رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء ضمن اشاره به جایگاه علمی امام رضا(ع) گفت: گرچه همه اهل بیت(ع) به صورت مطلق این لقب را داشتند و این لقب برای امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) هم بوده ولی نسبت به امام رضا(ع) غلبه دارد چون فرصت اظهار و ارائه علم الهی را بهتر از دیگر ائمه پیدا کردند و توانستند این معنا را نشان دهند.
از وجود مقدس امام رضا(ع) میراث علمی ارزشمندی بر جای مانده است که شیخ صدوق در اثر گرانسنگ خود به نام«عیون اخبار الرضا»بخشی از آن را گردآوری کرده است.
مناظرات آن حضرت با رهبران ادیان و همچنین رساله ذهبیه معروف به «طب الرضا» گویای برخی از جلوههای علمی آن حضرت است. به خاطر همین جایگاه علمی بود که لقب «عالم آل محمد» برای آن امام رئوف شهرت پیدا کرده است.
خبرنگار ایکنا به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) در همین زمینه باحجتالاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی، رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء گفتوگو کرده که حاصل آن را در ادامه میخوانیم.
با اینکه تمام اهل بیت(ع) برخوردار از علم و دانش هستند، چرا لقب «عالم آل محمد» برای امام رضا(ع) انتخاب شده است؟
جایگاه علم در سخنان خود امام رضا(ع) بسیار رفیع و منیع معرفی شده است. یکی از شئونی که برای امامت لازم است شأن علم و آگاهی و شناخت الهی است. ائمه(ع) نه بر اساس علوم طبیعی و تجربی و حتی علوم حکمی و عقلی که نزد بشر است عالمند بلکه اینها عالم به علم الهی هستند. همانطور که متخلقند به اخلاق الهی و متادبند به آداب الهی، علمشان هم از آنجا نشات میگیرد. لذا علم اهل بیت(ع) نهایتی ندارد و چون وصل به علم الهی است و از آنجا تامین میشود علمی است که محدودیت نمیشناسد. همانطور که علی(ع) فرمود «سلونی قبل ان تفقدونی» این جایگاه برای دیگر عالمانی که علمشان از جایگاه الهی تامین میشود مشخص شده است. البته در مقام اظهار و ارائه بستگی به شرایط اجتماعی و سیاسی دارد که یک امام آن شرایط را داشته باشد که بتواند علم خود را اظهار کند یا نه.
یکی از القاب شریفی که برای امام رضا(ع) است همین عالم آل محمد است. لازم است بدانیم گرچه همه اهل بیت(ع) به صورت مطلق این لقب را داشتند و این لقب برای امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) هم بوده ولی نسبت به امام رضا(ع) غلبه دارد چون فرصت اظهار و ارائه علم الهی را بهتر از دیگر ائمه پیدا کردند و توانستند این معنا را نشان دهند.
اساسا فلسفه رسالت انبیا را اینگونه معرفی کردند که«هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند». اراده حق اینگونه بوده است که رسول اسلام را با برترین نوع هدایت معرفی کند و یک دینی را به او بسپارد که سراسر حق است و باطل در آن دین راه ندارد و نهتنها دین حق است بلکه دینی است که بر سایر ادیان الهی برتری و رجحان دارد. در میان همه ادیانی که از قبل بودند یعنی از آدم تا خاتم حتی انبیای اولوالعزم که صاحب شریعت هستند، دین پیامبر دینی است که از جهت عقاید و باورهای بنیادین، همچنین اخلاق و احکام برتری دارد.
از طرفی در عصر امام رضا(ع) ادیان مختلف پیشروی کرده بودند و پیشرفت علمی برای سایر ادیان پیش آمده بود و حتی کفر و زندقه هم در رشتههای خودشان پیشرفتهایی داشتند. امام رضا(ع) آمد در مناظرات شرکت کرد و با اظهار علوم رسول گرامی اسلام که از باب «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ» بود، علوم آل محمد توسط این عالم آل محمد به صورت برجسته بیان شد و همگان این«لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»را با همه وجود احساس کردند. از این جهت لقب عالم آل محمد شایسته است در شأن امام رضا(ع) بیش از سایر امامان به کار گرفته شود.
شما به مناظرات حضرت اشاره کردید. درسی که میتوانیم از مناظرات حضرت برای امروز خودمان بگیریم چیست؟
در این مناظرات اتفاق مهمی رخ داد. اولا صاحبان ادیان و کسانی که ادیان مستقیما به آنها منسوب بود در مناظرات شرکت کردند. همانطور که امام رضا(ع) از جایگاه اسلام از این دین دفاع میکرد و مواضع این دین را آشکار میکرد، آنها هم در همین جایگاه بودند. لذا این مناظره یک مناظره حقیقی بود و صاحبان ادیان و اهل ادیان حضور مستقیم داشتند و کسانی بودند که امام با منابع آنها گفتوگو میکرد.
