تاريخ : دوشنبه 1403/4/4 تاریخ ایجاد:
کد خبر: 77063
مهدویت عصاره تمامی نبوت‌ها، امامت‌ها و وارث غدیر است

مهدویت عصاره تمامی نبوت‌ها، امامت‌ها و وارث غدیر است

عضو هیئت‌مدیره بنیاد بین‌المللی غدیر با بیان اینکه مهدویت عصاره تمامی نبوت‌ها، رسالت‌ها و امامت‌ها و وارث غدیر است،‌گفت: غدیر اصل عالم و مهدویت ثمره غدیر است. امروز عمل صالحی بالاتر و بزرگتر از احیای غدیر که زمینه‌ساز ظهور مهدی فاطمه(عج) است، وجود ندارد.

مسئله امامت از مسائل بسیار مهم، اختلافی و بحث‌برانگیز در میان مذاهب اسلامی است. امامت از نظر شیعه امتداد نبوت پیامبر اسلام(ص) و عامل بقا و استمرار آن است و امام همان وظایفی را که برعهده پیامبر بوده انجام می‌دهد. اعتقاد به امامت همچنین، از نظر شیعیان، از اصول دین است و مسئله‌ای کلامی به شمار می‌رود؛ حال آنکه برخی از اشاعره و معتزله و برخی از دیگر مذاهب اهل‌ سنت آن را مسئله‌ای فقهی تلقی کرده‌اند.

شیعیان با توجه به آیه اکمال و آیه تبلیغ و روایاتی از امامان معصوم(ع) که ذیل این آیات نقل شده است، امامت را عامل تکمیل دین دانسته‌اند. از نظر شیعه آیه اکمال دین در روز عید غدیر پس از آنکه پیامبر(ص)، امام علی(ع) را به امامت و جانشینی خود برگزید، نازل شد و خبر از اکمال دین، با این عمل، داده شد.

در رابطه با تبیین فلسفه امامت و ولایت و نیز نسبت غدیر و مهدویت به گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام سیدمصطفی میرلوحی، عضو هیئت‌مدیره بنیاد بین‌المللی غدیر و عضو هیئت‌امنای دانشگاه امام صادق(ع) پرداختیم که مشروح آن را در ادامه مطالعه می‌کنید.

موضوع امامت و ولایت از چه جهاتی اهمیت دارد؟

در ایام دهه ولایت و امامت و عید غدیر خم قرار داریم. تحقق تمام حقیقت توحید که اصل خلاصه و چکیده دین است، بر عهده امام است. همان‌گونه که خداوند متعال هدایت همه بندگان را به انبیا سپرده است و به پیامبر اکرم(ص)‌ فرمود: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ؛ در حقيقت تو هر كه را دوست دارى نمى‌توانى راهنمايى كنى ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‌‏كند»، انبیا و مرسلین جلوه هدایت‌الله هستند. ائمه(ع) نیز جلوات حکومت و حکم و حاکمیت خدا هستند. البته تنها حاکم حقیقی در عالم خدای متعال است اما خداوند که خود بر روی زمین حکم نمی‌کند و به همین دلیل افراد برگزیده‌ای را به عنوان پیامبران و امامان منصوب می‌کند و ایشان نیز حکومت الهی را ظهور و بروز می‌دهند. لذا جایگاه امامت همان جایگاه توحید است و خداوند متعال در قرآن کریم این‌گونه می‌فرماید که کسانی که در پذیرش نبوت و امامت مشکل دارند، در حقیقت در پذیرش توحید اشکال دارند.

