع کتابهای کهنتر از نهجالبلاغه داریم؛ نهجالبلاغه مهمترین، کهنترین و یا جامعترین کتاب فقهی در تشیع نیست پس چرا اینگونه در خصوص آن شبههافکنی صورت میگیرد؟ چون نهجالبلاغه مشهورترین کتاب شیعه و نماد تفکر شیعی است.
مرحوم سیدرضی نهجالبلاغه را از مجموعه آثار ادبی فاخر حضرت علی(ع) که زبانزد همه بوده تهیه کرده است. قبل از سیدرضی دهها کتاب از سخنان امیرالمومنین(ع) نوشته شده است حتی برخی از اصحاب ایشان در قرن اول هجری خطبههای ایشان را نوشتهاند اما این کتابها شهرت نهجالبلاغه را ندارد و علت این است که ظرافتهای ادبی نهجالبلاغه شاخص است و این کتاب را مجزا کرده و موجب شده تمام کسانی که به ادبیات عرب علاقه داشتهاند به این کتاب توجه کنند حتی برخی معتقدند که ادیبان، منشیان و کاتبان بیش از محدثین به نهجالبلاغه توجه داشتهاند و حتی سخنان حضرت را حفظ میکردند.
گرایش به نهجالبلاغه ابتدا به دلیل ادبیات فاخر آن بوده اما بعد از اینکه این ادبیات جای خود را بین مردم باز کرده شاخصههای مفهومی نهجالبلاغه مردم را تحت تأثیر قرار داده و به آن جذب کرده است.
ظرافتهای ادبی نهجالبلاغه شاخص است و این کتاب را مجزا کرده و موجب شده تمام کسانی که به ادبیات عرب علاقه داشتهاند به این کتاب توجه کنند حتی برخی معتقدند که ادیبان، منشیان و کاتبان بیش از محدثین به نهجالبلاغه توجه داشتهاند و حتی سخنان حضرت را حفظ میکردند.
مضامین عالی نهجالبلاغه نیز به دقت انتخاب شده و برخلاف دیگر کتابها روایتهای فقهی ندارد. کتابهای فقهی مخاطب خاص دارند اما نهجالبلاغه مخاطب عام دارد و مباحث اخلاقی و سیاسی اجتماعی در آن مطرح شده و حق محوری و عدالت محوری در نهجالبلاغه فراوان است و با فطرت الهی انسان ارتباط برقرار میکند و بر او اثر میگذارد. به همین دلیل مخاطبان نهجالبلاغه حتی بیش از شیعیان اهل سنت هستند و اگر بخواهیم کتابی را به غیر مسلمانان و غیر شیعیان معرفی کنیم که مخاطب خود را مجذوب کند باید نهجالبلاغه را معرفی کنیم.
همین بلاغت و مفاهیم بلند موجب شد نخبگان و عموم کسانی که اهل سنت محسوب میشوند نیز جذب این کتاب شوند. همین جذب شدن موجب شد بسیاری از کسانی که دغدغه مذهب خود را داشتند علیه نهجالبلاغه شبههافکنی کنند چراکه نمیخواستند پیروان سایر مذاهب اسلامی جذب این کتاب و گوینده مطالب آن شوند.
در خصوص نهجالبلاغه شبهات استنادی مطرح شده و گفتهاند که مطالبی دارد که با شخصیت حضرت علی(ع) منطبق نیست مثلاً در آن از صحابه بدگویی شده است. اما این بدگویی در نهجالبلاغه چندان برجسته نیست و در برخی خطبهها مثل شقشقیه نکوهش خلفا و برخی اصحاب پیامبر مثل ابوبکر و عمر و تا حدودی عثمان را شاهد هستیم و چون اهل سنت معتقد به عدالت صحابه هستند، این شبهه را مطرح میکردند اما با توجه به اعتقادات شیعیان این شبهه برای تشیع مطرح نیست.
چگونه نهجالبلاغه این همه خطبه بلند دارد؟
شبهه دیگری که مطرح شده این است که چگونه است که نهجالبلاغه این همه خطبه بلند دارد در حالی که آن زمان کتابت چندان مرسوم نبوده است؟ در پاسخ به این شبهه علمای ما مواردی که صحبتهای امیرالمومنین(ع) نوشته میشده است را از دل تاریخ استخراج کردهاند و حتی مطرح شده این خطبهها از ابتدا به صورت نوشته و متن بوده است.
