عضو هیئت علمی دانشگاه ضمن تبیین روش استنباط فهم روانشناختی از متون دینی، توضیح داد که استفاده از این روش چگونه میتواند یافتههای جدیدی در زمینه روانشناسی تولید کند و به تبیین پدیدههای روانشناختی بینجامد.
نشست «روش فهم متون دینی با رویکرد روانشناختی» با سخنرانیحجج اسلام عباس پسندیده؛ عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث و محمدصادق شجاعی؛ عضو هیئت علمی جامعه المصطفی، سهشنبه ۱۷ بهمن در دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد.
در ابتدای نشست حجتالاسلام عباس پسندیده سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
وقتی ما وارد متون دینی میشویم مسئله فهم متن خیلی اهمیت پیدا میکند. من معتقدم ما سه فهم داریم؛ یک فهم عمومی که این فهم عمومی مربوط به همه دانشها و پژوهشگرها است، یعنی سطحی از فهم در همه پژوهشها نیاز داریم و مشترک است ولی وقتی وارد فهم خاص میشویم قواعد خاص خودش را دارد. مثلا ما با قواعد اصول فقه نمیتوانیم فهم روانشناختی انجام دهیم. اصول فقه فهم فقهی از آیات و روایات است و وقتی ما میخواهیم فهم روانشناختی داشته باشیم این روش کفایت نمیکند.
فهم روانشناختی با فهمهای دیگر تمایزاتی دارد. مثلا در فهم فقهی گفته میشود اگر در آیه یا روایت فعل امر وجود داشته باشد سه پرسش مهم مطرح میشود که اصول باید به آنها پاسخ دهد. این سه پرسش عبارت است از اینکه آیا این امر دلالت بر وجوب یا استحباب دارد، آیا دلالت بر فور یا تراخی دارد، آیا دلالت بر مره یا تکرار دارد. ما در فهم روانشناختی کارمان این نیست حکم را پیدا کنیم و بگوییم واجب است یا حرام، بلکه در این نوع فهم دنبال این هستیم که تبیینهای علمی برای مسئلهها و رفتارها و فرایندهای ذهنی آدمها ارائه کنیم. تبیین علمی کاری ندارد واجب است یا حرام است لذا فهم روانشناختی خیلی متفاوت میشود.
روش استنباط فهم روانشناختی از متون دینی
ما در این بحث پیشفرضهایی داریم از جمله اینکه امکان روانشناسی اسلامی مبتنی بر متون دینی جزء پیشفرضها است، امکان اینکه از متون دینی استفاده کنیم و قوانین حاکم بر روح و روان انسانها را کشف کنیم جزء پیشفرضها است و ما وارد این پیشفرضها نمیشویم. بحث ما این است؛ روش استنباط فهم روانشناختی از متون دینی چیست. نکته دیگر اینکه ما در بحث دانش معتقدیم وظیفه اصلی دانش کشف واقع است. دانشمند کاشف است نه خالق. نکته مهمی که اینجا با آن مواجهیم این است که دانش تجربی بر اساس روش تجربی این کار را انجام میدهد یعنی روی انسانها مطالعه میکند اما ما معتقد هستیم روش تجربی در این تحقیقات لازم است ولی کافی نیست و باید کارهای دیگری هم انجام شود.
بری اینکه فهم روانشناختی متون دینی خوب جا بیفتد و روشن شود دو سه نکته در مورد مبانی عرض میکنم؛ مبنای اولمان این است که متون برای کشف واقع، ظرفیت دارند و این امکان در آنها وجود دارد، به جهت وجود سه اصل: اصل ضابطهمندی نفس و روان انسان، اصل مبتنی بودن متون دینی بر قوانین، اصل عرفی بودن زبان متون دینی. قاعده بعدی این است که وقتی دین با مشکل یا نیاز مردم مواجه میشود به قوانین و اصول پایه در مورد انسان مراجعه میکند و بر اساس آن اصول و قواعد، یک جمله و حکم صادر میکند و به من میگوید این کار را بکن، این کار را نکن.
اینجا پژوهشگر باید بتواند بر اساس حرکت روشمند، گزارههایی که مبتنی بر قوانین و اصول انسانشناختی است مطالعه کند و با مطالعه آن به قوانین پایه برسد. من از این کار به پژوهش معکوس یاد میکنم. مبنای دیگر ما این است که هر متنی تشکیلشده از چند واحد معنایی است. احادیث و آیات از چند قطعه کنار هم ترکیب شدهاند لذا در فهم روانشناختی متون دینی از ساختارشناسی یاد میکنیم. ساختارشناسی یعنی متن به لحاظ محتوایی چه ساختاری دارد. در واقع خداوند متعال و معصومان برای انتقال پیام خود قطعههای معنایی خاص را با چینشی خاص کنار هم قرار میدهند و آن را به جملهای معنادار تبدیل میکنند. این سه مبنایی که من عرض کردم برای ما روش درست میکند.