قرآن کریم در پاسخ به کسانی که سخنان پیامبران را نمی‌پذیرند این‌گونه می‌فرماید: «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ؛ و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگى نشناخته‏‌اند». کسانی که در پذیرش پیامبر اکرم(ص) به عنوان رسول، پیامبر و امام مشکل دارند، قطعاً در پذیرش توحید نیز دچار مشکل هستند. لذا کسانی که می‌گویند چرا پیامبر(ص) باید رسول و نبی و امام باشد و از ایشان حرف‌شنوی داشته باشیم، اصلاً خدا را نشناخته‌اند. در این رابطه کسانی که این‌گونه عنوان می‌کنند که ما سخن خدا و پیامبر(ص) را قبول داریم اما اینکه ایشان در غدیر پسر عموی خود را به گردن مردم سوار کرده است را قبول نداریم. چنین افرادی نیز در حقیقت خدا را قبول ندارند. شخصی به نام حارث که در غدیر خم حضور نداشت، به پیامبر(ص) عرض کرد که شما هر چه از ما خواستی انجام دادیم اما چرا اکنون داماد و پسرعموی خود را بر گردن ما سوار کردید؟

باید بدانیم که نصب و جعل امیرالمؤمنین(ع) از سوی پیامبر(ص) در واقع نصب از سوی خداست و نقش پیامبر(ص) در این زمینه فقط ابلاغ فرمان الهی به مردم بود. لذا اهمیت امامت و ولایت به اندازه اهمیت توحید است؛‌ چراکه امامت عین توحید است. اگر تمامی اصول دین را در یکدیگر جمع کنیم، به همان توحید می‌رسیم. کسانی که معتقد به مبدأ هستند، لاجرم باید معتقد به معاد نیز باشند و مبدأشناسی و معادشناسی دو مقوله جدا از یکدیگر نیست، بلکه یکسان هستند. اگر کسی مبدأ یعنی ذات اقدس الهی را شناخت، می‌داند که معاد نیز همانند آن است. اگر فردی خدا را شناخت، نمی‌تواند بگوید که توحید را قبول دارم اما معاد را نمی‌پذیرم. لذا خلاصه اصول دین همگی به توحید بازمی‌گردد و توحید نیز همان ولایت است. پذیرش توحید به معنای اطاعت امر الهی است و امر الهی نیز یا به وسیله انبیا و یا از سوی ائمه(ع) عرضه می‌شود. لذا به هیچ وجه نمی‌توانیم ولایت را از توحید، معاد و نبوت جدا کنیم. تمامی انبیا(ع) از سوی خدا مبعوث و تمام ائمه(ع) نیز از طرف خدا منصوب هستند.

نگاه حضرت امیر(ع) به مقوله ولایت چگونه بود؟

مسئله امامت و ولایت موضوعی چند بعدی است. از یک طرف مسئله عقیده به ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) به نحوی که خدا آن را از سوی پیامبر(ص) اعلام کرد، بسیار حایز اهمیت است. خود امیرالمؤمنین(ع) به عنوان یک مسلمان وظیفه دارد که به ولایت علی بن‌ابی‌طالب(ع) اعتقاد داشته باشد، همان‌گونه که خود پیامبر(ص) نیز به رسالت خود ایمان دارد. در بحث رسالت و امامت هیچ‌گونه تعارفی وجود ندارد و ائمه(ع) نیز به این مسئله ایمان داشتند. از سوی دیگر امیرالمؤمنین(ع) به امر خدا و از سوی خدا با ابلاغ رسول‌اله(ص) تکلیف دارد که چون امام است، به میدان آمده و خود را به مردم عرضه دارد و آمادگی خود را برای انجام وظیفه امامت اعلام کند، البته ممکن است عده‌ای به مخالف برخاسته و اجازه چنین موضوعی را ندهند اما امام وظیفه خود را دارد و باید بدان عمل کند؛ چراکه اگر به وظیفه خود عمل نکند، در محضر الهی بازخواست خواهد شد. امام مسلمین حق ندارد از وظیفه خود بگذرد و باید بدان عمل کند.

پیامبر اکرم(ص) و دیگر انبیا به هیچ وجه حق نداشته‌اند تا از وظیفه خود دوری کنند. برای مثال حضرت یونس(ع) چندین سال مردم را به خدا دعوت کرد و ایشان نپذیرفتند و به همین دلیل ایشان قوم خود را رها کرده و به قول معروف استعفا داده و حتی مردم خویش را نفرین کردند. همین مسئله باعث شد تا خداوند متعال او را بازخواست کرده و تا مدت زیادی در شکم ماهی نگاه دارد و پس از توبه و پشیمانی بود که یونس(ع) را آزاد کرد. کسی را که خداوند متعال به عنوان نبی، رسول، خلیل، امام، وصی و ... قرار دهد، باید به وظیفه خود عمل کند و سرپیچی از آن عقوبت الهی را به همراه خواهد داشت.