همچنین مطرح شده آرایههای ادبی در نهجالبلاغه فراوان است و ادبیات خاص نهجالبلاغه را به عنوان مشکل مطرح کردهاند که در پاسخ آن گفته شده که حضرت علی(ع) به زیبا سخن گفتن مشهور بوده و معلوم بوده که ادبیات ایشان متفاوت بوده است. حتی در خصوص حضرت زینب(س) هم گفته شده که سخنرانی حضرت زینب(س) به حدی زیبا بود که ابن زیاد گفت این خانم مسجّع سخن میگوید و پدر او نیز مسجع سخن میگفته است یعنی ابن زیاد هم تحت تأثیر ادبیات حضرت علی(ع) قرار گرفته بود.
یک تا دو درصد سخنان حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه است
مرحوم سیدرضی هم کمتر از یک تا دو درصد سخنان حضرت علی(ع) را انتخاب کرده و در نهجالبلاغه آورده است و حتی سخنانی که زیبا بوده اما در رده بالاتر قرار نمیگرفته را مطرح نکرده است.
دیگر شبهه این است که چگونه حضرت علی(ع) چنین توصیف دقیقی از اشیا و حیوانات مطرح میکنند مثلاً وقتی میخواهند ملخ یا مورچه را توصیف کنند به دقت توصیف میکنند و گفته شده که این نوع سخن گفتن در صدر اسلام رایج نبوده است و مربوط به سدهای بعد است که این اشکال هم پاسخ داده شده که نمونههای زیادی داریم که حتی قبل از اسلام شعرا توصیفات دقیقی نسبت به اشیا و حیوانات مطرح کردهاند.
برخی گفتهآند که چگونه است که امیرالمومنین طاووس را توصیف کرده است؟ که در پاسخ گفته شده طاووس در دوران جاهلی مورد اقبال و توجه اعراب بوده و جزو غنایم جنگی بوده است که به شبهجزیره عرب برده شده است.
چرا حضرت علی(ع) دنیاگریزانه سخن گفته است؟
یکی از اشکالات پررنگی که مطرح شده این است که چگونه است که حضرت علی(ع) این مقدار زاهدانه و دنیا گریزانه سخن میگویند در حالی که شاگرد خاص پیامبر(ص) بوده و پیامبر هیچگاه این مقدار توصیه به دنیاگریزی، زهدگرایی و بیرغبتی به دنیا نکردهاند؟ شبهه افکنان میگویند خود پیامبر و حضرت علی(ع) زندگی زاهدانه داشتند و ما با این مشکلی نداریم و حتی میگویند خلیفه دوم هم زندگی زاهدانهای داشته است اما توصیه به زهد در آثار پیامبر اکرم(ص) چندان زیاد نیست و اشکال وارد میکنند که شمار فراوان روایات مربوط به دنیاگریزی از ناحیه صوفیان است که در سدههای بعد از امیرالمومنین(ع) پدید آمدهاند و زهد را توصیه میکردند.
اما عالمان ما پاسخ این را دادهاند و مطرح کردهاند که زندگی حضرت علی(ع) مانند زندگی پیامبر(ص) زاهدانه بود ولی در دوران پیامبر(ص) همه مردمان در سختی زندگی میکردند یعنی در مدینه و حتی در جنگ گاهی ناچار بودند فقط خرما بخورند و غذایی برای خوردن نبود و حتی یک بار اصحاب صفه نزد پیامبر آمدند و گلایه کردند که آنقدر خرما خوردهایم که شکمان داغ شده است؛ غذایی از نان و یا غذای بهتری به ما بدهید اما پیامبر غذای بهتری نداشتند. وقتی مسلمانان به سختی زندگی میکردند توصیه به زهد بیمعنا بود اما در دوران حضرت علی(ع) دنیا به مسلمانان روی آورده بود و سرزمینهای زیادی تحت سلطه مسلمانان بود و غنایم زیادی به سرزمین مسلمانان منتقل شده بود و تضاد طبقاتی ایجاد شده و افراد مطرح و فرماندهان درآمد زیادی داشتند و در مقابل افرادی هم بودند که زندگی سادهای داشتند.
بنابراین در زمان حضرت علی(ع) هم تضاد طبقاتی ایجاد شده بود و هم رفاه ناشی از هجوم ثروت زیاد به مدینه باعث شده بود دنیاگرایی بسیار زیاد شود و حتی بسیاری از سپاهیانی که به جنگ میرفتند به طمع غنیمت میرفتند که امیرالمومنین(ع) این نکته را تذکر میدهند که چرب و شیرین دنیا شما را فریب ندهد.
