عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم ضمن اشاره به روایاتی که بیان میکنند هر حکومتی در دوران غیبت تشکیل شود باطل است، توضیح داد که چگونه این روایات به معضلی برای حکومتهای شیعی بلد شدند و از چه زمان این نزاع پایان یافت.
نشست علمی «نهم ربیع؛ عقبه تئوریک حکمرانی اسلامی در عصر غیبت» امروز ۲۴ شهریور در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در این نشستحجتالاسلام و المسلمین احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با موضوع «نقش اموزه مهدویت در تاریخ سیاسی تشیع» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
وقتی بحث از سیاست و تاریخ سیاسی میشود بیشک یکی از مقولاتی که پایش وسط کشیده میشود مقوله حکومت است. البته سیاست در معنای گستردهتر خودش فراتر از مقوله حکومت است ولی حکومت قدر متیقن عرصه سیاسی است. وقتی از تاثیر آموزه مهدویت در تاریخ سیاسی بحث میکنیم یکی از موضوعاتی که باید بحث را در ارتباط با آن دنبال کنیم بحث حکومت است. من بیشتر تمرکزم را بر تلاشهای نظری معطوف میکنم که میان آموزه مهدویت و دغدغه اقامه حکومت در عصر غیب صورت گرفته است.
یکی از مسائلی که بلافاصله بعد از غیبت مطرح شد مسئله باطل بودن یا غاصب بودن حکومتهایی است که در عصر غیبت به نام اسلام پرچمشان افراشته میشود. طبعا پیروان این نظریه، این ایده را به برخی روایاتی که در این خصوص داریم مستند کردند. اتفاقا دیروز تکهای از فرمایش حضرت امام(ره) را میشنیدم که میگفتند کسانی که به استناد این روایات مخالف اقامه حکومت هستند روایات را درست فهم نکردند چون منظور روایات این است اگر کسی پرچمی را به نام مهدویت بالا ببرد و ادعای مهدویت کند حکومتش باطل است.
در هر حال شاید تلقی که مومنین در اوایل، از مسئله دوران غیبت داشتند و عموما فکر میکردند دوره غیبت کوتاه خواهد بود، موجب شد که در این روایات دمیدند. به مرور دوران غیبت طولانی شد و از سویی حکومتهای شیعی پیدا شدند. در این هنگام یکی از چالشهای نظری مهم شیعیان هنگام اقامه حکومت همین روایات و رابطه آنها با مشروعیت اقامه حکومت در عصر غیبت بود. مثلا در دولت آل بویه یکی از چالشها همین بود که اگر خلیفه سنی را عزل کنیم و ادعای خلافت کنیم تمام سروصدایی که در این دوره راه انداختیم مبنی بر اینکه حکومتهای دوره غیبت غاصب هستند متوجه خودمان خواهد بود.
مهمترین آموزه سیاسی شیعی آموزه امامت است
این مسئله تا قرنها یکی از مسائل جدی شیعی بوده که با مقوله حکومت چکار کند و مسئله حکومت را مستقیما با مسئله امامت که مصداقش در دوران غیبت مهدویت میشده گره میزده. به جز آموزه توحید که آموزه مشترک شیعه و سنی است، مهمترین آموزه سیاسی شیعی آموزه امامت است یعنی امام دال مرکزی گفتمان سیاسی شیعه است. اگر مفهوم امام را از دایره اندیشه سیاسی شیعه حذف کنیم کل ساختمان اندیشه سیاسی شیعه فرومیریزد کما اینکه در اندیشه سیاسی اهل سنت مفهوم خلیفه چنین نقشی ایفا میکند. پس مفهوم امامت مهمترین مفهوم سیاسی است که بعد از مقوله توحید، شیعه با آن روبرو بوده و هیچ دورهای در تاریخ اسلام چه در عصر حضور و چه عصر غیبت نداریم که این مسئله در نسبت با مقوله حکومت مورد فراموشی قرار گرفته باشد. در دوره غیبت به ویژه وقتی غیبت طولانی شد این مسئله جدیتر شد.
راه فرار حکومتها برای حل مشکل غصبی بودن خلافت
همزمان با برپایی حکومت آل بویه که قریب به دو قرن حکومت داشتند، دیگر حکومتهای شیعی قبل و بعد و مقارن این دوران در امپراتوری اسلامی حضور داشتند مثل حکومت فاطمیان. این حکومتها نیز با این مسئله روبرو بودند که مسئله غصب را چکار کنند. برخی برای اینکه از این مسئله فرار کنند نسبتی میان خودشان و مهدویت برقرار کردند؛ مثلا یا به غلط ادعای مهدویت کردند یا تفسیر دیگری از مهدویت ارائه کردند مثل ظهورهای چندگانه حضرت مهدی(عج) کما اینکه در دوران ما احمد الحسن به عنوان ظهور صغری پرچم خود را بلند کرد. بنابراین حکومتها و افرادی داشتیم که به نیت فرار از غصب چنین ادعاها و تفاسیری ارائه کردند.
با همه اینها از یک جایی به بعد در تاریخ اسلام مقوله اقامه حکومت برای شیعه تمام شده. تمام شده به این معنا که اغلب عالمان دینی رویش صحه گذاشتند و الا در عصر حاضر در همین شهر قم افرادی هستند که تنها به یک دلیل با حضرت امام و حکومتش مخالفت میکنند و آن هم همین روایات ناظر به این مسئله است. بنابراین باریکهای از این قصه تا امروز هست و قصه را نباید تمام شده بدانیم ولی در بین عالمان دینی در پایان دوره مکتب حله و حتی قبل از ورود به مکتب جبل عامل ماجرا تمام شده و از آن پس در فقه سیاسی ما مسئله حکومت حل شده و حتی بعد از آن در لایه فرهنگ عمومی متدینین هم مسئله حل شده است. لذا در دوره صفوی هیچ گاه این بحث مطرح نشد و حتی بحث اقامه حکومت به نیت مقدمهچینی برای ظهور مکرر مطرح شده است.
در دوره قاجار دست عالمان برای اداره دینی اجتماع بازتر شد. در این دوره اغلب روی ظرفیت وقفی که در دوره صفویه عالمان دین رواج دادند، از یک قدرت مالی مستقل برخوردار شدند. آن چیزی که از منظر آموزه مهدویت در این دوره زیبا جلوه میکند این است که آموزههای امامتی در قالبهایی که سیاق فقهی دارند ظهور پیدا میکنند. مثلا در جنگهای ایران و روس سید مجاهد فتوایی برای تحریک مردم برای حضور در جنگ دارد. صریح فتوا این است که کشتهشدگان در رکاب عباس میرزا در حکم کشتگان در رکاب امام حسین(ع) در کربلا هستند.
در دوره اخیر یعنی دوره جمهوری اسلامی یک اتفاق مهم افتاد و آن همین شعار «تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما» است. این شعار را دستکم نگیرید. ما در بهترین لحظاتمان داریم سهمیه دعای خودمان را استفاده میکنیم و از خدا میخواهیم از بستر ظرفیت حکومت به انقلاب جهانی امام زمان برسیم.