یکی از ابعاد زندگی امیرالمؤمنین(ع) این است که چون به امر خدا و ابلاغ پیامبر(ص)، امام جامعه است، وظیفه دارد که شانه خود را زیر بار مسئولیت قرار دهد اما اگر عده‌ای نگذاشتند که این مسئله رقم بخورد، ایشان به سفارش پیامبر(ص) تسلیم خواست مردم شده و سکوت اختیار کردند تا اصل اسلام از بین نرود اما تکلیف اولیه حضرت امیر(ع) این است که به وظیفه الهی خود عمل کند. پس از ۲۵ سال مردم به حضرت امیر(ع) گفتند که ما اشتباه کردیم که به سفارش الهی گردن ننهادیم اما امروز پشیمان شده و به دنبال شما آمده‌ایم. طی ۲۵ سال پس از رحلت پیامبر(ص) دوباره خاندان بنی‌امیه که اکنون لباس اسلام را نیز بر تن داشتند، حکومت را به دست گرفته و بر مردم غالب شده بودند. در اینجا بود که حضرت امیر(ع) با توجه به خواست مردم علیرغم ظلم زیادی که در این مدت به ایشان و خاندان مطهر ایشان شده بود، حکومت اسلامی را پذیرفت. امام علی(ع) در تعبیر خود از اشتیاق مردم به حکومت ایشان می‌فرماید: «حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ؛ و از هر طرف به من هجوم آورند؛ به طوری كه دو فرزندم در آن ازدحام كوبيده شدند و ردايم از دو جانب پاره شد».

در دوران انقلاب اسلامی نیز پس از اینکه امام خمینی(ره) تبعید شد، خداوند متعال اراده کرد تا ایشان عزت پیدا کرده و انقلاب اسلامی به پیروزی برسد. این مسئله به ویژه پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی به اوج خود رسید و نام امام و انقلاب دوباره در میان مردم طنین‌انداز شد. خداوند متعال کاری کرد که ده‌ها میلیون جمعیت شعار دادند که «یا مرگ یا خمینی» و امام(ره) نیز نمی‌توانست زیر بار این مسئولیت نرود و به همین دلیل ایشان به تکلیف خود عمل کردند. لذا امیرالمؤمنین(ع) با اینکه ۲۵ سال خانه‌نشین شدند و در این مدت به اسلام جفا شد، پس از رجوع فراوان مردم، حجت را بر خود تمام شده دیدند و رهبری جامعه مسلمین را پذیرفتند.

مسئله نادیده گرفتن غدیر، باعث ایجاد فتنه‌ها و بلایای زیادی برای مسلمانان در طول تاریخ شد. امروز بلایی که بر سر مردم مظلوم غزه آمده و نزدیک به چهل هزار نفر به شهادت رسیده‌اند، همگی به این دلیل است که رهبری مسلمین به دست امام عادل و صالح نبوده است. امروز تمامی دنیای اسلام باید به کلیدداری و پشتیبانی کعبه و با حفظ وحدت در برابر وحشیان صهیونیستی بایستند و از مردم مظلوم فلسطین حمایت کنند. اگر چنین اتفاقی در دنیای اسلام رخ نمی‌دهد به این دلیل است که کلید برخی جوامع اسلامی امروز به دست معاویه‌ها و ابوسفیان‌هاست. لذا اهمیت امامت اینجا مشخص می‌شود. زمانی که زنان انصار مقابل خانه فاطمه زهرا(س) جمع شدند، ایشان این‌گونه فرمودند: «مسیر ولایت و امامت الهی علی(ع) را منحرف کردید و این مسیر را از سوی الهی به سمت طاغوتی بردید». نتیجه این اتفاق همان پیشگویی فاطمه زهرا(س) است که فرمودند: «وَ اَبْشِرُوا بِسَیْف صارِم، وَ سَطْوَةِ مُعْتَد غاشِم، وَ بِهَرَج شامِل، وَ اسْتِبْداد مِنَ الظّالِمِینَ؛ مژده باد شما را به شمشیر کشیده و هرج و مرجی که همه را فرا گیرد و استبدادی از ستمگران که آنچه را دارید از شما خواهند گرفت». امروز هر جنایت و هرج و مرجی که در عالم اسلام رخ می‌دهد، به دلیل منحرف شدن مسیر صحیح ولایت است.