چرا در نهجالبلاغه از غیب سخن گفته شده است
گفتهاند که غیبگویی در نهجالبلاغه فراوان است و چون غیب در انحصار خداست چطور این گزارشها از آینده مثل کشته شدن خوارج، تسلط معاویه و حتی هجوم مغول به مناطق اسلامی مطرح شده است؟ از نظر تشیع این شبهه نیز شبهه ویژهای نیست و ما میدانیم که امامان عالم به غیب هستند و خداوند این را در اختیار آنها قرار داده است.
واژگان فلسفی نهجالبلاغه
استفاده از واژگان فلسفی دیگر شبههای است که مطرح و بیان شده ترکیب این واژگان در زمان حضرت علی(ع) یافت نشده است که البته حضرت میتوانستند این مطالب را در جمعهای خصوصی مطرح کنند. اما باید گفت یک یا دو خطبه که واژگان فلسفی بیشتری در آنها به کار رفته در منابع شیعی به امام رضا(ع) و امام کاظم(ع) نسبت داده شده است که شاید چون زیبا بوده وارد نهجالبلاغه شده است.
این گروه شبهات را شبهات استنادی میگوییم که اهل سنت مطرح میکنند که در پاسخ به این شبهات کتابهای زیادی نوشته شده و خود اهل سنت هم در این خصوص کتابهای زیادی دارند مثل کتاب مصادر نهجالبلاغه از سید عبدالزهراء حسینی خطیب که در چهار جلد است و ۵۰ سال پیش نوشته شده و کتاب بسیار ارزشمندی است.
گروه دوم شبهاتی است که به محتوای نهجالبلاغه مطرح شده است. برخی از مطالب نهجالبلاغه به گونهای است که با مضامین موجود در روایات و آیات ممکن است ناسازگار جلوه کند و موجب شبهه شود. البته افرادی که کار فقهی و حدیثی میکنند میدانند که این یک امر طبیعی است که برخی از مطالب در متون روایی با برخی مطالب دیگر تعارض داشته باشد. حتی در میان اهل سنت هم این مسئله وجود دارد. این موضوع برای کسی که با متون حدیثی مأنوس است، عادی است اما چون نهجالبلاغه از قداست ویژهای در نظر مردم برخوردار است ممکن است وجود برخی محتواها عجیب جلوه کند که این نوع محتوا درصد اندکی از نهجالبلاغه را دربرمیگیرد.
از ۸ هزار جمله نهجالبلاغه علیه ۱۲۰ جمله شبهه محتوایی مطرح شده
مجموع جملات نهجالبلاغه بیش از هشت هزار جمله است. از این تعداد نسبت به حدود ۱۲۰ جمله شبهه محتوایی مطرح شده است. یعنی یک و نیم درصد نهجالبلاغه مورد سؤال واقع شده است و ۹۸ و نیم درصد نسبت به آن هیچ شبههای نیست.
اما پاسخهای بعضاً سادهای به شبهات وارده به این ۱۲۰ جمله گفته شده است. مثلاً در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه آمده است که «من خودم را مصون از خطا نمیدانم». برخی اهل سنت مطرح کردهاند که امیرالمومنین(ع) با این جمله بیان میکند که خود را معصوم نمیداند پس چطور شیعیان به عصمت حضرت علی(ع) معتقد هستند؟ پاسخ این است که اگر کل خطبه را بخوانید این شبهه اصلاً مطرح نمیشود چراکه حضرت فرمودهاند «خود من اگر شخصاً در نظر بگیریم مصون از خطا نیستم مگر اینکه خدا من را حفظ کند». در ادله عصمت هم همین را میگوییم که سهو و فراموشی ناخوداگاه است و خدا معصومین را از سهو و خطا مصون نگاه میدارد.
در حکمت ۱۴۱ آمده است که «کمی عیال و نانخور نیمی از آسایش است». برخی گفتهاند که روایاتی که تشویق به فرزنددار شدن کردهاند در منابع شیعی زیاد هستند پس چطور حضرت علی(ع) کم فرزندی را توصیه کرده است؟ البته اگر این مطلب را اکنون بگوییم افراد کاملاً متوجه این میشوند که اگر دو فرزند داشته باشند با شرایط مالی سازگارتر است در حالی که ۵۰ سال پیش تعداد بیشتر فرزندان سرمایه محسوب میشده است. حضرت علی(ع) در این جمله امر بیرونی را مطرح کردند و ارزشگذاری در این خصوص نداشتهاند و مطرح کردهاند که کسی که نفقهخور کمی داشته باشد (این نفحهخور میتواند شامل کارمند، والدین، همسران و فرزندان باشد) آسایش بیشتری دارد. اصلاً خوبی و بدی در اینجا مطرح نیست بلکه مسئله راحتی است. پس متعارض با متون دیگر محسوب نمیشود.