حال بحث روشی را در قالب یک مثال خدمت شما عرض کنم؛ ما پدیدهای داریم به نام بزرگشماری مسائل که روانشناسی باید برای آن تبیین داشته باشد. انسانها گاهی اوقات در برابر مسئلهها و مشکلات زندگی، آنها را بزرگشماری میکنند یعنی بیش از اندازه در نظرشان بزرگ جلوه میکند. کار روانشناس این است که پدیده را تبیین کند. تبیین کند یعنی بگوید چرا برخی انسانها بزرگشماری میکنند و برخی بزرگشماری نمیکنند. روانشناس کاری به درست و غلط ندارد و فقط این پدیده را تبیین میکند.
تبیین پدیده «بزرگنمایی مشکلات» در متون دینی
بر اساس برخی روایاتی که ما داریم این پدیده قابل تبیین است. اولین کاری که در این روش انجام شود ساختارشناسی است. مثلا در این حدیث «من زهد فی الدنیا هانت علیه مصائبها و لم یکرهها» شما سه واحد معنایی دارید: «من زهد فی الدنیا»، «هانت علیه مصائبها»، «لم یکرهها». این ساختارشناسی گام نخست پژوهش معکوس است. با این بیان که معصومان وقتی میخواستند آنچه در ذهن دارند به مخاطب منتقل کنند سه واحد معنایی را کنار هم چیدند.
زهد در دنیا معکوسش، رغبت در دنیاست، کوچکشماری مصیبتها معکوسش بزرگشماری مصیبتها است، این دو معکوس وضعیت نامطلوب را برای ما مشخص میکند. وضعیت مطلوب چیست؟ اینکه این مصائب برای انسانها کوچک شوند و کراهت نسبت به آن نداشته باشد. در گام بعد باید به سمت نظام حاکم بر روان انسان حرکت کنیم. در مرحله قبل فهمیدیم بزرگ داشتن مشکلات ریشه در رغبت به دنیا دارد، در این مرحله میفهمیم در سیستم روانی ما یک سیستم زهد و رغبت وجود دارد که نسبت به یک پدیده، هم میتواند زهد داشته باشد و هم رغبت داشته باشد.
از بحث بزرگشماری و کوچکشماری مشکلات میفهمیم انسانها یک سیستم اندازهگیری مشکلات و مصائب دارند که بر اساس آن اندازه مصیبتها توسط انسان سنجیده میشود. از قسمت سوم حدیث میفهمیم در سیستم روانی ما نسبت به سختیها احساسات وجود دارد؛ این حس میتواند حس رضایت باشد یا سیستم عدم رضایت باشد یعنی سیستم عواطف و احساسات ما نسبت به مصائب واکنش نشان میدهد.
سوال ما این بود چرا برخی انسانها مصائب را بزرگشماری میکنند، این روایت میتواند به ما پاسخ دهد. بر اساس این روایت اندازهسنجی مصائب یعنی بخشی از وجود ما که میخواهد اندازه مصائب را بسنجد مستقل نمیتواند عمل کند بلکه این اندازهسنجی تحت تاثیر نظام زهد و رغبت است. این یک یافته بسیار مهمی است که از نظر من قابلیت تئوریپردازی دارد.
معرفی روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی
در ادامه نشست حجتالاسلام محمدصادق شجاعی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
کار کردن با آموزههای دینی و فهم و استنباط روانشناختی از گزارههای دینی نیاز به یکسری مهارتهای ویژه دارد که چه بسا چون پژوهشگران با آن آشنایی ندارند با مشکلاتی مواجه میشوند. از طرفی پژوهشگرانی در این زمینه تجربههای شخصی دارند که اگر در اختیار پژوهشگران دیگر قرار گیرد میتواند به روند روانشناسی اسلامی سرعت ببخشد و اگر بنده امروز در اینجا حاضر هستم به این دلیل است.
هر پژوهشی را در نظر بگیریم با یک مسئله پژوهشی آغاز میشود. مسئله تبدیل به موضوع میشود و موضوع به عنوان تبدیل میشود. اطلاعات را برای پاسخ به مسئله از منبع جمعآوری اطلاعات به دست میآوریم. چگونه اطلاعات را در پاسخ به مسئله به دست بیاوریم؟ در این رابطه سه روش وجود دارد: روش کمی، روش کیفی و روش ترکیبی. در پژوهشها ما عمدتا روی نظریه و مدل مفهومی یا مفهومسازی متمرکز هستیم. با توجه به نوع پژوهشها روش پژوهش متفاوت خواهد بود. روش ما روش تحلیل کیفی محتوای متون دینی از نوع روش بنیادی و برای ساخت نظریه است و فرایند کار پژوهشگر از پژوهش به نظریه است.
روششناسی بنیادی طرح و نقش و استراتژی عمل برای تولید نظریه است یعنی اینکه چه کارهایی انجام دهیم تا به یک نظریه یا مدل مفهومی یا مفهومشناسی برسیم. در نقطه مقابل، روششناسی کاربردی طرح و نقشه یا استراتژی عمل برای استفاده از یک نظریه یا مدل مفهومی است که قبلا وجود داشته است.