ولایت چه برکاتی برای جامعه اسلامی داشته و دارد؟

توحید نوری است که ماحصل همه دعوت‌های الهی است. خداوند در قرآن کریم به عالمیان تأکید می‌کند که باید از هر چیز غیر خدا دوری کرده و به سراغ خدا بروید. تمامی خیر عالم در وجود اقدس حق‌تعالی است که در قرآن کریم به تعبیر «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» از آن یاد شده است. انسان اگر بخواهد از هر ظلمت و پلیدی و تاریکی نجات پیدا کند، باید به دامن خدا پناه ببرد. توحید و خداپرستی یعنی تمام پلیدی‌ها و تاریکی‌ها را کنار زده و به سمت حق‌تعالی حرکت کنیم. لذا برای حرکت به سوی خدا و درک حقیقت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، خداوند متعال خانه‌های نورانی را بر روی زمین قرار داده تا انسان‌ها سردرگم نشده و بتوانند با تأسی بر برگزیدگان الهی بر روی زمین به سمت کمال الهی حرکت کنند. «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ؛ در خانه‌هايى كه خدا رخصت داده كه (قدر و منزلت) آن‌ها رفعت‏ يابد».

همانطور که در تفاسیر نیز آمده است، منظور از این خانه‌های نورانی، خانه انبیا و ائمه(ع) است. یعنی انسان برای دوری از بیچارگی و پلیدی و تاریکی فقط باید به درب خانه اهل بیت(ع) برود. یکی از بزرگان اهل سنت به نام سیوطی این‌گونه نقل می‌کند که وقتی پیامبر(ص) در حال توضیح آیه شریفه «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ» بودند، خلیلفه اول در حالی که پیامبر(ص) هنگام توضیح این آیات به خانه امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) نگاه می‌کرد، از ایشان سؤال کرد که آیا این خانه نیز محل نور الهی است که پیامبر(ص) در پاسخ به او فرمودند که بله!‌ این خانه از بهترین این خانه‌ها است. پیامبر(ص) همواره در طول حیات خود به مردم اشاره می‌کردند که اگر پس از من دست از خانه علی(ع) و زهرا(س) بردارید، درب ضلالت و تاریکی باز خواهد شد.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ؛ مَثَل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است كه هر كس سوار آن شود نجات خواهد يافت و هر كس كه از آن باز ماند غرق شود». لذا تمامی برکات عالم در نور الهی است و نور الهی نیز در خانه اهل بیت(ع) که افضل آن‌ها خانه علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است، قرار دارد. پس از نزول آیه تطهیر، تمامی راویان و محدثان شیعه و سنی اقرار کردند که پیامبر(ص) هر روز صبح به درب خانه علی(ع) و فاطمه زهرا(س) آمده و رو به این خانه می‌فرمودند: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا». پیامبر(ص) خطالب به مردم فرمودند: «هر کاری با خدا دارید به درب خانه اهل بیت(ع) بروید».

مسئله امامت همان حقیقت توحید است. امام رضا(ع) فرمودند: «پدرم از پدرش تا اميرالمؤمنين علی(ع) و او از پيامبر(ص) و او از جبرئيل نقل كرد كه خداوند فرمود: «كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني اَمِنَ مِنْ عَذابي؛ (کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هر کس وارد حصار من شود از عذابم در امان است». در ادامه حدیث آمده ‌است که مرکب امام رضا(ع) به حرکت درآمد و مسافتی را طی کرد. پس علی بن‌موسی‌الرضا(ع) سر از خرگاه بیرون آورد و گفت: «آگاه باشید، شروطی دارد و من از شروط آن هستم».  این حدیث نشان می‌دهد که شرط توحید، ولایت است. بدبختی امت اسلامی این بود که لا اله الا الله می‌گفت و در طول تاریخ در لشکر یزید و یزیدیان علیه امامت و ولایت شمشیر می‌زد.