آیا حضرت علی(ع) مخاطبان خود را تحقیر میکنند
شبهه دیگر اینکه حضرت علی(ع) گاهی مخاطبان خود را تحقیر و به آنها توهین میکند که مشهورترین آن خطبه ۱۹ نهجالبلاغه است که در آن آمده حضرت در حال صحبت بودند که اشعث بن قیس به او اعتراض کرد که این صحبتها علیه شماست و به نفع شما نیست. حضرت به اشعث نگاه کرد و با لحنی تند گفت که تو نسبت به سود و زیان من چه میفهمی؟ لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان بر تو باد منافق کافرزاده چطور در امور مهم اظهار نظر میکنی؟ برخی گفتهاند چطور اشعث اینطور مودب با امیرالمومنین(ع) صحبت میکند ولی حضرت اینقدر تند پاسخ او را میدهد؟ در نظر اول شاید برای مخاطب عجیب باشد اما اگر کسی تاریخ را و اشعث را بشناسد و آتش افروزی اشعث را در جنگ صفین بداند میفهمد که حتی این سخن اشعث هم برای ضربه زدن به حضرت علی است اگر چه با لحن مودبانه آن را بیان کرده است.
شبهه دیگری که نسبت به متون نهجالبلاغه مطرح شده نسبت به مواضع سیاسی حضرت علی(ع) است در خطبه ۲۰۵ و ۱۹۲ حضرت این نکته را مطرح کردهاند که من رغبتی به خلافت نداشتم و شما از من خواستید که آمدم در حالی که در موارد دیگر خلفای پیشین را غاصب خلافت مطرح میکنند و میفرمایند که حق من را غصب کردهاند.
این شبهه هم قابل پاسخ است حضرت علی(ع) در آغاز دوره بعد از رحلت پیامبر(ص) که فرهنگ مردم مطابق فرهنگ نبوی بود حق خود را میخواستند اما در ۲۵ سالی که حضرت از حکمرانی دور بودند و با توجه به اتفاقاتی که افتاده بود خلقیات مردم عوض شده بود و دیگر ایمان و خلوص دوران پیامبر را نداشتند. حضرت علی(ع) میفرمایند به سراغ دیگری بروید من اگر امیر شما باشم به نفع شما نیست و اگر وزیر باشم بیشتر به نفع شماست چون خلقیات مردم عوض شده است و نمیتوانند خلقیات حضرت علی(ع) را تحمل کنند و فرامین حضرت را گوش نمیدهند یعنی حضرت مصلحت عمومی مردم را در نظر گرفتند و وقتی مردم اصرار کردند خلافت را پذیرفتند.
شبهه دیگری که مطرح میشود در خصوص پاسخ حضرت علی(ع) به معاویه است. حضرت در نامهای به معاویه میفرمایند افرادی که با من بیعت کردند همانهایی بودند که با ابوبکر و عمر بیعت کردند بنابراین حق بیعت با مهاجر و انصار است و اگر مهاجر و انصار با هم اتفاق کردند و فردی را به عنوان امام انتخاب کردند رضایت الهی هم با آن خواهد آمد. پس آیا رضایت الهی نسبت به ابوبکر و عمر که مردم در خصوص انها اتفاق کرده بودند هم وجود داشته است؟ پذیرش این مسئله با موازین ما شیعیان مخالف است.
در پاسخ اول باید گفت امام در بحث و استدلال با معاویه این صحبت را مطرح کردند و معاویه گفت که من با شما بیعت نکردم و به عنوان دفاع از عثمان لشکر به راه میاندازم و با شما میجنگم که حضرت پاسخ دادند تو با خلفای پیشین هم بیعت نکردی ولی مردم با خلفای پیشین بیعت کرده بودند و تو با آنها نجنگیدی. از سوی دیگر نسبت به خلفای پیشین اجماعی نبوده است چراکه افرادی مثل خود حضرت علی(ع) نسبت به خلافت آنها انتقاد داشتند.
پاسخ دیگری نیز به این شبهه مطرح شده و آمده است که: درست است که رضایت بالای الهی این است که فردی مثل امیرالمومنین علی(ع) خلیفه باشد اما اگر اقبال مردم به فردی مثل حضرت علی نبود و مردم اقبال به فردی دیگری داشتند رضایت الهی هم وجود دارد که فردی خلیفه مسلمانان شود.