ویژگی که برای این مناظرات میشود یاد کرد این است که امام همه سخنان خودش را با کلمات قرآنی و آیات الهی تامین میکرد و حتی کمتر به سنت پیامبر بسنده میکرد. مناظره حضرت بر مبنای دو امر بود: حکمت و جدال احسن. اگر خدای عالم فرمود:«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»امام نیز با این دو شیوه یعنی حکمت و جدال احسن پیش رفت.
در جدال احسن لازم است افراد با بنیانهای فکری طرف مقابل آشنایی و تسلط داشته باشند و چون امام از این جایگاه یعنی جایگاه علم الهی به همه کتب و صحفی که در اختیار اهل کتاب است اطلاع داشت لذا یک مناظره قوی در فضای جدال احسن صورت پذیرفت. جدال احسن عبارت است از جدالی که بر اساس مقدماتی شکل بگیرد که پذیرفتهشده نزد طرف مقابل هست، در عین حال مقدمات حق است. این اتفاق فقط از امامی که به علم الهی مجهز است صورت میپذیرد.
پیامی که ما میتوانیم از این مناظره بگیریم را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته اول این است که اهل علم باید به تمام جهات علمی دیگران مجهز باشند؛ یعنی اینطور نیست اگر یک کتابی یا مقالهای از آنها شنیده باشند کار تمام باشد، بلکه باید به مبانی اندیشه آنها تسلط داشته باشند و بتوانند به درستی مسائل آنها را بیان کنند و به اقتضای منابعی که دارند با آنها احتجاج کنند. این درسی برای عالمان روزگار ما است.
پیام دیگر این است که ادیان و گرایشات مختلف فکری و مکاتب بشری برای خود ادعاهایی دارند و ادله و براهینی را دستهبندی کردهاند. این ادله و براهین برای آنها افق فکری جدیدی ایجاد کرده که باید به آن توجه کنیم. مثلا اومانیسم از بنیادیترین مبانی است که در جهان غرب وجود دارد و میرود تا دامن بگستراند و فضای وسیعتری برای خود بگیرد. باید این مطلب به درستی شناخته شود و آنچه امروز به عنوان تبعات و لوازم این حرکت فکری است شناخته شود. امروز صدها مکتب مبتنی بر اومانیسم ایجاد شده و طبعا آثار اجتماعی و سیاسی پیدا کرده و جامعه بر این اساس اداره میشود. مکاتب فکری فقط مسائل فکری به همراه ندارند بلکه امتداد آنها در مسائل اجتماعی سیاسی است، همانطور که اسلام یک مکتب فکری صرف نیست بلکه امتداد اجتماعی و سیاسی و تربیتی دارد. لذا این امتدادها باید شناخته شود و امروز ما با این امتدادها روبرو هستیم.
یکی از جلوههای علمی امام رضا(ع) رسالهای است که از آن به عنوان «طب الرضا» یاد میشود. سوال این است که آیا امروز میتوان بر اساس طب الرضا عمل کرد یا خیر؟
احادیثی که از ائمه هستند اگر از حیث رجالی و سندی صحیح باشند بر حق هستند و تردیدی در آنها نیست منتهی باید با رویکرد اجتهادی با این احادیث برخورد کرد. مثلا الآن یک روایتی که در باب نماز و روزه هست هرگز بدون گذر از دستگاه اجتهاد قابل استناد نیست برای اینکه روایات معارض دارند، مطلق و مقید دارند، عام و خاص دارند، نص و ظاهر دارند. لذا همه اینها باید از دستگاه فقه و اصول بگذرند بعد قابل استناد هستند. پس نمیشود یک روایتی را گرفت و گفت مثلا امام صادق(ع) در باب فلان مسئله اینگونه فرمودند.
بنابراین همانطور که باید روایات احکام را از دستگاه فقهی و اصولی بگذرانیم، این روایات طبی را هم باید از دستگاه علمی و پزشکی بگذرانیم. همانطور که فقه یک دستگاهی برای خودش دارد که میتواند روایات را تحلیل کند، امروزه هم دستگاه عظیم علم پزشکی برای همین است که این روایات را بررسی کند. هر روایتی در زمینه تجربی بیان میشود باید با عقل تجربی مورد بررسی قرار گیرد، همانطور که در مسائل فلسفی و عقلی باید عقل تجریدی حاکم باشد. بنابراین آنچه از ائمه برای ما آمده خصوصا در باب مسائل طبی حتما باید از جانب علم پزشکی تحلیل شود.