بنابراین، توحید بدون امامت، کفر محض است و هیچ مطلبی مهمتر از امامت وجود ندارد. شهرستانی که از محدثان اهل سنت است، می‌گوید: «آنقدر مسئله امامت جامعه مهم است که برای توحید و نبوت به این میزان شمشیر کشیده نشد». امروز هیچ‌کس نمی‌تواند از امامت به عنوان یک مسئله جزئی و فرعی یاد کند.

نگاه ائمه اطهار(ع) به ولایت حضرت امیر(ع) چگونه بود؟

همان‌گونه که بیان شد، خود امیرالمؤمنین(ع) به امامت خود و پیامبر اکرم(ص) نیز به رسالت خویش اعتقاد داشتند؛ چراکه اگر چنین نباشد، اعتقاد ایشان ناقص است. امام باقر(ع) در ایامی به شهادت رسیدند که همگان برای اعمال حج در مکه حضور دارند و این مسئله دلیل بر مظلومیت فراوان ایشان است. امام باقر(ع) در ایام حج در منا، در برابر چندین هزار جمعیت فریاد می‌زدند که ای مردم! رسول‌اله(ص) اولین امام بود، سپس، علی بن‌ابی‌طالب(ع) امام بود. سپس، حسن بن‌علی و حسین بن‌علی و علی بن الحسین(ع) امام بودند. امروز نیز من امام هستم». اما متأسفانه مردم جامعه امامت ائمه معصومین(ع) را نپذیرفته و زیر پرچم خلفایی رفتند که ظلم و ستم را به اوج خود رسانده بودند.

در احادیث قدسی نام ائمه اطهار(ع) آمده است. امام صادق(ع) فرموده‌اند که خداوند تبارک و تعالی در حدیث لوح به حبیب خودش محمد مصطفی(ص) می‌فرماید: «لاکرمن مثوی جعفر و لا سرنه فی اشیاعه و انصاره و اولیائه؛ جایگاه جعفر را گرامی خواهم داشت و قطعاً او را در رابطه با شیعیان و یاران و دوستانش شاد و مسرور خواهم کرد». کنگره عظیم حج در دوران ائمه(ع) محل مناسبلی برای گوشزد کلام حق به جامعه مسلمانان بود و ائمه(ع) از این فرصت برای معرفی خاندان حق و جانشینان بر حق پیامبر(ص) استفاده می‌کردند. امام صادق(ع) فرمودند: «من دو رابطه با حضرت امیر(ع) دارم، اول اینکه ایشان بر من ولایت دارد و دوم اینکه من فرزند ایشان هستم». حضرت فاطمه زهرا(س) همواره در خط ولایت پدر رسول‌الله(ص) و حضرت امیر(ع) قرار داشتند و ائمه(ع) خود به عنوان مسلمان مؤمن و معتقدی که وظیفه دارد به ولایت حضرت امیر(ع) عقیده داشته باشد، عمل می‌کردند و در مرحله بعدی همگی فدایی غدیر بودند.

تمامی امامان معصوم(ع) هنگام شهادت اعلام کردند که ما فدایی غدیر هستیم. زمانی که حق حضرت امیر(ع) را پایمال کردند، اولین کسی که برای دفاع از ایشان به صحنه آمد، حضرت زهرا(س) بود. در مقتل خوارزمی و طبری که از اهل سنت هستند، این‌گونه عنوان شده که امام حسین(ع) در آخرین لحظات زندگی خود در حالی که زخم‌های متعددی برداشته بودند و تیرها را به سختی از بدن مطهر خود بیرون می‌آوردند، بیان کردند که من شهید و کشته غدیر هستم. لذا ائمه(ع) نه فقط به عنوان یک مؤمن و معتقد به ولایت امیرالمؤمنین(ع) بودند، بلکه همگی فدایی ایشان نیز بودند.