یکی از بیشترین شبهاتی که مطرح شده و مقالات زیادی هم در خصوص آن نوشته شده است بحث زنان در نهجالبلاغه است. از جمله خطبه ۸۰ نهجالبلاغه که در آن زنان ناقصالعقل خوانده شدهاند. یا اینکه مطرح شده برخی از خصلتها مثل ترسویی برای زنان شایسته است اما برای مردان شایسته نیست؛ تکبر در زنان شایسته است اما در مردان شایسته نیست. در این خصوص مطرح شده آیا حضرت علی(ع) قائل به جنسیتی بودن اخلاق هستند؟ که در جلسات بعدی در خصوص آن و «اخلاق موقعیت» صحبت خواهد شد.
زنان در نهجالبلاغه
اما در خصوص خطبه ۸۰ و برخی کلماتی که در نکوهش زنان در نهجالبلاغه است باید گفت خطبه ۸۰ از خطبههایی است که فقط به زبان فارسی نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ مقاله در خصوص آن نوشته شده است. برخی مثل آیتالله جوادی آملی فرمودهاند این خطبه به عنوان قضیه حقیقیه نیست بلکه به عنوان قضیه خارجیه است. قضیه حقیقیه این است که هر موضوعی یک محمولی دارد و حکمی بر آن مترتب است اما قضیه خارجیه بر مسئلهای خارجی مطرح است. این خطبه بعد از جنگ جمل مطرح شده است که مردم بصره فریب عایشه را خوردند و حضرت میفرمایند چرا اختیار خودتان را به دست زنی دادید که عقل نظری و عقل عملی یا توان مدیریت و عدم تبعیت از احساسات خود را ندارد. در اینجا نکوهش به شخص عایشه باز میگردد اما چون حضرت علی(ع) نمیخواستند عاشیه را مستقیماً مطرح کنند زنان را مطرح کردند اما بر این جواب نقدهایی مطرح شده مثلاً گفته شده در جنگ صفین هم ناقص بودن عقل زنان مطرح شده در حالی که در آنجا عایشه حضور نداشته است.
در پاسخ دیگری مطرح شده است که کاستی عقل ناظر بر عقل تجربی انسان است. انسان یک عقل ذاتی دارد و یک عقل تجربی که عقل تجربی به مرور زمان وقتی فرد در جامعه کار میکند ورزیدگی عقل در او پدید میآید مثلاً اگر کسی اهل بازار نباشد عقل تجربی او کم است و زود کلاه بر سر او میرود. ممکن است فرد فیلسوف باشد اما چون بازار و تجارت را بلد نیست فریب میخورد. خانمها هم آن زمان در محیطهای تجربی و بازار حضور کمی داشتند و عقل تجربی آنها رشد نکرده بود.
در همین خصوص مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان در ذیل آیه «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده»(آیه ۳۴ سوره نساء) گفتهاند: خداوند نظام احسن را مبتنی بر دو جنس زن و مرد بنا کرد و نظام اجتماعی مبتنی بر عواطف و خردورزی است. خداوند مردان را به گونهای قرار داده که عقلشان بر احساساتشان بچربد و زنان را طوری قرار داده که احساسات آنها بر عقلشان بچربد. موقعیت جامعه و مدیریت خانواده نیازمند عقل حاکم بر احساسات است اما آرامش و آسایش خانواده و جامعه نیازمند گروهی است که عواطف آنها بر عقلشان حاکم باشد.
در خانوادهها میبینیم خانمها به دلیل عاطفهای که دارند برخی از کارها و زحمات را میکشند که مردان به هیچ وجه حاضر نیستند اینگونه زحمات را تقبل کنند چون حساب و کتاب میکنند و ممکن است برخی کارها را انجام ندهند ولی خانمها از خودشان مایه میگذارند و نظام احسن همین را اقتضا میکند؛ اگر زن را از جایگاه خود برداشتیم مثلاً زن قاضی شد ممکن است احساسات او قویتر باشد و تحت تأثیر احساسات نتواند حکم درستی بدهد. برخی هم در خصوص این خطبه (خطبه ۸۰) پاسخهای دیگری دادهاند و گفتهاند این سخن از سند صحیحی برخوردار نیست(یعنی این سخن را حضرت علی(ع) نگفتهاند) که این پاسخ صحیح نیست چون سند سایر مطالب نهجابلاغه نیز در آن مطرح نشده است.