مسئله غدیر و ولایت چه نسبتی با مهدویت دارد؟

یکی از دلایل دشمنی دشمنان با اهل بیت(ع) این است که پیامبر(ص) جامعه اسلامی را پس از خود بی‌سرپرست و تنها رها نکرد و امام علی(ع) و پس از ایشان ۱۱ فرزند خود را به عنوان رهبران و امامان جامعه پس از خود معرفی کرد و در نهایت نیز از حضرت حجت(عج) به عنوان منجی آخر زمان یاد کردند. یکی از اشکالاتی که دشمنان به پیامبر(ص) وارد کردند، این بود که ایشان برای مسلمانان و جهانیان تا قیام قیامت برنامه‌ریزی کرده بود. در احادیث آمده است که حتی اگر تمامی جهانیان از بین بروند و فقط دو نفر در عالم وجود داشته باشند، یکی از این دو نفر حتماً از نسل فاطمه زهرا(س) و حجت خداست. لذا از همان زمان بود که دشمنان حتی اجازه ندادند که حضرت امیر(ع) جانشین پیامبر(ص) شود تا این نسل نورانی رهبری جامعه اسلامی را تا جهان ادامه دارد، بر عهده داشته باشند.

پیامبر(ص) می‌فرمایند که اگر یک روز از حیات دنیا باقی مانده باشد، یک نفر از آل محمد(ص) بر روی زمین ظهور کرده و جهان را پر از قسط و عدل می‌کند. سوره مبارکه کوثر نشان از این دارد که ذریه پیامبر(ص) از حضرت زهرا(س) ادامه خواهد داشت. باید بدانیم دینی مورد رضایت خداوند متعال است که به امامت و ولایت علی(ع) کامل شود. دشمنان این‌گونه می‌پنداشتند که پیامبر(ص) از خود پسری ندارد که نسل او را ادامه دهد و می‌توانیم پس از فوت ایشان به آئین خود بازگشته و راه خود را برویم اما خداوند متعال نسل پیامبر(ص) را از حضرت زهرا(س) قرار داد و ۱۱ نور مقدس از حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) به جهان عرضه داشت.

مسئله مهدویت به این دلیل مهم است که ماحصل دین تمامی پیامبران که در دین اسلام خلاصه می‌شود، در نهایت به اسلام مهدوی می‌رسد. لذا اسلام مهدوی و انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) ماحصل تمام وعده‌های انبیاست. زمانی که حضرت حجت(عج) ظهور می‌کنند، خود را در کنار خانه کعبه به جهانیان معرفی کرده و خود را وارث آدم(ع) و تمامی پیامبران و ائمه(ع) و معجزات ایشان بیان می‌کنند. بنابراین، مهدویت عصاره تمامی نبوت‌ها، رسالت‌ها و امامت‌ها و وارث غدیر است. اگر غدیر اصل عالم است، مهدویت ثمره غدیر است. امروز جا دارد که آحاد مردم در این ایام برای امیرالمؤمنین(ع) قدمی برداشته و در ترویج فرهنگ غدیر بکوشند. پیامبر(ص) در غدیر خم خطاب به مسلمانان فرمودند که خدا رحمت کند کسی که پیام مرا شنیده و به دیگران منتقل می‌کند. لذا آحاد مردم باید تا می‌توانند حتی به اندازه اطعام یک فقیر و ... در روز غدیر تلاش کنند تا حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و مسئله غدیر به گوش جهانیان برسد.

تمامی مفاسدی که امروز در عالم وجود دارد و مستکبران جهان به دنبال آن توسعه آن هستند، برای دشمنی با حضرت امیر(ع) و امام زمان(عج) است و بزرگترین کاری که می‌توانیم در این زمینه انجام دهیم، این است که پرچم غدیر را در جهان به اهتزاز درآوریم. امروز عمل صالحی بالاتر و بزرگتر از احیای غدیر که زمینه‌ساز ظهور مهدی فاطمه(عج) است، وجود ندارد.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :